«زنده نگه داشتن یاد شهدا» سفارش مغفول مانده پیامبر(ص) / عدم ولایت پذیری دلیل شکست در جنگ احد است

زنده نگه داشتن یاد شهدا بعد از جنگ احد از آموزه‌های پیامبر(ص) است. تعمق در زندگی این شهدا ما را با یک مسئله مهم رو به رو می‌کند، اگر کسانی چون حمزه سیدالشهدا کشته شد به سبب نداشتن بصیرت و بازگشت به جاهلیت گروهی است که نه در صدر اسلام که در زمانه ما هم وجود دارند.
کد خبر: ۹۲۰۷۵
تاریخ انتشار: ۲۹ تير ۱۳۹۵ - ۱۲:۲۹ - 19July 2016

«زنده نگه داشتن یاد شهدا» سفارش مغفول مانده پیامبر(ص) / عدم ولایت پذیری دلیل شکست در جنگ احد است

گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس، رسول حسنی، در میان غزوات پیامبر(ص)، عزوه احد از اهمیت ویژهای برخوردار  است. این جنگ که به قصد اتقام از شکست مشرکان مکه با لشکرکشی ابوسفیان روی داد حاوی نکات مهمی است که به آن اشاره خواهد شد. این جنگ را به دلیل متعددی مهمترین جنگهایی است که در تاریخ اسلام روی داده است.

روز احد انتقام روز بدر

غزوه احد با مشرکان مکه در سال 3ق در کنار کوه احد اتفاق افتاد. قریشیان پس از شکست در جنگ بدرو به خونخواهی کشتگان بدر، جنگی به به فرماندهی ابوسفیان به راه انداختند. ابوسفیان به این منظور کسانی را چون عمرو بن عاص به جلب همکاری دیگر قبایل برانگیخهو لشکری سه هزار نفری را به مدینهحرکت داد.

از عواملی که سبب این جنگ شد یهودیانی بودند که در مورد مرکزیت سیاسى و اقتصادى خود، احساس خطر مىکردند با اعزام نمایندگانى به مکّه قریش را براى انتقام تحریک میکردند. چنان که خود نیز کینههاى درونى را آشکار و پیمانهایی را که با رسول خدا(ص) بسته بودند، نقض کردند.

علاوه بر این تحریکات منافقان مدینه در این امر بیتاثیر نبود. ابو عامر از جمله منافقینی بود که با پنجاه نفر از مردم اوس که مخالف پیامبر(ص) بودند همراه او از مدینه به مکّه آمد تا به لشکر ابوسفیان بپیوندد.

اقدام بی شرمانه قریشیان قبل از جنگ احد

از جمله اقدامات قریش این بود که زنان را براى یادآورى کشتهشدگان بدر و تحریک به خونخواهى، با خود همراه کنند. علاوه بر این حضور زنان باعث میشد که مردان از جنگ نگریزند؛ زیرا فرار با زنان دشوار و رهاکردن آنان در میدان جنگ ننگ بود. وقتی سپاه کفر به ابواء محل دفن حضرت آمنه(س) رسید، تصمیم گرفتند مرقد این بنا را نبش کنند. نگاه قریشیان این بود که چون زنان را همراه خود برده بودند و از اسارت آنها میترسیدند قصد داشتند در صورت وقوع چنین اتفاقی از این طریق پیامبر(ص) را تحت فشار قرار دهند تا زنان اسیر را با استخوانهای بدن مادر گرامیشان مبادله کنند و اگر زنان اسیر نشدند در مقابل دادن بدن مطهره حضرت آمنه(س) پول دریافت کنند. این پیشنهاد که از طرف هند همسر ابو سفیان مطرح شد از سوی بزرگان قریش از بیم نبش قبر مردگانشان رد شد.

مشورت رسول خدا(ص) با اصحاب

با رسیدن خبر عزیمت لشکر ابوسفیان به مدینه و تصمیم پیامبر(ص) برای دفاع یاران خویش را طلبید تا درباره چگونگی جنگ با ابوسفیان با آنها مشورت کند. مسلمانان در اتخاذ مواضع و تصمیمات جنگى خود، عکس راهنمایىهاى پیامبر(ص) اقدام کردند.

رسول خدا (ص) نمیخواست از مدینه بیرون رود، امّا کسانى که در بدر حضور نداشتند و گروهى از جوانان پرشور که مزه پیروزى بدر را چشیده بودند خواهان بیرون رفتن از مدینه بودند. آنان در اثبات صحت دیدگاه خود، چنین استدلال مى کردند؛ اقامت آنان در داخل شهر موجب خواهد شد تا دشمن فکر کند، مسلمانان ترسیدهاند. آنان مى گفتند: «در بدر که سیصد مرد جنگى داشتى، خداوند ترا بر دشمن ظفر داد، امّا حالا شمار زیادى از مردم تحت امر تواند.» پیامبر(ص) رأى اکثریت را پذیرفت و آماده نبرد با ابوسفیان در خارج شهر شد.

