روایت زندگی روحانی شهید "سید رسول حسینی" ؛

ماموریتی که خبر از شهادت می‌داد

شهید سید رسول حسینی نقل می کند: "شبی در خواب دیدیم که آقا امام زمان (عج) من را برای انجام ماموریتی انتخاب نمودند و سه بار سفارش کردند که ماموریت را به نحو احسن انجام دهم".
کد خبر: ۹۱۰۲۳
تاریخ انتشار: ۲۲ تير ۱۳۹۵ - ۱۱:۵۶ - 12July 2016

ماموریتی که خبر از شهادت می‌داد

به گزارش دفاع پرس از استان گلستان، روحانی شهید "سید رسول حسینی" از شهدای روحانی استان گلستان است که 23 تیرماه سال 61 و در ماه مبارک رمضان در عملیات رمضان به شهادت رسید، به همین بهانه در سطور زیر زندگینامه پربارش را مرور می کنیم:

  شهید سید رسول حسینی فرزند سیدرضا، سال 1337 در روستای " اوزینه " شهر گرگان، و در خانوادهای متدین و معتقد به دنیا آمد. او از طبقه کشاورز بود. دوران ابتدایی را در همان روستا گذراند و دوره متوسطه را در دبیرستان ایرانشهر گرگان سپری نمود. وی در انجام فرایض دینی بسیار کوشا بود و علاقهی زیادی به تحصیل علوم دینی داشت و همیشه آرزو می کرد، روزی به شهر قم برود و از محضر علمای ارزشمند آن دیار، بهره ببرد. پس از اخذ دیپلم، جهت خدمت سربازی به ساری اعزام شد.

همزمان با اوج گیری مبارزات مردم شهیدپرور علیه رژیم منحوس پهلوی و دستور امام (ره) مبنی بر تخلیه پادگانها، از خدمت سربازی فرار میکند و به ندای امام (ره)، لبیک میگوید. او فعالانه در تظاهرات و راهپیماییها شرکت میکرد.

بعد از پیروزی انقلاب و برقراری نظام جمهوری اسلامی، مجددا خدمتش را در شهرستان بجنورد با عنوان درجهداری آغاز کرد و پس از پایان خدمت، از طرف شهردار در شورای آرد و نان مشغول به انجام وظیفه شد.

اما روح انقلابی او آرام و قرار نداشت و میخواست نقش موثری در جامعه داشته باشد. وی در سال 1358 ازدواج کرد و بلافاصله بعد از ازدواج به منظور حفظ دستاوردهای انقلاب، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد.

پس از مدتی در درگیریهای شهر گنبد، و ترکمن صحرا علیه ضد انقلابیون وارد مبارزه همه جانبه شد. سپس در سال 1359 جهت ادامه تحصیلاتش، به قم هجرت کرد. با شروع جنگ تحمیلی، اثاثیه منزل خود را به بنیاد امور جنگ زدگان اهدا نمود و سپس به گرگان برگشت و از طرف سپاه پاسدارن به مدت 45 روز به جبهه "سر پل ذهاب" رفت.

بعد از پایان این دوره جبهه را ترک گفت و به شهرش بازگشت ولی طاقت دوری از جبهه را نداشت، لذا مجددا به مدت 45 روز دیگر به جبهه اعزام شد. پس از بازگشت از جبهه، این بار، جهت ادامه تحصیل با خانواده به قم عزیمت کرد. مدت یک سال مشغول تحصیل بود که به دلیل فشارهای اقتصادی و تنگی معیشت در آزمون استخدام معلم شرکت کرد و قبول شد. او هم کار میکرد و هم درس میخواند و شبها تا دیروقت بیدار بود. سرانجام با حمایت و پشتیبانی خانوادهاش، امر تدریس را رها کرد تا بتواند تحصیلات دینی خود را با فراغ بال بیشتری ادامه دهد.

در خصوص دستورات خودسازی امام اهتمام کامل داشت و اطاعت از ولایت فقیه را بر همگان واجب میدانست. در طول سال بیشتر روزها روزه میگرفت و بسیار ساده افطار میکرد. او حقیقتا خداگونه شده بود و در نماز جماعت نیز شرکت فعال داشت.

شهید سید رسول حسینی نقل می کند: "شبی در خواب دیدیم که آقا امام زمان (عج) من را برای انجام ماموریتی انتخاب نمودند و سه بار سفارش کردند که ماموریت را به نحو احسن انجام دهم".

او همواره عاشق شهادت بود و از مرگ طبیعی وحشت داشت و آرزو میکرد که روزی جمال یار، را مشاهده نماید. به همین منظور چندین بار از قم به گرگان سفر کرد تا به جبهههای نبرد اعزام شود اما موفق نشد تا اینکه سرانجام در نوزدهم ماه مبارک رمضان سال 1361 این توفیق نصیب او شد و به جبهه جنوب اعزام گردید و در روز 27 ماه رمضان همان سال در منطقه "شلمچه" به همراه چهار نفر از همسنگرانش با خمپاره 120میلی متری به شهادت رسید.

شهید سید رسول حسینی به همراه برادرزاده گرانقدرش سید مصطفی حسینی دعوت حق را لبیک گفت و از شواهد پیداست که خودش از زمان شهادت خود آگاه بوده است.
 

نظر شما
پربیننده ها