گروه سایر رسانه های دفاع پرس: سخن از مصطفی چمران است؛ شخصیتی استثنایی در تاریخ دفاع مقدس در ایران و جهان اسلام؛ شخصیتی چند بعدی و چند منظوره که شناخت وجود متعدد شخصیتیاش، کاری سهل و آسان نبوده، نیست و نخواهد بود.
درباره چمران زیاد گفتهاند و شنیدهایم، تا جائی که او را با انواع اسامی و القاب میتوان به یاد آورد که برخی از آن اسامی و القاب و عناوین چنین است: «شاگرد ممتاز دبیرستان البرز تهران»، «شاگرد دروس حضرات آیات طالقانی و مطهری»، «دارنده بورس تحصیلی شاگردان ممتاز»، «دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما از دانشگاه برکلی ایالت کالیفرنیای آمریکا»، «ابوجمال»، «آموزگار دورههای چریکی و پارتیزانی در مصر»، «طراح عملیاتهای متعدد ایذایی علیه رژیم صهیونیستی»، «طراح کودتا علیه رژیم پهلوی»، «طراح ترور معمّر قذافی» «از موسسان سازمان امل در جنوب لبنان»، «همراه همیشگی امام موسی صدر و شیعیان مظلوم جنوب لبنان»، «همسر خانم غاده جابر»، «مالک اشتر جنوب لبنان»، «مربی اولین گروههای پاسدار پس از پیروزی انقلاب اسلامی»، «معاون نخست وزیر»، «وزیر دفاع»، «نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی»، «نمایندگی امام در شورای عالی دفاع و ستاد جنگهای نامنظم»، «فرمانده دفاع مقدس»، «حمزه کربلای خوزستان»، «ناجی کردستان و پاوه و سوسنگرد و ارتفاعات الله اکبر و دهلاویه»، «عارف و سالک و نویسنده و نقاش و خطاط»، «یک دست اسلحه و یک دست قلم» و...
و این تنها، گوشهای است از زندگی پُر فراز و نشیب این مجاهد منحصر به فرد که زندگیاش را در مجاهدت و پایمردی گذاشت و در این راه، آمریکا و دلخوشیهایش را رها کرد و به یاری مردم و مسلمانان شتافت.
او خود در این باره میگوید: «من در آمریکا زندگی خوشی داشتم و از همه نوع امکانات برخوردار بودم، ولی همه لذات را سه طلاقه کردم و به جنوب لبنان رفتم تا در میان محرومین و مستضعفین زندگی کنم.»
او در آمریکا ازدواج کرد و پدر روشن و رحیم و داریوش و جمال بود؛ آنان را همانجا گذارد و به میدان نبرد و عمل شتافت.
مدتی بعد و پس از آنکه از درگذشت فرزندش، جمال کسب اطلاع کرد، برایش اینگونه نوشت: «ای فرزندم! در این دنیا نتوانستم به تو کمکی کنم، اما آنجا در آسمانها، لحظهای از تو جدا نخواهم شد؛ و دیگر قدرتی نیست که همبستگی ما را از هم بگسلد. بُنَیَّ...! مَعَک، مَعَک، لا اُفارِقُک...! فرزندم با تو خواهم بود و از تو جدا نمیشوم.
خدایا! تو میدانی که قلب من سرشار از مهر و محبت است و همه مخلوقات تو را به شدت دوست میدارم و در بعضی از حالات این دوستی به درجه عشق و پرستش میرسد.
تو میدانی که احتیاج دارم که عشق بورزم و بپرستم و چه بسا که به محبوبهایی تا درجه پرستش عشق ورزیدهام، اما هر وقت که عشق من به کسی و یا به چیزی به درجه عشق رسیده است، تو آن را از من گرفتهای تا کسی را و چیزی را به جای تو معبود خود نکنم.
ای خدای بزرگ! تو را شکر میکنم که قلب مقدس مرا جایگاه خود کردی. با تجربههای تلخ و ضربههای قاطع و شکننده، قلب مرا از خطرناکترین گمراهیها نجات دادی و این آتشکده مقدس را فقط جایگاه خود کردی. خدایا! تو میدانی که عزیزترین جگرگوشهام طعمه مرگ شد؛ و وجود مرا به آتش کشید؛ و بعد از پنج سال، هنوز زخم عمیق آن بر قلب مجروحام سنگینی میکند.»
او خود را وقف اسلام و مسلمین کرده بود و در این راه، زن و فرزند نمیتوانست او را از احساس مسئولیت و انجام وظیفه باز دارد. چمران همیشه خود را محتاج عنایات الهی میدید و در همه حال با خدا مناجات میکرد. او پس از رأی مردم برای حضور در مجلس شورای اسلامی هم اینگونه نوشت: «خدایا! مردم آنقدر به من محبت کردهاند و آنچنان مرا از باران لطف و محبت خود سرشار کردهاند که به راستی خجلم و آنقدر خود را کوچک میبینم که نمیتوانم از عهده آن به درآیم.
خدایا! تو به من فرصت ده؛ توانایی ده تا بتوانم از عهده برآیم و شایسته این همه مهر و محبت باشم.»
چنین است که باید گفت، برای شناخت راهی که چمران برگزید، نیاز است تا سیر و سلوکی رفیق راه شود و تاملی در سرتاسر زندگی این مجاهد استوار و البته دلسوز و مهربان.
وقتی چمران مانند چنین روزی در سحرگاه سی و یکم خرداد ماه ۱۳۶۰ در خون خود غلتید؛ امام خمینی (ره) در پیامی به مناسبت شهادت او، وی را مجاهدی سرافراز در زندگی و شهادت نامیدند و فرمودند: «...چمرانِ عزیز، با نیت پاک و خالص، غیر وابسته به دسته جات و گروههای سیاسی و عقیده به هدف بزرگ الهی، جهاد را در راه آن از آغاز زندگی شروع و به آن ختم کرد. او در حیات، با نور معرفت و پیوستگی به خدا قدم نهاد و در راه آن، به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازی زیست و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید...»
رهبر حکیم انقلاب هم که همرزم آن شهید در جبهههای جنگ بود، درباره او میفرمایند: «شهید چمران، سالها در سنگر جهاد فی سبیلاللّه، دل دشمنان خدا را لرزانیده بود. او با دل خداشناس و اراده خلل ناپذیرش، همیشه مشت آهنین خود را بر چهره دشمن نواخته بود و با این حال، او با روح لطیف و خلق ملکوتی و چشم خدابین، به ماورای محدودهها و تنگناهای مادی نظر دوخته بود. راه او، راه جهاد و تلاش برای حاکمیت اسلام و به زانو درآوردن کفر و استکبار جهانی، راه امام بزرگوار، راه نجات فلسطین و لبنان و راه نجات همه مستضعفان است.»
کوتاه سخن آنکه او با مجاهدت رفت و ماندگار شد تا همه آنچه گفتیم و میگویند، تنها یک «چ» باشد در برابر عظمت چمران".
منبع: مهر