توسز نشر معارف؛

یادداشت‌هایی درباره فرهنگ، کتاب شد

دو کتاب «یادداشت‌هایی درباره فرهنگ و مطالعات فرهنگی» و «آقا! این روزها همسرم خیلی گریه می‌کند» از سوی دفتر نشر معارف منتشر شد.
کد خبر: ۹۶۹۱۷
تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۹ - 21August 2016

یادداشت‌هایی درباره فرهنگ، کتاب شد

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، کتاب «یادداشتهایی درباره فرهنگ و مطالعات فرهنگی» نوشته اسماعیل نوده فراهانی است.

در  این کتاب به این موضوع پرداخته شده که یکی از کارکردهای علم و بالاخص علوم اجتماعی، تفسیر و توضیح و به عبارتی معنادار ساختن تحولات، وقایع و روابط موجود و حتی مفقود انسانی است که به صورت بی وقفه به توصیف، تجویز و بازسازی انسان و جهان پیرامون آن میپردازد. بنابراین، علوم اجتماعی و گفتمان علمی آن نه تنها محدود و محصور به دایره متخصصان و پژوهشگران اجتماعی نیست، بلکه در هر زمان و مکانی در حال اثربخشی و نظم آفرینی و جهت دهی به رفتار، کردار و انتخاب انسانها و جوامع است.

این مجموعه که منتخبی از مقالات فعال و پژوهشگر فرهنگی در سالها ی 1390 تا 1392 است تا حدودی موفق شده است چشم انداز منسجمی از مطالعات فرهنگی و تحلیل اقدامات فرهنگی نهادها و سازمانهای مردمنهاد را پیش روی مخاطبان قرار دهد. نویسنده مجموعه پیش رو امیدوار است تا طیفی از مخاطبان را که عمدتاً شامل دانشجویان علوم اجتماعی، علاقمندان علوم انسانی، فارغ التحصیلان رشتههای دانشگاهی و فعالان دانشجویی و همچنین سیاستگذاران فرهنگی میشود با خود همراه و همگام سازد.

یادداشتهای این مجموعه در قالب پنج فصل سامان دهی شده است: مطالعات فرهنگی، فرهنگ و خانواده، فرهنگ و دفاع مقدس، فرهنگ اقتصادی و در حاشیه فرهنگ.

عناوین برخی از مقالات و یادداشتهای این کتاب عبارتند از: جولان در غیاب حقیقت؛ مناسبات قدرت و فرهنگ در مطالعات فرهنگی، پسا استعماری یا ضد استعماری، آل احمد در روستا چه میکرد، از سیاست فرهنگی تا مهندسی فرهنگی، شهید تهرانی مقدم و دستور کار جدید علوم انسانی در ایران، انسان نو و انسان نوشیفته؛ سرگردانی در جهان نئو، گفتمانهای مدیریت بدن در ایران، شرق و غرب خرید؛ گمانه زنیهایی درباره تاریخ مصرف، مناسبات فرهنگ و سیاست در جمهوری اسلامی ایران، تحول دوره زندگی زن در ایران، نبش قبر کشیشی به نام والنتاین، سیر تحولات حجاب در ایران، دفاع مقدس موزهای یا دفاع مقدس جاری، از رسالت زینبی تا راهیان نور دولتی، لوازم التحریر عاملی در جهت تقویت یا تضعیف نظام آموزشی، جنبش وال استریت و فرسایش سرمایه تمدنی، اصلاح الگوی مصرف و تکلیفی که بر دوش ماست، چالشها و ابهامات پیش روی خصوصی سازی در ایران، درباره شورای فرهنگ عمومی، مقایسه راهپیمایی روز 9 دی 1388 و راهپیماییهای 22 بهمن، پیش به سوی تصرف سینما؛ بررسی اقدامات جریانهای مذهبی در مواجهه با سینما.

کتاب «یادداشتهایی درباره فرهنگ و مطالعات فرهنگی» در 256 صفحه، قطع رقعی، تیراژ 1000 نسخه و قیمت 10هزار تومان از سوی دفتر نشر معارف منتشر شده است.


** به همسرت بگو پذیرفته شده...

کتاب «آقا! این روزها همسرم خیلی گریه میکند» درباره شهید حسن عرب خالقی (از شهدای شاهرود) از سوی دفتر نشر معارف منتشر شد.

این کتاب که به همت حسین رجبی گردآوری و تدوین شده است، از زبان خانواده، دوستان و همرزمان، خاطراتی از شهید حسن عرب خالقی (خالقیان) در دوران کودکی، نوجوانی، جوانی، کارگری، بنایی، فعالیت در مسجد، بسیج و سپاه پاسداران و برخورد با خانواده و اقوام و آشنایان و... بیان میکند.

حکایتِ حسنِ عرب خالقی حکایت کارگری ساده است که کم کم استاد بنّایی میشود. با اوج گیری انقلاب با چند نفر از دوستانش آموزشهای نظامی را تمرین میکند و منزلش توسط مأموران رژیم شاه تفتیش شده و چندین بار هم مورد ضرب و شتم قرار میگیرد. با شروع جنگ با جمعی از دوستانش پایگاه مقاومت ولی عصر (عج) را تشکیل میدهند و در تشکیل پایگاههای مقاومت برای دیگر روستاهای منطقه مشارکت میکند. مدتی در شرکت ذغال سنگ البرز شرقی و مدتی در سپاه پاسداران مشغول کار میشود، اما باز همان بنایی را ادامه میدهد و در کسوت بسیجی به جبهه میرود.

در کودکی قرآن را در مکتب خانه آموخته بود اما خواندن و نوشتن را سالها بعد در جبهه تمرین میکند. هم در جبهههای غرب و هم در جنوب حضور پیدا میکند. عملیات رمضان و بدر و والفجر 8 از مهمترین عملیاتهایی است که شرکت کرده است. در بدر از ناحیه صورت زخمی میشود و در والفجر 8 در 21 اسفند 1364 مفقودالاثر میشود که پیکر مطهرش در سال 1374 به وطن برمی گردد. اینها خطوط کلی زندگانی شهید حسن عرب خالقی است.

حسین رجبی، نویسنده کتاب در مقدمهاش مینویسد: «نوشتن زندگانی این بنّای نرم خو و آرام ِکلاته خیجی وقتی برایم جذاب شد که دیدم چگونه از حداقلهای توان و امکانات خود، حداکثر استفاده را کرده است. در روزهای انقلاب با همان سواد قرآنی بعضی از احکام شرعی رساله امام را در مسجد برای مردم میخواند و توضیح میدهد و گوشش به حرف و حدیثها و توهینها بدهکار نبود. وقتی در سپاه بود تا فرصتی پیش میآمد وسایل بنایی را بیرون میآورد و بچهها را بسیج میکرد. در تنگنای روزهای آتش و خونِ جبهه با تخته سیاه تمرین نوشتن و خطاطی میکرد. خانه کاهگلی اش را با دستان خود وکمک همسرش ساخت تا همسر و شش فرزند قد و نیم قدش سرپناهی داشته باشند.»

نام کتاب برگرفته از خاطره همسر شهید است. در صفحات 65 ـ 67 کتاب، خاطرهای زیبا از همسر شهید میخوانیم: «مدتی بود که [حسن] سحر خیلی حال خوبی داشت. گاهی من از صدای گریه و نالهاش از خواب بیدار میشدم. اما آنچه باعث شد کمی نگران به شم این بود که کم کم پای گریه کردنهایش به نمازهای یومیهاش هم باز شد. انگار ناخواسته با گریههایش دلشوره ای به جانم انداخته بود. شب رفتنش خیلی حالم گرفته بود. من که همیشه تشویقش میکردم و خودم ساکش را میبستم، این بار دست و دلم به کار نمیرفت. بارها خواهش کردم فقط این دفعه را نرو، بعد از این هر وقت دوست داشتی برو، اما قبول نمیکرد...

از خوابیدن من و بچهها ساعتی نگذشته بود که دیدم صدای نماز و گریهاش میآید، با خود گفتم شاید نماز شب میخواند. بعد از ساعتی دوباره بیدار شدم اما همچنان مشغول گریه کردن بود. تا صبح چندین بار بیدار شدم، اما باز همین قصه تکرار شد. در دلم رو به حضرت صاحب الزمان (ع) کردم و گفتم یا صاحب الزمان این دفعه کاری کن که نرود، فقط همین دفعه...

در همین اثنا خواب دیدم که مردی با لباس سفید عربی به در منزلمان آمد و گفت: شما با امام زمان کاری داشتید. بله. ایشان الآن در منزل شهید غنچی هستند اگر کاری داری سریعتر بیا. نفهمیدم کی چادرم را برداشتم و مثل مرغ سر کنده میان کوچهها میدویدم. میترسیدم که آقا برگردد و من نتوانم ببینمش. درب حیاط باز بود و من هم بدون معطلی وارد حیاط شدم. نفسهایم به شماره افتاده بود. تا وارد اتاق شدم دیدم آقا قصد خروج از اتاق را دارند… نمیتوانستم صحبت کنم، آقا فرمود همراه من بیا، من میخواهم به منزل شهیدی سر بزنم. به اتفاق آقا و بقیه مردم به سمت منزل شهیدی رفتیم. وارد بالاخانه منزلشان شدیم و همه نشستند. آنجا آقا فرمود حرفت را بزن. گفتم: آقا! این روزها همسرم خیلی گریه میکند. آقا نگاهی کرد و فرمود: «به همسرت بگو پذیرفته شده...» ناگهان از خواب پریدم تمام بدنم خیس عرق بود. بعد از لحظاتی که به خود آمدم دیدم صدایی آرام همچنان ناله میکند. از جا بلند شدم و کنارش نشستم و در حالی که گریه میکردم گفتم: حسن! آقا گفت پذیرفته شدی. او هم گفت: دخترعمو! منم همین الآن خواب شهید موسی الرضا و رجبعلی [از شهدای روستا] رو دیدم که به هم گفتن سالگردمون نزدیک شده، نمی خوای بیای...»

***

چاپ اول کتاب «آقا! این روزها همسرم خیلی گریه میکند» در 132 صفحه، قطع پالتویی، تیراژ 1500 نسخه و قیمت 5000 تومان از سوی دفتر نشر معارف منتشر شده است.

برای تهیه کتاب  «یادداشتهایی درباره فرهنگ و مطالعات فرهنگی» و «آقا این روزها همسرم خیلی گریه میکند» و دیگر محصولات دفتر نشر معارف میتوان از طریق سایت پاتوق کتاب: ketabroom.ir یا دفتر مرکزی نشر معارف قم (02537740004) یا از طریق فروشگاههای پاتوق کتاب اقدام کرد.

منبع: فارس

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار