معرفی شهدا (13)؛
رزمندگان جان برکف استان یزد با حضور در جبهه‌های جنگ تحمیلی و در دفاع از اسلام و کشور اسلامی کارنامه درخشانی از خود به یادگار گذاشتند و در این راه شهدای بسیاری تقدیم اسلام و انقلاب شد.
کد خبر: ۲۶۵۴۰۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۱۷
شهید «علیرضا محمودی پارسا» 23 تیر 1348 دیده به جهان گشود. وی در سن 13 سالگی و در تاریخ 29 بهمن 1361 هنگام حمله مقدماتی والفجر در منطقه فكه بر اثر اصابت خمپاره و گلوله از ناحیه شکم و سینه به شدت مجروح شد و بعد از انتقال به بیمارستان آیت الله کاشانی در اصفهان، در نیمه شب جمعه 29 بهمن 1361 پس از ادای سلام بر ارباب شهیدش، جان خود را تقدیم جانان کرد.
کد خبر: ۲۶۲۷۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۸
شعبان‌نژاد در خاطرات خود آورده است: همرزمش در سوریه می‌گفت: شب عاشورا یک ماشین اصلاح آورد و گفت بیا موهایم را از ته بزن! با تعجب پرسیدم چرا؟! گفت؛ فردا روز عاشوراست. غلام نباید مو داشته باشد.
کد خبر: ۲۵۹۴۹۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۰۴
شبابی:
راوی کتاب همراه گفت: پدران نسل کنونی، کشور را از آثار مخرب جنگ همچون مین‌هایی که کاشته شده بودند، پاک کردند؛ اما هنوز ترکش های جنگ قلب فرزندان را مجروح می‌کند؛ به عبارت دیگر جنگ برای خانواده‌های جانبازان و آزادگان همچنان ادامه دارد.
کد خبر: ۲۵۹۱۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۰۲
شهید شیرالی در وصیت‌نامه خود آورده است: پس ای برادران عزیزی که این نوشته را می‌خوانید مبادا در سختی‌ها و خوشی‌های زندگی خدا را فراموش کنید، زیرا همیشه یاد و ذکر او بهترین سپر برای دفع گناهان است.
کد خبر: ۲۵۷۴۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۲۶
یکی از فرماندهان لشکر ۱۹ فجر استان فارس ماجرای قرآنی را که در عملیات خیبر مانع عبور تیر شد، بیان کرد.
کد خبر: ۲۵۰۲۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۸
محمدباقر قالیباف گفت: در عملیات والفجر ۳ یک خمپاره با فاصله از شهید رفیعی، به زمین خورد. ترکش های ریز آن به این شهید اصابت کرده بود. می‌گفت «حاج باقر نگاه کن! بدنم مثل حرم امام رضا (ع) با این ترکش ها آینه‌کاری شده است.»
کد خبر: ۲۴۶۹۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۸
همسر شهید «محمدرضا محمدخانی» در گفت‌و‌گو با دفاع پرس:
24 فروردین 1362 در عملیات والفجر 1، همسرم سر نماز به شهادت رسید؛ ترکش به یکی از چشم‌هایش اصابت کرده بود.
کد خبر: ۲۴۵۴۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۹
هنوز ترکش ها ترکش نکرده‌اند. اقدس حجازی سال‌هاست که با ترکش زندگی می‌کند. با گذشت 30 سال از حادثه بمباران، هنوز ترکش های‌ریز و درشت زیادی در بدنش به یادگار دارد که آرامش و راحتی را از او گرفته‌اند.
کد خبر: ۲۴۳۱۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۲
در گفت و گو با دفاع پرس مطرح شد؛
عصمت سلیمانی پرستار دوران جنگ در بیمارستان طالقانی آبادان گفت: ترکش ی در بدنم دارم ولی جانباز محسوب نمی‌شوم، روزی انسان فعالی بودم، ولی حالا از یک امضا کردن عاجز هستم.
کد خبر: ۲۴۱۷۹۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۱۸
دست نوشته شهید «علی قابل»؛
شهید قابل در دست‌نوشته‌های خود آورده است: «بنده مخلص برای بهشت عبادت نمی‌کند بلکه برای ذات مقدس او عبادت می‌کند و هیچ انتظاری از خدا راجع به بهشت ندارد»
کد خبر: ۲۴۲۳۶۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۱۷
شهید جعفر جنگروی کلکسیونی از ترکش و مجروحیت بود و تا لحظه شهادت مبارزه را رها نکرد.
کد خبر: ۲۳۸۹۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۲۰
عزت‌الله ضرغامی یادداشت کوتاهی در پی شهادت شهید رجب محمدزاده منتشر کرد.
کد خبر: ۹۴۶۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۱۶
اینکه تیر یا ترکش به تو و من اصابت کند و بمیریم که شهادت نیست!
کد خبر: ۸۵۶۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۲
جانباز جنگ؛
رجب رشیدی نسب جانباز جنگی به دلیل اصابت ترکش به سرش و پس از یکسال و نیم بستری در یکی از بیمارستان‌های اصفهان، ٣٣ سال است که بیدار است و هیچکدام از درمان‌ها نتوانسته کمکی برای او باشد تا خواب به چشم‌هایش بیاید.
کد خبر: ۸۰۴۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۲/۱۲
با اهداء لوح تقدیر صورت گرفت؛
سرلشکر پاسدار مصطفی ایزدی معاون امور راهبردی و اشراف فرماندهی معظم کل قوا با اهداء لوحی از جانباز مدافع حرم «رحمت الله رئیسی» از شهرستان خمین استان مرکزی تقدیر به عمل آورد.
کد خبر: ۷۴۲۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۲۴
درد و دل‌های یک سفید پوش دوران دفاع مقدس؛
فرحناز شفیعی ثابت، پرستار دوران دفاع مقدس گفت: مدتی پیش به بهداشت و درمان مراجعه کردم تا بتوانم مدارک اعزامم را بگیرم تا برای درصد جانبازی اقدام کنند که متاسفانه اعلام کردند که بر اثر آتش سوزی مدارک سوخته است.
کد خبر: ۶۲۰۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۲۴
ظهر امروز صورت گرفت؛
مراسم تشییع پیکر مطهرمادر شهید «غلام‌رضا علیزاده» ظهر امروز در شهرستان سیمرغ برگزار شد.
کد خبر: ۶۱۰۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۱۴
خاطرات اسارت؛هزار شب و یک شب
شاید چیزی حدود دو متر حالا کمتر یا بیشتر، از من دور شد. طوری که درگودالی افتاد. دیگر نارنجک را نمی‌دیدم. همین جور می‌لرزیدم و احساس سرمای شدیدی به من دست داده بود: « اگر منفجر بشود، چطور می‌شوم؟ آیا می‌میرم؟ یا زنده می‌مانم!»
کد خبر: ۶۰۳۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۰۹
درماه های اول اسارت شب‌ها اکثر بچه‌ها مشغول شپش کشتن بودند. در یکی از همین شب‌ها ناگهان ناصر بلند شد و فریاد زد، رکورد را شکستم صد تا شپش کشتم.
کد خبر: ۵۹۵۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۰۳
