بعضی از رزمندههای دفاع مقدس برای اینکه موقع سنگرسازی مورد حمله قرار نگیرند، شگردهای جالبی داشتند. برای مثال کنار سنگرها چند چادر خالی برپا میکردند تا حواس هواپیماهای عراقی پرت شود.
کد خبر: ۶۳۱۷۲۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۸
پس از یکی از عملیاتهای دفاع مقدس قرار بود ۱۰۰ متر خاکریز کنده شود، اما رزمندهها زمان از دستشان در رفته و ۲ برابر به سمت خاکریزهای دشمن پیشروی کرده بودند. عراقیها فکر کرده بودند لودرها و بولدوزرها تانکهای ایرانی هستند و از ترس عقبنشینی کرده بودند.
کد خبر: ۶۲۸۷۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۱۶
شبی نیروهای عراقی آب را به سمت سنگرهای رزمندهها در طلائیه پمپاژ کرده بودند. یکی از سربازها که بدخواب شده بود، از سنگر بیرون پرید و گفت: «خدا لعنتت کند صدام! ساعت ۱۱ شب است! بگیر بخواب، فردا هر غلطی خواستی بکن!»
کد خبر: ۶۲۵۶۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۳
یکی از رزمندگان دفاع مقدس میگوید: «ماشین دوستم به تیر برق خانه فرماندار سوسنگرد خورد و تیر شکست. اهل محل با ما درگیر شدند. فرماندار رسید و رو به اهالی گفت: «تیر برق خانه من شکسته، شما چرا ناراحتید و دخالت میکنید؟»
کد خبر: ۶۲۰۷۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۱
یکی از رزمندگان دفاع مقدس تعریف میکند: «خبر شهادت مرا به خانوادهام داده بودند و آنها منتظر تشییع جنازه بودند! وقتی من را دیدند، نمیدانستند گریه کنند یا بخندند.»
کد خبر: ۶۱۶۶۳۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۵
یکی از رزمندگان دفاع مقدس تعریف میکند: با بچهها نشسته بودیم و کمپوت میخوردیم که عراق حمله کرد. ما هم سیدصادق که فردی جانباز بود را فراموش کردیم و به سمت سنگر دویدیم. وقتی برگشتیم و او را بردیم. میگفت: «فرار کردنتان طبیعی بود، برگشتنان طبیعیتر!»
کد خبر: ۶۱۳۲۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۰۷