به گزارش گروه بینالملل دفاع پرس، هادی محمدی در یادداشتی نوشت: وقتی ترکی فیصل در واکنش به توصیف اوباما نسبت به عربستان و ارتباط آن با تروریسم، اعلام کرد که آل سعود خدمات زیادی به آمریکا کردهاند و توصیف اوباما منصفانه نیست، باید این کلام او را جدی گرفت.
اساساً با نگاه به تاریخ روابط آمریکا و آل سعود باید اعتراف و اذعان کرد که به همان میزان که رژیم صهیونیستی برای آمریکا و غرب هزینه داشته و از آنها باج گرفتهاند، حکومتهای آمریکا از آل سعود بهره بردهاند و از این گاو شیرده متمتع شدهاند و اتفاقاً دنیا و رژیم صهیونیستی و آل سعود، پایههای اصلی و تعیینکنندهای در سیاستهای آمریکایی و هژمونی آن در خاورمیانه و غرب آسیا بودهاند.
تضمین بقای حکومت آل سعود و فرزندان آن، چیزی فراتر از فروش و تأمین نفت ارزان است و بخش دیگر آن را باید تلاش مرموزانه آل سعود در جهان عرب و جهان اسلام دانست که از یکسو برای اسرائیل امنیتسازی میکند و از سوی دیگر نقش افیون در منطقه دارد تا ماندگاری آمریکا در منطقه با کمترین هزینه باشد.
این اولین نقطه عطف در روابط تاریخی آمریکا و آل سعود بود. دومین نقطه عطف زمانی است که زمام امور وهابیت تکفیری از دست خارج شده و 11 سپتامبر خلق میشود و اغلب ارکان قدرت آمریکا برای مجازات آل سعود آماده میشوند و حتی سخن از تجزیه عربستان به شش منطقه میشود. پس از 11 سپتامبر 2001 تقریباً یک دوره چهارساله از رکود و افول روابط رسمی آمریکا و آل سعود را شاهد هستیم که هیچ پادشاه و مقام عالیرتبه سعودی به آمریکا سفر نمیکند، ولی با سفر ملک عبدالله به آمریکا در سال 2005، یکباره شاهد ماحصل جدید بین آنها میشویم. بده بستان جدید و قول و قرارهای جدیدی که آل سعود باید تاوان تروریسم وهابی در 11 سپتامبر را بدهند.
در این دوره نقش پنهان آل سعود در تسهیل هژمونی آمریکا، علنیتر میشود و مناسبات پنهان با رژیم صهیونیستی تا مرز برخی همسوییهای علنی و پرداخت هزینه جنگ علیه مقاومت به پیش میرود. جنگ 2006 در لبنان و دو جنگ در غزه و علیه مقاومت، پایههای خاورمیانه جدید و بزرگ آمریکایی را میسازند که آل سعود در آن فعال هستند و بهعنوان گاوصندوق و عابر بانک در پروژههای جنگی آمریکا در افغانستان و یا بودجههای سری سیا و پنتاگون در عراق و سپس در سوریه و اکنون در یمن نقش بازی میکند.
نقطه عطف جدید در مناسبات آمریکا و آل سعود با سفر محمد بن سلمان آغاز میشود که قرار است ملک سلمان آن را نهایی کند. این نقطه عطف هم مابهازای یک دوره 5 ساله است که آل سعود آنچه کاخ سفید درخواست داشته را به نتیجه نرساندهاند.
پروژه عراق، سوریه و یمن به شاخصهای معکوس منتهی شده و موازنه قدرت منطقهای، با متغیرهای جدیدی همراه شده که آمریکا انتظار آن را نداشته است. مجموعهای از قرائن منطقهای نشان میدهد که با ابزار و سیاستها و روشهای گذشته در پروژه تروریسم منطقهای، جنگ در یمن به دنبال یک راهحل آبرومندانه است و تروریسم داعش در عراق، در حال کشیدن نفسهای آخر است و ادامه تروریسم رنگارنگ در سوریه هم با سختی امکانپذیر است.
آیا کاخ سفید و اوباما روزهای پایانی ریاستی را برای بالا بردن پرچم سفید و پذیرش شکست در جنگهای منطقهای در نظر گرفتهاند؟ مطلقاً این پاسخ منفی است، چراکه اوباما برای پیروزی بر ترامپ باید بهجز قراردادهای بزرگ با ملک سلمان، مسیرهای جدید و پروژههای جدید منطقهای را نیز ریلگذاری کند.
لغو ممنوعیت فروش بمبهای خوشهای به عربستان از سوی کنگره، نشانه مهمی است که پروژههای جدید آمریکا ـ آل سعود، جنگ کثیف و جنایتکارانه است و هر دو اصرار دارند که برای بقا و پایداری هژمونی، در پروژههای جدید پیروز شوند، اگر این قرائن رفتاری در سفر محمد بن سلمان به آمریکا که معمولاً در نقاط عطف تاریخ روابط، باید منتظر رخدادهای ویژه باشیم، در کنار برخی قرائن در مواضع مقامات صهیونیستی نسبت به حزبالله و یا مقاومت در غزه را در نظر بگیریم، باید این گمانهزنی را جدی تلقی کنیم که یکی از ارکان توافقات راهبردی ملک سلمان و پسرش به آمریکا، پروژههای جنگی جدید و یا گسترش جنگهای موجود میباشد.
وقتی وزیر دفاع اوباما در مقابل جوانک سعودی، دُم میجنبانَد و ذوقزده با یکدیگر عکس میگیرند، یعنی دمکراتها و اوباما برای انتخابات ریاستی از سفر این شاهزاده تدارک قراردادهای رنگارنگ و پولساز کردهاند و باید دید جنگ جدید و ناامنی جدید در کدام کشور زبانه خواهد کشید؟ این جوانک سعودی در آمریکا با تمامی ارکان سیاسی، امنیتی، نظامی،اقتصادی، کنگره، مقامات دو حزب و لابیهای قدرت در عرصه نفت، سلاح، بانکداری و مالی و تکنولوژی، دیدار کرده است که برای یک جوان کمسواد و کمتجربه بسیار زیاد است، مگر اینکه خبری در راه باشد!!!