به گزارش دفاع پرس از مازندران، قاره آمریکا دارای سابقه تمدن تا 100 هزار سال است که اقوام سرخ پوست متمدنی مانند؛ «مایاها»، «اینکاها»، «آزتکها» و سایر اقوام کوچک و بزرگ را در خود جای داده است که ابعاد زندگی اجتماعی و تمدن قابل توجهی را در تاریخ به ثبت رساندند و از قرن 17 شاهد یورش اروپاییهایی بودیم که به تدریج بومیان اصلی قاره آمریکا را نابود کردند.
هرچند قاره آمریکا دارای عمر چند دههزار ساله است ولی ایالات متحده آمریکا کمتر از 400 سال عمر دارد که با هجوم دولتهای استعمارگر و نابودی بومیان آن و سپس ایجاد ایالتهای مختلف و سرانجام اتحاد 13 ایالت در سال 1777، به وجود آمد.
جنگ داخلی آمریکا که بین شمالیها و جنوبیهای آن اتفاق افتاد که رگههای اجتماعی و سیاسی آن را میتوانیم در رمان «بر بادرفته» مارگارت میچل خواند نیز یکی از جنگهای گسترده تاریخی است.
ایالات متحده آمریکا در جنگ اول جهانی دیروقت وارد کارزار شد و کمترین خسارات را بر خود دید ولی بیشترین بهرهبرداری را از آن برد.
درباره علل و پیامدهای جنگ جهانی اول دیدگاههای کارشناسی ضد و نقیضی بیان میشود ولی توطئه سقوط 4 امپراطوری اتریش ـ مجارستان، عثمانی، آلمان و روسیه و ایجاد قطب بندی جدید با مدیریت انگلستان و بازتعریفی از جغرافیایی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بر کسی پوشیده نیست.
جنگ جهانی دوم نیز دارای ابعاد وخیم جهانی بود که نقش امریکا و استفاده از غنیمتهای سیاسی و اقتصادی آن را با کمترین هزینه ممکن با ایجاد بزرگ ترین بلاهای انسانی بر ذهنها متبادر میکند.
با مطالعه تاریخ آمریکا به صفحاتی میرسیم که وحشی گری و قتل و عام زن و کودک و عدم رعایت حداقل حقوق انسانی را نشان میدهد.
قتل و عام سرخ پوستان و بومیان قاره آمریکا با شیوههای مختلف به عنوان پایه تمدنی نامیده میشود که خود را ابرقدرت جهان و معیار حقوق بشر معرفی میکند.
«زولتان گراسمن» نویسنده مجله «کانتر پانچ» تعداد 134 مداخله امریکا در طول 111 سال از 1990 تا 2001 را منتشر کرد که در طول 15 سال بعد از آن نیز شاهد تداوم این مداخلات با بهانههای واهی هستیم.
آمریکا با توجه به ساختار سیاسی و اقتصادی خود نیاز به وجود دشمن در سراسر جهان را برای خود ضروری میبیند و «دشمن تراشی» یکی از شیوههای موجود در تعریف مکتبهای امنیتی جهان است و حیات امریکا به دشمنانی است که سلاحهای سرمایهداران دارای کارخانههای اسلحهسازی را بخرند و نفت خود را با بهایی که تعریف میکنند، خریداری کنند و مردم خود را برای ندیدن مشکلات کشور آمریکا مدیریت کنند و این شیوه حکمرانی که در ظاهر غیرقابل باور به نظر میرسد، توسط ابرقدرتی به نمایش درآید که تاریخ 400 ساله آن مملو از خونریزی و تجاوز است.