اولین نکتهای که باید به آن اشاره شود همین مسئله غرور از پیروزی است که سبب سقوط را به دنبال خواهد داشت. گذشته از این اصرار بیمورد بر پیامبر(ص) از عواملی است که سبب شکست در جنگ شد. اگر اصحاب این بصیرت را میداشتند که پیامبر(ص) هر عمل پیامبر(ص) به پشتوانه و امر پروردگار است هرگز جنگ به نفع مشرکان تمام نمیشد.

عدم سازش به هر دلیل

سپاه اسلام به رهبری پیامبر(ص) در مسیر اُحُد به منطقه شیخان رسید و پیامبر (ص) بعد از بازدید از سپاهیانش، نوجوانانى را که در سپاه بودند به مدینه بازگرداندو هنگامى که متوجه حضور همپیمانان یهودى عبدالله بن اُبى شد، فرمود: براى جنگ با مشرکان نباید از مشرکان کمک گرفت.

این نکته از اقدامات ویژه پیامبر(ص) بود که درس بزرگی برای جامعه امروز ماست. امتیاز دهی به دشمن و همکاری با او بر علیه دشمن مشترک باعث خواهد شد که دیگران از میزان و توان نظامی ما آگاهی پیدا کند. بر همین اساس در صورت شکست هم پیامبر(ص) حاضر به همکاری با یهودیان نشد و آنها را بازگرداند.با رفتن یهودیان،منافقان نیز از بین راه بازگشتند.

وجود موانع طبیعی، مانند سنگلاخ و نخلستان سبب شد که دشمن نتواند به طور مستقیم به شهر حمله کند و مجبور شد که مدینه را دور بزند و برای حمله به شهر از شمال مدینه، یعنی کوه اُحد برود. برای همین پیامبر اکرم(ص) مصلحت را در آن دید که در دامنه کوه مستقر و از کوه به عنوان پناهگاه استفاده کند.

عدم ولایت پذیری

پیامبر(ص) عدهای تیرانداز به فرماندهی عبدالله بن جبیر بر کوه عینینکه سمت چپ احد بود گماشتتامانع شبیخون دشمنشوند و تأکید فرمود که تیراندازان در حال پیروزی یا شکست، محل مأموریت خود را رها نکنند.در روایت دیگرى است که حضرت فرمود: اگر دیدید که پرندگان بر جنازه ما نشسته اند، از جاى خود تکان نخورید تا من به دنبال شما بفرستم؛ و اگر دیدید که این قوم را شکست دادهایم و بر آنان چیره شدهایم، از جاى خود تکان نخورید تا من به دنبال شما بفرستم.

 در آغاز پیکار، یکی از جنگجویان مشرکان به نام طلحه بن ابی طلحهمبارز طلبید و امام علی(ع)به میدان رفت و او را شکست داد. مسلمانان بعد از نخستین پیروزی، تکبیر گویان به صف مشرکان حمله بردند که سبب فرار مشرکان شد.

تیراندازانی که بر سمت چپ لشکر گمارده شده بودند، به طمع غنیمت،جایگاه خود را ترک کردند و اصرار عبدالله بن حبیر اثری نکرد. خالد بن ولیدوقتی دید تیراندازان محل ماموریت خود را ترک کردهاند به تیراندازان باقی مانده که نزدیک ده نفر بودند هجوم برد و آنان را به شهادت رساند.

علت اصلی شکست مسلمانان در عدم ولایت پذیری آنان خلاصه میشود. با آنکه پیامبر(ص) تاکید ویژهای بر آن داشت که تیراندازان تحت هیچ شرایطی محل نگهبانی خود را ترک نکنند اما با سبب پیروزی محدود و اولیه در جنگ، این تیراندازان به طمع غنیمت از  امر ولی خود تمرد کردند.این مسئله پیامدهای دیگری از جمله شهادت حمزه عموی پیامبر را در بر داشت.

افتادن به دام شایعه پراکنی دشمن و تنهایی ولی

از موارد دیگری که باید به آن اشاره کرد دامن زدن به شایعه پراکنی دشمن است که از طرف دشمن ایجاد شده بود. مسلمانان با تقویت شایعه کشته شدن پیامبر(ص) روحیه سپاه اسلام را به شدت تضعیف کردند و موجب شد آنها پراکنده و به سوی کوه پناه ببرد.

هنگامى که مسلمانان پا به فرار گذاشتند، رسول خدا (ص) آنان را به سوى خود فرا مى خواند و مى گفت: بندگان خدا، به سوى من بیایید، بندگان خدا، به سوى من بیایید. فلانى، به سوى من بیا، فلانى، به سوى من بیا. امّا آنان از کوه بالا مى رفتند و به پشت سرشان نگاه نمى کردند. احدى به سوى حضرت نیامد.

در میان کسانی که به زیر سنگهای کوه احد فرار کرده بودند «اصحاب الصخره»، کسانی سست ایمان بودند و این حالت خود را آشکار کردند و چنین گفتند: کاش کسی داشتیم تا از ابوسفیان برای ما امان بگیرد.

زشت ترین کار این گروه، واپسگرایی آنها به جاهلیت بود که بعضی از آنها، همراهان خود از مهاجران را این چنین خطاب قرار دادند:دوستان! محمّد کشته شد، شما هر چه زودتر به سوی قوم و قبیله خود، قریش،برگردید! پیش از آنکه شما را بیابند و بکشند.

 این درحالی بود که پیامبر(ص) با مشرکانی که  قصد جان ایشان را کرده بودند میجنگید و تنها حضرت علی(ع) کنارشان بود.

در مجروحیت رسول خدا(ص) و حمله دشمن برای کشتن او نیز ایشان به علی(ع) فرمود: «یا عَلِی اِحْمَلْ عَلَیْهِمْ فَفَرِّقهم؛ ای علی! بر آنها حمله کن و متفرقشان نماو امیر مومنان(ع) در هر حمله، گروهی را می کشت یا مجروح می ساخت. در این میان، شمشیر آن حضرت شکست و به سوی رسول خدا(ص) برگشت.

رسول خدا(ص) شمشیر خود «ذوالفقار» را به علی(ع) داد و او با آن شمشیر از رسول خدا(ص) دفاع می کرد و دشمن را پراکنده می کرد تا اینکه جراحات فراوانی بر پیکرش وارد شد؛ به اندازه ای که قیافه اش شناخته نمی شد. جبرئیل نازل شد و به رسول خدا(ص) عرض کرد: «هذه المواسات؛ این است [عالی ترین نمونه] مواسات.» رسول خدا(ص) فرمود: «إنَّهُ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ؛ او از من است و من از او.» جبرئیل عرض کرد: «وَ أَنَا مِنْکُم؛ من هم از شمایم.» در اینجا بود که صدای منادی در فضا پیچید: «لا سَیفَ اِلاّ ذُوالْفِقار وَلا فَتی اِلاّ عَلِیّ.»

در همین زمان بود که دندان پیامبر(ص) شکست و صورتشان شکاف برداشت. شدت زخمهای پیامبر(ص) و امام علی(ع) به حدی شد که آنها هم به بالای کوه رفتند.

زنده نگه داشتن یاد شهدا

 وقتی جنگ پایان یافت، امیر مومنان(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) به مداوای جراحات پیامبر(ص) پرداختند. در این هنگام ابوسفیان نزدیک دامنه کوه آمد و ضمن ستایش بتها، روز احد را نبردی در برابر روز بدر دانست.

مسلمانان به دفن شهدا پرداختند و پیامبر(ص) بر یک یک پیکر آنها که شمارشان ۷۰ تن یا بیشتر بود نماز خواند و هر بار میفرمود تا پیکر حمزه را نیز در کنار شهیدی که میخواست نمازش را بخواند قرار دهند و بدین ترتیب بر پیکر حمزه هفتاد و چند بار نماز خوانده شد.

یکی از موارد مهم در مورد این جنگ، زنده نگه داشتن یاد شهدا با گریه و روضه خوانی و زیارت مرقد مطهر آنها است که پیامبر(ص) بر آن تاکید داشتند. ایشان در بازگشت از احد، از خانه هاى انصار گذر کرد و شنید که زنان انصار بر کشتههاى خود گریه مى کنند، گریست و گفت: لیکن حمزه را زنانى نیست که بر وى گریه کنند.

بعد از این حادثه پیامبر(ص) به زیارت تربت شهدای احد میرفتو به تاسی از ایشان کسانی که به مدینهمیآمدند به زیارت شهدای احد میرفتند.

مسئله زیارت شهدای احد بخصوص حضرت حمزه(ع) از مواردی مهم است که پیامبر(ص) بر آن تاکید داشتند و امروز بهائیت آن را طرد و مرقد و بقعه ایشان را به همراه قبور ائمه بقیع تخریب میکنند. همچنان که در این جنگ یهودیان با تحریک قریش و منافقان مدینه این جنگ را رقم زدند همچنان دشمنی و عداوت این قوم را با اسلام میبینیم که در لباس منحوس صهیونیسم سر برآورده و با ایجاد افکار التقاطی، بدعت و حمایت از ادیان نوظهور به دشمنی آشکارتری با اسلام روی آوردهاند که مهمترین ابزار مبارزه با این حملهها چه نظامی باشد و چه فرهنگی مسئله زنده نگه داشتن یاد شهدا است که ریشهای به قدمت تاریخ اسلام دارد و شخص پیامبر اولین کسی است که به این مهم عمل کرد.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار