به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، حجت الاسلام محمدعلی زم معاون فرهنگی، اجتماعی و گردشگری دبیرخانه شورای عالی مناطق آزاد کشور اظهار داشت: به نظرم آقای سبزواری خودش خودش را تعریف میکند. او از پیشکسوتان ادبیات و خصوصاً شعر انقلاب از پیش از انقلاب و سالهای 42 همراه با امام و نهضت امام خمینی بود.
وی ادامه داد: استاد حمید سبزواری تا روزهای آخر هم همچنان در خدمت فرهنگ، هنر و ادبیات انقلاب بود.
به گفته وی، مرحوم سبزواری آثار فراوانی از خود بر جای گذاشت و به صورت سرود یا مجموعههای شعر آثاری را عرضه کرد. به نظرم باید به فکر این بود که چگونه سبزواریهای جدید خلق کنیم تا برای فرهنگ ایران و کشور بمانند.
بر اساس این گزارش، حسین ممتحنی مشهور به حمید سبزواری در سال 1304 در سبزوار در خانوادهای مسلمان و معتقد چشم به جهان گشود.
پدرش ˈعبدالوهابˈ، پیشه ور سادهای بود که قریحه شاعری داشت و جدش ˈملأ محمد صادق ممتحنیˈ شاعری مردمی بود که ˈمجرمˈ تخلص میکرد و آثارش در سفری به مشهد، در حمله راهزنان به یغما رفت.
حمید، قبل از رفتن به مدرسه در خانه نزد مادرش قرآن را آموخت و به همین دلیل وقتی به مدرسه رفت فارسی را خیلی خوب و سلیس میخواند و از بچههای دیگر جلوتر بود.
وی در سال 1311 در سن هفت سالگی به مدرسه رفت و در مدرسه شیخ حسن داورزنی که مدرسه مردمی بود به تحصیل علم و دانش مشغول شد.
وی علاوه بر آن مطالعات خارج از درس نیز داشت و نزد میرزا حبیب جوینی، جامع المقدمات را خواند و مدتی نزد روحانی دیگری با نام محمدعلی محمدی درس خواند.
حمید سبزواری از سن 14 سالگی شروع به سرودن شعر کرد و اشعارش را در دفتری با نام ˈفریاد نامهˈ مینوشت که بیشتر اشعارش اجتماعی بود واین بیشتر به علت جریانهای سال 1320 و ورود متفقین به ایران و مشکلات اقتصادی و معشیتی بود.
حمید، دوران جوانی خود را در شهر سبزوار گذراند و به علت مشکلات معیشتی تحصیلاتش گسیخته ماند.
وی ابتدا به سرودن تصنیف پرداخت که در آن زمان معمول و مرسوم شده بود و آن را در کتابفروشی می فروخت.
حمید سبزواری با شرکت در آزمون استخدامی آموزش و پرورش در بین هشتاد نفر رتبه سوم را کسب کرد.
وی در سال 1331 ازدواج کرد و یک سال بعد از ازدواج، کودتای 28 مرداد 1332 برای حمید گرفتاریهایی به وجود آورد و او تحت تعقیب قرار گرفت و مدتی متواری بود و مدتی را در اسفراین مخفی شد.
وی مدتی در شرکتی که سنگ معدن استخراج میکرد در اطراف سبزوار و شاهرود کار کرد و مدتی را نیز با اجاره حمام در سبزوار گذراند.
او مدتی در بانک بازرگانی مشغول کار شد و سپس به تهران منتقل شد و در شعبههای مختلف آن مثل دروازه دولت و محمودیه تجریش و مدتی هم در روابط عمومی بانک و نشریه داخلی آن مشغول کار شد.
حمید بعد از انقلاب، ضمن کار در بانک، برای انقلاب شعر و شعار میساخت که در راهپیماییها و نماز جمعه خوانده میشد.
یکی از این شعرها ˈآمریکا، آمریکا، مرگ به نیرنگ توˈ بود.
وی بعدها احساس کرد که باید کاملاً در خدمت انقلاب باشد و از طریق شعر و سرود انقلابی حرکت کند به این دلیل خود را بازنشسته کرد و به صدا و سیما رفت و از آن زمان در شورای شعر مشغول خدمت میباشد.
شعر حمید، شناسنامه زمانمند انقلاب است زیرا که کمتر حادثه یا رویدادی است که انعکاسی از آن در شعر او نباشد.
منبع: فارس