به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، در الگوهای اندیشهی مدرن از قدرت، قدرت صرفاً مفهومی اینجهانی تعریف میشود. این در حالی است که اسلام در نظام معنایی خود، تعریفی اینجهانی و آنجهانی از قدرت ارائه میدهد و مؤلفهها و شاخصههایی را برای آن بیان میکند که بخشی از آن فراتر از قدرت مادی است. برای مثال، رهبر انقلاب که همواره خوانشی سیاسی و اجتماعی از آیات و روایات را مورد توجه قرار دادهاند، «انس با قرآن» را یکی از مؤلفههای قدرتافزایی نظام دانسته و میفرمایند: «توجه داشته باشید که نظام اسلامی و جامعهی اسلامی با انس روزافزون با قرآن استحکام درونی پیدا میکند و استحکام درونی آن چیزی است که جوامع را در راههای مطلوب خودشان و بهسوی مطلوبهای خودشان قادر میسازد و قدرت برخورد با چالشها به جوامع میدهد. باید در درون مستحکم بود. این استحکام درونی به برکت انس با قرآن حاصل میشود.» در تبیین این موضوع گفتگویی با دکتر عباسعلی رهبر، استاد علوم سیاسی و عضو هیئتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی، ترتیب داده ایم که در زیر می خوانید.
رهبر انقلاب در تعبیری تأکید میکنند انس با قرآن موجب استحکام ساخت درونی جامعه میشود. برای شروع گفتوگو تبیین خودتان را دربارهی نسبت انس با قرآن با استحکام ساخت درونی قدرت ارائه بفرمایید.
برای پاسخ به این پرسش از دو منظر میتوانیم موضوع را مطرح کنیم. یکی بحث خود قرآن و انس با آن است و دیگری بحث قدرت و استحکام درونی قدرت. بهعبارتی میخواهیم بین این دو متغیر، یک ارتباط منطقی از نوع همبستگی ایجاد کنیم که آیا لزوماً نگاه قرآن (بهعنوان موضوعی که از حیطهی بشری خارج است و مبتنی بر منطق وحی است) میتواند بر موضوع مادی به نام قدرت (که در قالب قدرت سیاسی، اقتصادی، ایدئولوژیک و... است) اثر بگذارد.
البته اینکه ما چه تعریفی از قدرت داریم، دارای اهمیت است؛ چراکه با در نظر گرفتن مبنای تعریف از قدرت، عوامل مؤثر بر این قدرت را میتوانیم در نظر بگیریم. مثلاً در جهان معنایی ما وقتی تعریف از ولایت میشود، ولایت یک معنای خاصی دارد که شامل محبت و اطاعت است. این دو را نمیشود از هم جدا کرد. این محبت و اطاعت، تولید قدرت میکند. اما حکومت غیرولایی نمیتواند محبت و اطاعت را مبنای قدرت قرار دهد.
مثلاً وبر قدرت را اینگونه تعریف میکند که عبارت است از احتمال اینکه یک کنشگر در یک رابطهی اجتماعی در موقعیتی باشد که ارادهی خود را بهرغم مقاومت دیگران اعمال کند، صرفنظر از اینکه این احتمال در چه مبنایی قرار دارد. آخرین جملهی وبر آنجا که میگوید «صرفنظر از اینکه این احتمال در چه مبنایی قرار دارد»، مؤید عدم اهمیت مبنای قدرت در اندیشهی وبر است، درحالیکه برای ما از نظر معرفت دینی، مبنا بسیار مهم است.
در جامعهشناسی سیاسی بحث بر سر این است که چهکسی قدرت را اعمال میکند. پاسخ نخبگان و مارکسیستها و کثرتگرایان کاملاً باهم متمایز و متفاوت است. وقتی پاسخ آنها متفاوت است، آیا پاسخ نظام مردمسالاری دینی نمیتواند متفاوت باشد؟
در دیدگاه مردمسالاری دینی چهکسی قدرت را اعمال میکند؟
عامل اعمال قدرت از نظرگاه مردمسالاری دینی، کسی است که دارای مشروعیت مادی و معنوی باشد. مشروعیت مادی بر مبنای قدرت صوری که در جامعه میبینیم، شکل میگیرد. مثلاً رأی مردم، توان نظامی و اجتماعی قدرت است. اما این همهی قدرت نیست. قدرت از نظرگاه اسلام جنبهی معنوی هم دارد. بنابراین تعریف ما از قدرت باید تغییر کند. قدرت فقط این نیست که مبنا برای شما مهم نباشد. در قدرت در نظام مردمسالاری دینی، مبنا برای شما باید مهم باشد. مثلاً نماز خواندن صورتی است، اما مبنای نماز این است که حتی یک دکمهی لباس شما هم نباید غصبی باشد. اعمال زور صورت قدرت است، اما مبنا بسیار اهمیت دارد و آن تحقق عدالت است.
انس با قرآن هم از این زاویه قابل تأمل است. انس با قرآن از منظرگاه اسلامیِ رهبر انقلاب، منجر به یکسری نمودهای فردی و اجتماعی میشود. تقویت ایمان، توکل، اعتماد به وعدهی الهی، سلب ترس و خوف از قدرتهای مادی در فرد و جامعه و... همهاش نتیجهی انس با قرآن است. اینجاست که انس با قرآن با قدرت سیاسی و اجتماعی و حتی قدرتی که شما تعریف جدیدی از آن ارائه میدهید، ارتباط مییابد. رهبر انقلاب یک رابطهی همبستگی بین انس با قرآن و عدم ترس از قدرتهای مادی برقرار میکند. حدیثی از معصوم علیهالسلام است که وقتی شما کنار قرآن هستید، هم برای شما زیادت و هم نقصان است. زیادت در هدایت و نقصان در ضلالت است. مبتنی بر این حدیث، همراهی با قرآن، زیادت در قدرت و نقصان در ضعف هم میتواند باشد. در کنار قرآن قدرت ما همواره زیادت میشود و ضعف ما همواره کم میشود. اگر با این نگاه قدرت را تحلیل کنیم، مؤید روایتی خواهد بود که علاج تمام دردها را در قرآن بیان میکند. این درد تنها شخصی و فردی نیست. تمام دردها را ذکر کردند. اگر این فضا را در نظر بگیریم، میتوانیم بین تعریفی که از قدرت داریم و استحکام ساخت درونی نظام ارتباط برقرار کنیم.
به نظر من، اگر میخواهیم بین این دو متغیر رابطه ایجاد کنیم، انس با قرآن میتواند در دو محور به ما کمک کند. یکی اینکه انس با قرآن، هدایت عقلانی جامعه را افزایش میدهد. دوم اینکه اعتماد عمومی را بهمثابهی سرمایهی اجتماعی که قدرتی است مادی، نسبت به نظام افزایش میدهد. بگذارید برایتان مثال بزنم. در جایی رهبر انقلاب میفرمایند مگر خدا با جمهوری اسلامی ایران قوموخویشی دارد؟ این جمله بسیار معنا دارد. یعنی اگر شما توانستید از استحکام درونی قدرت برخوردار شوید (همان تعریفی که ایشان دارند؛ یعنی قدرت برخورد با چالش را داشته باشید و شاخصههای مخصوص را داشته باشید)، در این صورت میتوانید بمانید، اما اگر نتوانستید، خدا هیچ قوموخویشی با ما ندارد. همانطور که با امتهای قبل هم نداشت.
فرمودید انس با قرآن موجب افزایش عقلانیت و اعتماد در جامعه میشود. این دو، چطور در جامعه نمود مییابند؟
وقتی ما عقلانیت قرآن را بررسی کنیم، برای مثال، میبینیم جملهی بسیار عجیبی در آیهی ۱۰۸ سورهی یوسف است که میفرماید: «قُلْ هذِهِ سَبیلی أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلی بَصیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ»؛ «ای پیامبر، بگو این است راه من که از روی بصیرت، مردم را به خدای یکتا فرامیخوانم. این است راه من و کسانی که مرا پیروی کردهاند. آری، منزه است خدا از اینکه شریک داشته باشد و من از مشرکان نیستم.» بصیرت در اینجا عقلانیت است. «أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی» هم در این آیه مهم است. هر کسی از من پیروی میکند، باید این راه را پیش برود. با مدنظر قرار دادن این نکات، این را از درونمایههای قرآن به دست میآوریم که مشی، مبدأ و مقصد و مسیر ما باید به تبع از پیامبر صلیاللهعلیهوآله باشد. این تبعیت هم در خلأ که شکل نمیگیرد. این در جامعهی زمینی ما باید شکل بگیرد؛ آنهم مبتنی بر بصیرت و عمقاندیشی عقلانیت. آن موقع است که اگر در جامعهای معیار، تبعیت از پیامبر صلیاللهعلیهوآله و به طریق اولی تبعیت از خداوند باشد، درونمایههای قدرت و جامعه دچار تحول خواهد شد و قدرت درونی نظام را میتواند مستحکم کند. این موضوع دقیقاً نقطهی مقابل عدم تبعیت از دشمن است که چند هفته پیش رهبر انقلاب آن را مطرح کردند که آنهم باز مبنای قرآنی دارد: «فَلا تُطِعِ الکافِرینَ وَ جاهِدهُم بِه جِهادًا کَبیرًا». بر مبنای تفسیر رهبر انقلاب از این آیه، برای جهاد هم باید مبنا قرآن باشد.