قتل و عام 300 هندی داکوتای جنوبی در سال 1890، سرکوب شورش کارگران راهآهن با 34 کشته در سال 1894، کشته شدن 600 هزار فیلیپینی در بین سالهای 1898 تا 1910 برای تصرف آن از دست اسپانیا، 6 میلیون کشته در جنگ ویتنام در سالهای 1960 تا 1975، کشته شدن 22 هزار نفر در جنگهای داخلی 1967 امریکا، 2 میلیون کشته در یک دهه آشوب و بحران و شورشهای داخلی و بمباران کامبوج، کشته شدن 2 هزار نفر در درگیری داخلی پاناما در سال 1990، کشته شدن 200 هزار نفر در جنگ بین عراق و کویت در سال 1990، حضور نظامیان آمریکا در زئیر و کشته شدن صدها هزار نفر از قبایل «توتسی» و «هوتو» و مرگ 10 میلیون عراقی و افغانی که با تصمیم آمریکا برای حضور در آن کشورها انجام شد و پرداخت یارانه 2 هزار دلاری آمریکاییها به ازای هر غاصب اسرائیلی بخشی از تاریخ سراسر خونریزی آمریکا است که به ظاهر مخزنهای قطار پیشرفت آنان با خون انسانها سیراب میشود.
کشور تایلند تا قبل از حملات آمریکا به ویتنام با صنعت توریسم جنسی میانهای نداشت که پس از حضور آمریکا و برای سرگرمی سربازان خود که دارای هدف خاص در جنگ نبودند و دچار سرخوردگی شده بودند، شاهد وجود هزاران کودک بدون پدر و گستردگی صنعت تهوع آور جنسی هستیم.
بخشهایی از حقایق مکتوب سبک مدیریت آمریکایی در صحنه جهانی را میتوان در کتابهای «چرا مردم از آمریکا متنفرند اثر مریل وین دیویس، به من دروغ نگو اثر جان پیلجر، دموکراسی بازدارنده اثر نوام چامسکی، آمریکا بدون نقاب اثر سید هاشم میرلوحی، سرکوب امید ویلیان بلوم، جنایات جنگ در ویتنام اثر برتراند راسل، دولت جنگ اثر جیمز رایزن و رویای امریکایی اثر هاوارد زین» مطالعه کرد.
مطالعه قتل عام، شکم دریدن و دهها نوزاد داخل شکم را بیرون آوردن، کشتار سرخ پوستان در زمان آتش بس، کشتن دختر 6 ساله با دستمال سفید اهالی یک روستا و کشتار آنان که این شیوههای غیرانسانی را در زمان کشتار سرخ پوستان بومی و نیز در زمان جنگ ویتنام با مشابهتهای فراوان شاهد بودیم.
ایجاد تاولهای آبی رنگ، متورم شدن، خونریزی از چشم و گوش و بینی و مرگ دردناک حاصل استفاده از سلاح شیمیایی در جنگهاست که آمریکا در این زمینه هم دارای کارنامه قطوری است.
هیروشیما، ناکازاکی، حلبچه، آسیای شرقی، عراق و افغانستان بخشی از قربانیان سلاحهای شیمایی آمریکایی هستند که به صورت مستقیم یا با یک و 2 واسطه دستهای سیاست مداران و شرکتهای بزرگ سازنده سلاحهای آمریکایی در آن مشهود است.
کشته شدن حدود 10 میلیون ایرانی که نزدیک به نیمی از مردم ایران در طول جنگ جهانی اول را تشکیل میداد و هزاران فجایعی که به صورت غیرمستقیم حاصل تفکرات و اعمال آمریکایی است را هم باید به حساب آنانی نوشت که از جنگ، قتل و غارت به دنبال سهم مادی خود هستند و حقوق بشر و دموکراسی ابزاری برای دست یابی به دلارهای نفتی و اسلحه سازی محسوب میشوند.
با نگاهی به دلایل جنگهایی که آمریکا در آن حضور مستقیم داشته است با نوعی ابهام جدی درباره حقیقی بودن بهانههای آنان به منظور حضور در جنگ مواجه شویم.
