داستان کوتاه/
«محمدزاده» در بخشی از داستان کوتاه خود آورده است: از سنگر دیدهبانی بیرون آمدم و به سمت سنگر خمپاره دویدم، نه سنگری مانده بود و نه خمپارهای، فرمانده هم نبود ذوب شده بود، درست مثل خدمه خمپاره که در آتش گلوله تانک سوخته بود.
کد خبر: ۵۲۵۴۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۰۷