خاطراتی از زندگی سردار شهید «حسین محمدیانی»؛
یک ساعت به اذان صبح احساس کردم همه سوزشها و دردهای درونم، ساکت شد. یکباره به خود آمدم و فهمیدم که امام رضا (ع) عنایت فرموده و شفایم میدهند. همان جا دستهایم را به سمت ضریح بلند کردم و گفتم، آقا لطف شما به من رسید، تمنا میکنم شفایم را به این جوان هدیه کنید. به سختی از آنجا بلند شدم و بعد از تجدید وضو برگشتم. در حالیکه مردم لباس آن جوان را به نیت تبرک پاره میکردند.
کد خبر: ۳۲۸۴۸۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۰۳