انفجار مشکوک در بندر هاوانا و نابودی ناو آمریکایی و حمله با اسپانیا و سپس ندیدن شورشیان کوبایی، اعلام روسیه به آمریکا درباره پیشنهاد ژاپن برای خروج از جنگ و بمباران شیمایی آن کشور، ادعای بدون سند «لیندون جانسون» رئیس جمهور وقت آمریکا درباره شلیک ویتنامیها به سمت یک ناو آمریکایی، سطح پایین روشنفکری برای خزان کردن بهار گواتمالا مورد حمایت بیشتر مردم جامعه در دهه 50 میلادی، اتهام کمونیستی به مردم لائوس و حمله به آن و فروریختن 2 میلیون تن بمب بر سر آنان و ادعای بدون سند حمله به ناو آمریکایی در جزیره مروارید ژاپن، ممنوعیت رسمی کشت خشخاش در اواخر دوره طالبان و افزایش 4 برابری آن در دوران حکومت تحت حمایت آمریکا، جنایت در روستای «مای لای» ویتنام که به قتل و عام 500 ویتنامی در درون گودال و حبس خانگی تنها 3 ساله فرمانده آن انجامید و ترفیع درجه فرمانده ناوگان قاتل مسافران هواپیمای مسافربری ایرانی در خلیجفارس بخشی از بهانههای آمریکای برای حضور در جنگها و مداخلات است که خروجی آن بر خلاف ادعاهای انساندوستانه بود.
به گفته یکی از کارشناسان، سرمایه داری در بطن خود، جنگ دارد و به عبارتی دیگر با جنگ به منافع خود دست خواهد یافت و یا «مارک تواین» نویسنده مشهور آمریکایی مینویسد: «ما با تدفین هزاران جزیره نشین (فیلیپینی) برای آنها صلح به ارمغان آوردیم» و سناتور بوریج در جملهای پرده از ظاهرسازیها بر میدارد و هدف آمریکا از هجوم به آسیا را مطرح میکند که در آن سوی فیلیپین بازار بیانتها و نامحدود چین قرار دارد و ما از آن دست نمیکشیم.
نیکسون رئیس جمهور سابق آمریکا در 7 ژانویه 1991 در نشریه نیورکتایمز با اشاره به حمله آمریکا به کویت، نوشت «ما به خاطر دفاع از دموکراسی یا سرکوبی یک دیکتاتور و یا برای دفاع از تساوی بینالمللی به کویت نرفتهایم بلکه به آنجا رفتهایم که به هیچ کس اجازه ندهیم به منافع حیاتی ما لطمه بزند».
مادلین آلبرایت در پاسخ به خبرنگار «سی بی اس» درباره وجود 3 برابر تلفات عراقیها نسبت به حمله اتمی امریکا به ژاپن و کشته شدن بیش از یک میلیون عراقی پرسیده است که آیا ارزشش را داشت و آلبرایت که نماینده امریکا در سازمان ملل بود؛ پاسخ داد: «فکر میکنم که ارزشش را دارد».
معتقدم برای دستیابی به نتایج قابل قبول در روشن شدن حقوق بشر آمریکایی باید تعریف آنان از حقوق بشر با نگاهی بر عملکرد و کارنامه ایالات متحده آمریکا بررسی شود.
آنچه خطر حضور آمریکا درصحنه تصمیم گیری و تصمیم سازی جهانی را خطرناک تر کرده است؛نهادینه کردن تفکر«همه چیز برای ما»است که اصطلاحات صلح،حقوقبشر،دموکراسی و انسانیت را با معیار سودخواهی در قالب لیبرالیسم برای خود میخواهند.
معاون وزیرخارجه وقت آمریکا پس از حمله به لائوس و تبدیل آنان به «مردمی خانهبدوش بیدهکده و مزرعه» و کشتار صدها هزار نفر از آنان گفت:«ما به عنوان آمریکایی میتوانیم از عملیات خود در لائوس احساس افتخار کنیم، این عملیات صدمهای به آمریکاییها نزده است.»
مداخلات آمریکا در کشورهای مختلف با بهانه دفاع از دموکراسی، حقوق بشر و آزادی انجام شد ولی در حقیقت بازارهای امن و مناسبی برای کالاهای آمریکایی، سلاحهای صنعت اسلحهسازی و ترویج سبک زندگی آمریکایی با محوریت مصرفگرایی انبوه و تبلیغ کالا، خدمات و زندگی آمریکایی به منظور وابستگی هر چه بیشتر به آنان انجام میشود.
برنامه جامعه اقدام مشترک یا برجام از کلیدواژههایی است که با تداوم فشار کشورهای غربی و آمریکا علیه ایران با بهانه استفاده از فناوری هستهای انجام شد و با نشستهای مختلف نمایندگان ایران با 6 کشوراروپایی و آمریکا به امضا رسید و به زعم برخیها، پنجره جدیدی را در ایجاد مناسبات نوین با آمریکا فراهم کرد.
ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو وینسنس دراواخر دفاع مقدس و شهادت 300 ایرانی، حمایت از گروههای تروریستی که در ایران اقدامات مسلحانه و ترور انجام میدهند، حمایت از تمایلات جداطلبانه برخی گروههای تروریستی مرزی، لشکرکشی به ایران درواقعه طبس، تجهیز و حمایت همهجانبه از صدام در جنگ 8 ساله علیه ایران، حمایت از کودتای نوژه برای حمله به جماران، حمایت از موساد برای ترور دانشمندان هستهای ایران، حمایت رسمی از فتنههای 78، 82 و 88، تصرف و حبس داراییهای ایران، اهانت دائمی به ملت و مسئولان ایران، تهدید مستمر به حملات نظامی علیه ایران، 37 سال تحریم اقتصادی علیه ایران و تهاجم فرهنگی و جنگ نرم بخشی از دشمنیهای آمریکا علیه ملت ایران است و تداوم این رویکردها احتمال صداقت در گفتار و رفتار آمریکا را با بدبینی مضاعف روبرو کرده است.
تفاوت ماهیتی اصول جمهوری اسلامی ایران با شالوده لیبرالیستی آمریکا احتمال توافق منصفانه را به صفر رسانده است و آنچه در میزان موفقیت یکی از طرفین در معادلات جهانی تاثیر ملموس میگذارد، قدرت و توان اثرگذاری در معادلات مختلف است.
جمهوری اسلامی ایران با پایههای قدرتمند نظری و سابقه درخشان مقاومت در برابر استبداد و استکبار و حمایت از محورهای مقاومت، موفقیت گفتمان ایران در منطقه پرآشوب آسیا با وجود حسادت عربستان، ترکیه، اردن، مصر و سایر کشورهایی که علاقمند به تصمیم سازی منطقهای هستند را به همراه داشته است که موفقیتهای حزبالله لبنان و مقاومت فلسطین درنبرد با اسرائیل،استقرارحاکمیت سوریه با وجود شدیدترین حملات تروریستی و پارتیزانی به آن و حضور مستشاران نظامی جمهوری اسلامی ایران، نقش ایران در تقویت امنیت عراق که مدیریت اربعین حسینی با وجود نقاط حادثهخیز اطراف اقدام تحسینبرانگیزی بود به عنوان نیرویی توانمند در آسیا قدرتنمایی کرده است که دشمنان با رویکرد نفوذ از طریق مذاکرات و قراردادهایی که هیچ علاقهای بر اجرای آن ندارند را در دستور کار خود قرار دارند.
مقام معظم رهبری که همواره چهرهای دشمنشناس و انقلابی داشته است، بارها درباره نفوذ دشمنان از طریق مذاکرات هشدار دادهاند و تاکید ایشان بر اقتصاد مقاومتی و تقویت درونی در راستای تقویت داخلی برای مقابله با تهدیدات مختلف و بهرهمندی از داشتههای خودی تعریف میشود.
ماسک حقوق بشر و دموکراسیخواهی آمریکا برای کسانی که اندک مطالعهای در تاریخ داشته باشند، تمسخرآمیز است و اختاپوس طمع آمریکایی برای دستیابی به منافع ملتها با هزینه زیرپا نهادن آنها هم اجرایی میشود.