روایت زندگی حاج متوسلیان در «فرمانده جدید»

داستان کودکی، نوجوانی، فرماندهی و اسارت حاج احمد متوسلیان را در «فرمانده جدید» بخوانید.
کد خبر: ۹۰۱۲۳
تاریخ انتشار: ۱۴ تير ۱۳۹۵ - ۱۱:۵۶ - 04July 2016

روایت زندگی حاج متوسلیان در «فرمانده جدید»

به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس، این روزها، نام احمد متوسلیان بیشتر از قبل شنیده می شود؛ فرماندهای که شرح شجاعتهای او را میتوان در فیلم سینمایی «ایستاده در غبار» دید و کمپینهایی هم برای آزادی او و سه دیپلمات دیگر که در دست رژیم صهیونیستی اسیر شده اند، تشکیل شده است.

در این میان، کتاب هایی هم هستند که به خوبی او را وصف کردهاند؛ یکی از این کتاب ها که از سوی انتشارات سوره مهر حوزه هنری منتشر شده، «فرمانده جدید» است. این کتاب، نهمین کتاب از مجموعه «قصه فرماندهان» است؛ که حسین نیری آن را بر اساس زندگی احمد متوسلیان به نگارش درآورده است.

نویسنده این کتاب، هرآنچه را می خواسته درباره کودکی، نوجوانی و دوره دانش آموزی حاج احمد متوسلیان بنویسد، در همان فصل نخست – که آمیزهای از قصه و زندگینامه صرف است – جمع و جور کرده و بلافاصله در نخستین قسمت کاملا داستانی، سروقت فرماندهی او رفته است. نیری خوب می دانسته که مخاطب آنچه را که باید بجوید، در دوره فرماندهی این سردار جوان قابل جستوجو است و خیلی زود باید برود سر اصل ماجرا و حکایت روانه شدن حاج احمد به لبنان و اسارتش در چنگ مزدوران رژیم صهیونیستی.

نویسنده تاکید دارد که حاج احمد متوسلیان، ذاتا یک محور و رهبر برای جامعه پیرامون خودش است. برای همین است که از 13 فصل داستانی کتاب، عناوین 4 فصل از آن با عنوان «فرمانده» شروع می شود؛ فرمانده بسیجیها، فرمانده جدید، فرمانده من حاج احمد است و فرمانده درمانده.

داستانها سراسر از فروتنی، بزرگواری و تیزچنگی حاج احمد میگویند. او نمیخواهد با بچههای بسیجی گردانش رو به رو شود؛ چون قرار نیست سرداری و فرماندهیاش را به رخ آنان بکشد. قصه دوم نشان میدهد که او چگونه نیروهای کومله را به دام میاندازد.

ماجرای اسارت جاویدالاثر متوسلیان البته در داستانها به بازی گرفته نشدهاند؛ چون آنقدر حضور او در جبهههای نبرد پر از قصه است که دیگر کتاب، ظرفیت پرداختن به ماجرای لبنان و گروگانگیری او توسط رژیم اشغالگر قدس را ندارد؛ هرچند در نخستین فصل کتاب به این موضوع اشاره شده است.



در بخشی از کتاب «فرمانده جدید» می خوانیم:

"اذان ظهر را گفتند، صدای توپها و تانکها یک لحظه قطع نمی شد. نیروها از هر طرف به سوی شهر روان بودند. پسرک قدبلند از بس دویده بود، از نفس افتاده بود. یکدفعه تمام بیسیمها به صدا درآمد.

- من احمد متوسلیان به کلیه واحدها خبر پیروزی را میدهم. خرمشهر آزاد شد. خرمشهر ... .

حرکت گردانها تندتر شد. یک گام دیگر در خرمشهر بودند. موشکها از هر سو شلیک میشدند. دشمن در حال فرار بود..."

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار