شهید اسحاق موسوی

شهید اسحاق موسوی

انگشت و انگشتری که دست داعشی‌ها افتاد

«انگشتر پسرم کمی به انگشتش تنگ شده بود؛ به او گفتم: تو در سن رشد هستی و یک وقت به انگشتت تنگ می‌شود و خطرناک است. سید اسحاق گفت: مامان! من به ۲۴ سالگی نمی‌رسم و انگشت و انگشترم را می‌بَرَند.»
کد خبر: ۴۵۹۴۲۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۰۸

شهید مدافع حرم سید اسحاق موسوی:

کنایه زنندگان به مدافعان حرم اگر در کربلا هم حضور داشتند جزو تماشاگران بودند

شهید مدافع حرم «سید اسحاق موسوی» در وصیت‌نامه خود آورده است: پدر و مادر! خواهران و برادرانم! بعد از من عده‌ای سبک مغز و جاهل به تمسخر و نصیحت بی‌جای شما لب خواهند گشود؛ به والله قسم اگر این جماعت در کربلا بودند حسین بن علی(ع) را یاری نمی‌کردند و تنهایش می‌گذاشتند و فقط تماشا می‌کردند که چگونه امامانشان را به شهادت می‌رسانند.
کد خبر: ۲۴۱۱۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۸

گفت‌وگوی خانواده شهید موسوی با دفاع پرس؛

مرا به تنها آرزویم برسانید/ با شنیدن خبر شهادتم، جشن عروسی برپا کنید

مادر شهید اسحاق موسوی گفت: فرزندم سفارش کرده بود که «اگر شهید شدم مبادا ناراحت شوید. برای من عروسی بگیرید.»
کد خبر: ۲۳۰۲۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۱۴

پربیننده ها