به نقل از کتاب «شهید گمنام»:
در بخشی از کتاب «شهید گمنام» از زبان یکی از همرزمان شهید «ابراهیم هادی» بیان شده است: «وقتی موذن شما اذان گفت بدن ما به لرزه در آمد. یکباره به یاد کربلا افتادیم. برای همین دوستان همفکر خودم را جمع کردم و با آنها صحبت کردم. آنها با من آمدند. بقیه نیروها را هم به عقب فرستادم.»
کد خبر: ۳۱۲۹۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۱۸