بُرشی از کتاب «سلام بر ابراهیم»؛
در بخشی از کتاب «سلام بر ابراهیم» آمده است: «این جوان با اینکه هیچکدام از دورههای نظامی را ندیده، هم بسیار ورزیده است، هم مسائل نظامی را خیلی خوب میفهمد.»
کد خبر: ۳۰۸۲۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۱۹
بُرشی از کتاب «سلام بر ابراهیم»؛
در قسمتی از کتاب «سلام بر ابراهیم» چنین آمده است: «ابراهیم هم که صدای انفجار را شنیده بود سریع به طرف ما آمد. وارد اتاق شدیم. چیزی که میدیدیم باورمان نمیشد. یک ترکش به اندازه دانه عدس از پنجره رد شده و به سینه قاسم خورده بود. قاسم در حال نماز به آرزویش رسید.»
کد خبر: ۳۰۷۶۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۱۵
در گفتوگوی دفاع پرس با یک دختر تحولیافته مطرح شد؛
«راحیل» گفت: یکی از اساتیدم، خانمی چادری بود، او اولین نفری بود که ظاهرم را دید ولی با خوشرویی برخورد کرد. تعجب کردم، باورم نمیشد یک خانم چادری بدون توجه به ظاهر نامناسبم، به من لبخند بزند.
کد خبر: ۳۰۵۴۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۰۳
بُرشی از کتاب «سلام بر ابراهیم»؛
در بخشی از کتاب «سلام بر ابراهیم» آمده است: «یادم افتاد در مقر سپاه گیلان غرب روی یکی از دیوارها برای هر کدام از رزمندهها جملهای نوشته شده بود. در مورد ابراهیم نوشته بودند: ابراهیم هادی رزمندهای با خصائص پوریای ولی».
کد خبر: ۳۰۱۷۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۰۷
بُرشی از کتاب «سلام بر ابراهیم 2»؛
در قسمتی از کتاب «سلام بر ابراهیم 2» آمده است: «ابراهیم گفت: مگه تو کربلا امام حسین (ع) محاصره نشده بود؟ چرا اذان گفت و درست در جلوی دشمن نماز خواند؟ بعد مکثی کرد و گفت: ما برای همین اذان و نماز با دشمن میجنگیم.»
کد خبر: ۲۹۹۸۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۵
بُرشی از کتاب «سلام بر ابراهیم 2»؛
در قسمتی از کتاب «سلام بر ابراهیم 2»، اینگونه آمده است: «وقتی یکی از دوستان میگفت چه تسبیح زیبایی داری، بلافاصله ابراهیم تسبیح را هدیه میکرد. نهتنها تسبیح که بارها حتی پیراهنش را بخشیده بود.»
کد خبر: ۲۹۹۴۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۳
بُرشی از کتاب «سلام بر ابراهیم ۲»؛
در قسمتی از متن کتاب «سلام بر ابراهیم ۲» آمده است: «زمانی که ابراهیم در عملیات فتحالمبین مجروح شد، علامه جعفری برای ملاقات به منزل ابراهیم آمد و ساعتی مهمان خانواده ایشان بود. کاری که معمولا برای کسی انجام نمیداد.»
کد خبر: ۲۹۹۱۱۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۰
پنجشنبه در تهران؛
اجتماع پرشور دختران انقلاب با حضور مادران، خواهران، همسران شهدا و سایر بانوان انقلابی، پنجشنبه 21 تیرماه در تهران برگزار میشود.
کد خبر: ۲۹۸۷۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۷
برشی از کتاب «سلام بر ابراهیم 2»؛
در بخشی از کتاب «سلام بر ابراهیم 2» آمده است: «وقتی میخواست برود، به مزار برادرم اشاره کرد و گفت: «عجب جای خوبی دفن شده، من دوست دارم که انشاءالله قبرم همین جا کنار شهید حسن سراجیان باشد که هر کسی از کنار این خیابان رد شد به یاد ما باشد.»
کد خبر: ۲۹۸۴۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۵
دختر جوانی که رویایی صادقانه وی را متحول کرده، گفت: پس از زیارت حضرت عباس (ع) به سمت حرم امام حسین (ع) رفتم. همان حالتی را در بیداری تجربه کردم که در خواب دیده بودم. دگرگون شده بودم. جلوی درب ورودی حرم حضرت ارباب نشسته و گریه میکردم. از شدت گریه، خانمهای عرب برای من دعا و طلب خیر میکردند!
کد خبر: ۲۹۸۰۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۳
در کتاب «سلام بر ابراهیم 2» مطرح شد؛
در بخشی از کتاب «سلام بر ابراهیم 2» آمده است: «ابراهیم یک سال پول مواد این شخص را داد، به شرطی که این مرد خانوادهاش را اذیت نکند. یک سال خانواده و بستگان او در آرامش بودند. بعد هم ابراهیم شهید شد. آنجا بود که این شخص معتاد، این ماجرا را برای ما تعریف کرد. او هم مدتی بعد از ابراهیم از دنیا رفت.»
کد خبر: ۲۹۷۹۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۲
ثمانه حیدری در گفتوگو با دفاع پرس مطرح کرد؛
یکی از تحول یافتگان سفر راهیان نور گفت: بهمن ماه سال ۱۳۹۶ با خواندن کتاب «سلام بر ابراهیم» با شهید «ابراهیم هادی» آشنا شدم و خود را شناختم. احساس کردم شهید هادی هر جمعه برای زیارت من را فرا میخواند. برای رفتن به گلزار شهدا لحظهشماری میکردم.
کد خبر: ۲۹۷۷۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۱
از تمبر یادبود شهید ابراهیم هادی در روز ملی فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانهای رونمایی شد.
کد خبر: ۲۹۷۸۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۰
برشی از کتاب «سلام بر ابراهیم»؛
در بخشی از کتاب « سلام بر ابراهیم 2» آمده است: «یه پیرمرد جلوی مسجد گدایی میکرد. خیلی وضع مالیش بد بود. پیرمرد به کف کفشهاش اشاره کرد که از بین رفته بود و چیزی برای پوشیدن نداشت.»
کد خبر: ۲۹۷۷۲۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۰
بُرشی از کتاب «سلام بر ابراهیم»؛
در قسمتی از کتاب «سلام بر ابراهیم 2» آمده است: «دستم را مشت کردم و با خودم گفتم با یک مشت او را میکُشم اما تا در مقابلش قرار گرفتم، یکباره دلم برایش سوخت.»
کد خبر: ۲۹۷۳۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۷
برشی از کتاب «سلام بر ابراهیم»؛
در بخشی از کتاب «سلام بر ابراهیم 2» آمده است: «استادکارِ من که از بستگان دور ما بود، یکباره با موتور جلوی ما آمد و با عصبانیت گفت حالا جرات کردی سرکار نیای و دنبال دوست و رفیق بری؟ بعد پیاده شد و جلوی ما آمد. او که ابراهیم را نمیشناخت، یکباره کشیده محکمی زد تو صورت ابراهیم، من هم با خودش برد توی محل کار.»
کد خبر: ۲۹۷۲۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۶
سلام بر ابراهیم؛
در قسمتهایی از کتاب «سلام بر ابراهیم 2» آمده است: «پشت میز که نشستم احساس غرور بهم دست داد. گفتم اینطوری از مردم دور میشم. برای همین صندلی خودم را آوردم این طرف تا به مردم نزدیکتر باشم».
کد خبر: ۲۹۶۹۳۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۴
مروری بر زندگی شهید «هادی»؛
در بخشی از کتاب «سلام بر ابراهیم 2» آمده است: «در ایام جنگ معلمی داشتم که خیلی بر من و همکلاسیها تاثیر داشت. بسیاری از شاگردان او اهل نماز و جبهه شدند. یک روز به ایشان گفتم خدا را شکر که شما معلم ما هستید. دبیر ما گفت: دعایش را به جان شهید ابراهیم هادی کنید».
کد خبر: ۲۹۶۷۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۳
سلام بر ابراهیم؛
در بخشی از کتاب «سلام بر ابراهیم 2» آمده است: «زمانی که هنوز چراغ روشن نشده بود، هیئت را ترک میکرد. علت این کار او را بعدها فهمیدم. وقتی که شاهد بودم دوستانِ هیئتی بعد از هیئت مشغول شوخی و خنده میشدند؛ به تعبیری بیشتر اندوخته معنوی خود را از دست میدادند».
کد خبر: ۲۹۶۶۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۲
سلام بر ابراهیم؛
در قسمتهایی از کتاب «سلام بر ابراهیم 2» آمده است: «وقتی شجاعت کسانی مثل اصغر و ابراهیم و دیگر سرداران گمنام دستمال سرخها را میدیدیم، ما هم روحیه پیدا میکردیم».
کد خبر: ۲۹۶۱۰۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۹