سنگر بالا و پایین خیلی به هم نزدیک بودند. به مرتضی گفتم تو یک ربع بخواب، بعد من بخوابم، ولی خودم هم خوابم برد، خوابی بسیار عمیق که هیچ صدایی را نمیشنیدم. فقط یکدفعه سوزشی را زیر گلویم احساس کردم، همراه با صدای یا زهرا (س) و یا حسین (ع) گفتن مرتضی و اینکه پشت سرهم میگفت: «قرآن ننهام، قرآن ننهام!»
کد خبر: ۵۹۶۳۹۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۴