روایتی از مادران و همسران شهدای مازندران؛
خودم را به هر زحمتی به فرمانده لشکر رساندم. به فرمانده لشکر گفتم: «پسرم عباسعلی در جمع شما هست؟» فرمانده لشکر گفت: «نه! ولی فردا به جمع ما خواهد پیوست.» در ادامه گفت: «یادت باشد، مخالفت نکنی!»
کد خبر: ۴۳۹۳۵۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۰۸