در سوی دیگر، رابطه با اعتماد که شاخصهی دوم برای قدرت است، اهمیت مییابد. در تعریف اعتماد میگوییم که ما احتمال قابل انتظاری را از یک نفر داریم که این احتمال مثبت ما و قابل انتظار، میشود اعتماد. این معنا از اعتماد و توجه ویژه به آن، در جایجای قرآن قابل مشاهده است. مثلاً در سورهی آلعمران در آیهی ۱۵۲ (که ظاهراً شأن نزول آیه مربوط به جنگ احد است)، خداوند به مسلمانان وعده میدهد ما شما را کمک خواهیم کرد. در جنگ احد این وعده عملی میشود، اما اتفاقی که میافتد این است که شروع مشکل با خود افراد است. تا وقتی آنجا ایستادند، مشکلی پیش نیامد، اما وقتی بهخاطر دنیا و غفلت وارد فضای دیگر شدند، فشل و سست شدند و به نزاع پرداختند، جریان پیروزی برعکس شد. اگر این آیه را خوانش امروزی کنیم، این میشود که انقلاب اسلامی پیروز شد، انتخابات پیروزی ملت است، دفاع مقدس پیروزی ملت و نظام است، اما شروع وارونگی این پیروزی از خود دولتمردان است، نه مردم. جایی که نزاع میکنند و سست میشوند و وارد عرصههای مادیگری میشوند، شروع فشل شدن و سقوط است. اگر اعتماد مردم به خدا امتداد یابد، پیروزی حاصل خواهد شد.
با این نگاه میتوان اعتماد را در فضای جامعه افزایش داد. اعتمادی که منبع آن آسمانی است. جملهای مقام معظم رهبری دارند که میفرمایند تجربهی امداد غیبی را ما فقط نشنیدیم، بلکه دیدیم. استاد ما آیتالله باقری کنی میفرمودند که برخی جملات شنیدنی نیستند، بلکه چشیدنیاند. این تجربهها را ما چشیدیم؛ در دفاع مقدس، شورشهای اول انقلاب، عرصههای کار و فعالیت و... به نظر من، همهی اینها نشاندهندهی این است که دو مؤلفهای که از انس با قرآن میتوان به دست آورد، چه عقلانیت و چه اعتماد، بهصورت تجربی و نه ذهنی، مولد قدرت است و میتواند موجب ساخت و استحکام ساخت درونی قدرت شود.
جامعهای که استحکام درونی مییابد، چه مشخصههایی دارد؟
رهبر انقلاب در سالگرد رحلت حضرت امام رحمهاللهعلیه، چند ویژگی ذکر میکنند که به نظر من، ویژگیهای جامعهای است که استحکام درونی پیدا کرده است. جامعهی مستحکم، جامعهای است که در قالب شخصیت حضرت امام رحمهاللهعلیه تبلور یابد و دارای سه عنصر باشد: مؤمن، متعبد و انقلابی. اگر جامعهی ما به مظهری از ایمان و تعبد و انقلابیگری رسید، با شاخصهی عقلانیت و اعتماد، این جامعه میتواند براساس استحکام قدرت درونی پیش برود.
رهبر معظم انقلاب ویژگیهای انقلابیگری را ذکر میکنند که اعم از ارزشهای نظام است. ما هرچه به این ارزشها نزدیکتر و پایبندتر شویم و از پراگماتیسم و عملگرایی صرف، دوری کنیم، استحکام جامعه بیشتر میشود. در راستای تحقق ارزشها، اهدافی داریم کوتاهمدت و بلندمدت. هدفگیری بلندمدت ما احیای تمدن اسلامی و هدفگیری کوتاهمدت ما، تحقق دولت اسلامی است. این هدفگیری بسیار مهم است. اینکه فضای دولتمردان و مسئولین ما چگونه و در چه جهتی شکل میگیرد، تأثیر مستقیم در تحقق اهداف دارد. پایبندی مسئولین به ارزشها یا در نقطهی مقابل عملگرایی افراطی و رفتار مبتنی بر فایدهمندی شخصی آنها، ما را در تحقق هدفها و دستیابی به قدرت مادی و بهخصوص قدرت معنوی، دچار مشکل میکند. نظیر آنچه در جنگ احد اتفاق افتاد.
شاخصهی دوم انقلابیگری، استقلال است. استقلالی که اگر باشد، جمهوریت و اسلامیت تأمین خواهد شد. استقلال به بیان رهبر انقلاب، آزادی و جمهوریت در مقیاس یک ملت است. شاخص بعدی جهاد کبیر است؛ «نه» ی با صراحت و درایت به دشمن. این باید برایمان مهم باشد که چقدر نسبت به نه گفتنها به دشمن بیرونی، دشمنی که دشمنی او محرز است، حساسیت نشان میدهیم. در نهایت، تقوای سیاسی و اجتماعی در جامعهای که میخواهد مستحکم و قدرتمند باشد، دارای اهمیت است. البته تقوای دینی را برخی اظهار میدارند که قابل سنجش نیست، درصورتیکه میتوان تقوا را در جامعه سنجید. شما میزان امانت و صداقت را اجمالاً در جامعه ملاحظه کنید. دو مبنای بسیار خوبی است که تقوا در جامعه وجود دارد یا خیر. خروجی عینی تقوا، امانتداری و صداقت است. اگر میخواهید بدانید دولتمردی تقوای سیاسی دارد، باید ببینید امانتدار است یا خیر. امانت او هم رأی و اعتماد مردم است و یا با مردم صادق است یا خیر. همینجور افراد و گروههای مختلف را میتوان عینی بررسی کرد.
مفاهیم و موضوعات قرآنی را در نظرگاه رهبر انقلاب باید با یک خوانش اجتماعی و سیاسی که مبتنی بر تفاسیر است، در نظر گرفت. اینها میتوانند فضای جدیدی برای تولید علم و قدرت مبتنی بر محبت و اطاعت ایجاد کنند و استحکام درونی قدرت هم از درون آنها شکل میگیرد.
این شاخصهای انقلابیگری میتوانند همافزایی داشته باشند. از درون این همافزایی میتوانیم فضای قابل دسترسی را برای قدرت ایجاد کنیم. در تعریفی از قدرت اجتماعی که در قرآن آمده، نکتهی بسیار جالب این است که تعداد کمی در مقابل افراد بسیاری پیروزند؛ یعنی یک حرکت ما بیست برابر ضربه خواهد زد و قدرتمندتر خواهیم شد. به شرطی که مؤلفهها و جانمایههای معنوی قدرت در آن لحاظ شود. توصیه به مؤلفههای معنوی قدرت در بیان حضرت امیر به والیان خود بسیار پررنگ است. امام علی علیهالسلام بهعنوان یک سیاستمدار برجسته در طول تاریخ بشریت که توانست اخلاق و سیاست را در کنار هم قرار دهد، اولین سفارشی که به مالک میکند تقواست، درحالیکه ما فکر میکنیم اول باید سخن از مالیات و ملزومات نظامیگری و... بگوید. چرا حضرت امیر علیهالسلام توصیه به تقوا میکند؟ چون تقوا قدرت تولید میکند. تقوا قدرت اجتماعی ایجاد میکند. اینها شنیدنی نیست، بلکه چشیدنی است.
از منظر قدرت نرم که قدرت مادی است هم اگر به این مقوله بنگریم، تقوا اعتماد عمومی را به حاکمان جلب میکند و سرمایهی اجتماعی حاکمان را بالا میبرد. سرمایهی اجتماعی سرمایهی ذیقیمتی است که مولد قدرت است. در زمانهی ما امام رحمهاللهعلیه دقیقاً قدرت تقوا را در جامعه بروز و ظهور دادند. آنجا که میفرمایند دنیا در دست من است، اما اختیار دست من برای خودم نیست. مفاهیم و موضوعات قرآنی را در نظرگاه رهبر انقلاب باید با یک خوانش اجتماعی و سیاسی که مبتنی بر تفاسیر است، در نظر گرفت. اینها میتوانند فضای جدیدی برای تولید علم و قدرت مبتنی بر محبت و اطاعت ایجاد کنند و استحکام درونی قدرت هم از درون آنها شکل میگیرد.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری