به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس، حوزه هنری به مناسبت فرا رسیدن دهم ماه رمضان، سالروز وفات حضرت خدیجه (س)، همسر گرامی پیامبر اسلام (ص)، اقدام به انتشار مجموعهای از غزلهای شاعران و مداحان اهل بیت (ع) در رثای حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها کرده است.
فاطمه بیرامی از شاعران جوان کشورمان است که سال گذشته نیز در نیمه ماه رمضان در محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی به شعرخوانی پرداخت. در زیر شعری از این شاعر اهل همدان در رثای حضرت خدیجه (س) میخوانید:
در روزگاران غریبی، آشنا بودی
تنها تو با قرآن ناطق هم صدا بودی
هرشب کنار خانه با یعقوب چشمانت
چشم انتظار یوسف غار حرا بودی
آیات کوثر روی دامان تو نازل شد
چون آیه تطهیر بودی، إنمابودی
وقتی امین مکه را مردم رها کردند
تنها امان جان ختم الانبیا بودی
با عشق با لبخند با احساس با اشکت
بر جای زخم سنگبارانها دوا بودی
مادربزرگ بی کفنها لحظه آخر
جای کفن دنبال یک تکه عبا بودی
شعب ابی طالب کجا و طف کجا بانو
ای کاش تو همراه زینب، کربلا بودی...
علی سلیمانی دیگر شاعر جوان و خوش آتیهای است که با وجود سن کم، اما تا به حال آثار تغزلی و عارفانه بسیاری برای اهل بیت (ع) سروده و از وی چند مجموعه شعر نیز به چاپ رسیده است. در زیر شعری از این شاعر در مدح ام المومنین میخوانید:
اسلام با نامش هوای دیگری دارد
در بین زنهای عرب این زن سری دارد
خوشبختی از این بیشتر این بانوی خورشید
هر آینه در خانهاش پیغمبری دارد
پیغمبری که جبرییل آیینه دار اوست
این زن کنار همسرش بال و پری دارد
این زن نخستین دست بیعت سوی اسلام است
این زن همیشه قبلهی روشنتری دارد
هر خانهای که عطر پیغمبر در آن جاری است
آن خانه سوی آسمان بی شک دری دارد
از این سعادت بیشتر دیگر چه میخواهد
از سوگ او پیغمبرش چشم تری دارد
دنیا فدای دین اگر کرده است بی تردید
در پیشگاه دوست جای بهتری دارد
پشت سر خورشید در محراب قامت بست
این ماه در خانه چه صاحب منبری دارد
زهرا همیشه گفته مادر نور چشم اوست
زهرا همیشه گفته یکتا مادری دارد
سید محمد حسینی نیز از دیگر شاعرانی است که در عرصه شعر آیینی آثار قابل توجهی دارد. شعر او در وصف و رثای حضرت خدیجه (س) به شرح زیر است:
بال احمد بود او در عین بی پر بودنش
عرش میلرزید از یک دم مکدر بودنش
چون ستونی پای اسلام و محمد ایستاد
ای به قربان مسلمانی و همسر بودنش
هنیچ کس جز او نخواهد بود ام االمومنین
پس بماند مادر زهرای اطهر بودنش
چون که صد آید نود هم هست پس ثابت شده است
مریم و آسیه و حوا و هاجر بودنش
رفتنش داغ بزرگی بود بر جان نبی
بس که شادی داشتام المومنین در بودنش
آه ای مادربزرگ مهربانی دخترت
از تو میآموخت راه و رسم مادر بودنش
آنقدر خرج رسول الله کردی خویش را
از تو گاهی وام میگیرد پیمبر بودنش
تا نباشی غیر صحرای شلوغی بیش نیست
با تو ثابت میشود آن روز محشر بودنش
همچنین محمد بختیاری از شاعران اهل بیت (ع) است که اشعار پرشور و شعوری درباره اهل بیت سروده است. شعر وی را در زیر میخوانید:
خدا پیداست در آیینهی چشمان دلبندش
زنی که نیست جز احمد کسی درحد پیوندش
به آن بالانشینی باید ام المومنین گویی
که جز زهرا نباشد در دوعالم مثل و مانندش
چنان با بندگیهایش دل از ذات خدا برده
که قبل از وحی میآید سلامش از خداوندش
مقامش نیست در حد تصور آن بزرگی که
گرفته آبرو معصومیت از بند روبندش
برای شرح اوج او چه گویم بهتر از اینکه
پیمبر همسر او باشد و زهراست فرزندش
کسی که سرگذارد پیش پای مادری چون او
روا باشد اگر گویم بهشت است آرزومندش
ندیده بعد او یک روزخوش احمد در این دنیا
تمام سال میبارد بهار از دود اسفندش
همچنین غلامرضا سازگار شاعر و مداح پیشکسوت اهل بیت (ع) از جمله شخصیتهای مطرح این عرصه است که نگاه ویژهای به ائمه و بزرگان دین دارد و آثار گرانسنگی برای ائمه و معصومین سروده است. شعر زیر یکی از همین آثار مطرح است:
من کیستم یگانه امید محمّدم
ناموس وحی و همسر والای احمدم
امالائمه مادر امالائمهام
یعنی خدیجه دختر پاک خویلدم
روح بزرگ خواجه اسراست در تنم
گلخانـه بهشت رسول است دامنم
من بین دشمنان زره مصطفی شدم
بر بانوان معلم درس وفا شدم
گشتم چو پیش روی رسول خدا سپر
از چارسو نشانه سنگ جفا شدم
بـر پیکـرم بـه شوق دفاع پیامبر
سنگ جفا ز شاخه گل بود خوبتر
من پاسدار اشرف خلق دو عالمم
اسلام متکی شده بر عزم محکمم
همچون علی کنار محمّد ستادهام
در سایه رسول خدا فوق مریمم
مریم حضـور مریم من میکند قیام
عیسی به یازده پسرم میدهد سلام
شخص رسول برده به تجلیل نام من
گیرد ز اعتبار و شرف احترام من
خلقت اگر سلام دهندم عجیب نیست
حتی خدا رسانده به احمد سلام من
سرتا قدم اگر چه وجودم مقدس است
بر من مقام مادر زهرا شدن بس است
پیش از نزول وحی خدا خواندهام نماز
بردم رخ نیاز به درگاه بینیاز
قرآن فرود نامده گفتم شهادتین
اسلام شد ز من، من از اسلام سرفراز
روز ازل کـه یـار رسـول خـدا شدم
سر تا قدم خدایی و از خود جدا شدم
پیغمبر است شاهد پاکی و عصمتم
بر سر نهاده خواجه کل تاج عزّتم
روزی که خاک حضرت آدم نبود گل
شد همسری خواجه لولاک، قسمتم
تنها نه از نساء رسول خدا سرم
جز دخترم ز کلّ زنان نیز برترم
زنهای مکه یکسره از من بریدهاند
دیگر ز خانهام ز حسد پا کشیدهاند
بر قلب من ز نیش زبانها زدند نیش
هرگز مقام و منزلتم را ندیدهاند
هر جا به غیر خانه من پا گذاشتند
حتی به وضع حملم تنها گذاشتند
تنها به حجره مانده و مأیوس از همه
دائم لبم به ذکر خدا داشت زمزمه
دیدم یکی ز مهر مرا میزند صدا
مادر منم که هم سخنم با تو، فاطمه!
مادر چرا غریبی من یاور توام
ریحانه رسول خدا دختر توام
مادر ز بی وفایی زنها مکن گله
قابل نییَند تا به تو گردند قابله
با نصِّ «لایمسه الا المطهرون»
بین زنان مکه و ما هست فاصله
لبخند زن که دست خداوند، یار توست
مریم صفیّه آسیـه هاجـر کنـار توست
این بود قدر و منزلت و اقتدار من
تا مادریِ فاطمه شد افتخار من
ممنونم از رسول خدا و خدای او
بر فاطمه سلام خداوندگار من
«میثم» قصیده تو قبول رسول باد
زیبا سرودهای صلهات با بتول باد