گفتوگو با نصرت ساکی همسر آزاده جانباز «علی نیسانی» - بخش نخست
تلویزیون داشت صحنه های آزادی اسرا را نشان می داد. یک لحظه بین اسرا چهره آشنایی دیدم. علی بود. چنان جیغ کشیدم که همسایهها ریختند خانهمان. پرسیدند چه خبر شده؟ گفتم: من علی را در تلویزیون دیدم. کسی حرف مرا باور نکرد. یکی از همسایه موقع رفتن گفت: این زن زده به سرش. بیچاره پاک دیوانه شده.
کد خبر: ۴۰۳۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۱۶
گفتوگوی دفاع پرس با «حسن ناصری» جانباز 70 درصد جنگ تحمیلی
وقتی از همدان آمدم تهران به اتفاق برادرم رفتیم سراغ دست فروشی در بازار. شهید رجایی هم با ما دستفروشی میکرد. بیشتر روسری میفروخت. سال 1345 با او آشنا شدم. همان سالها میگفت: «میخواهم بروم نیروی هوایی ارتش برای استخدام.»
کد خبر: ۳۰۸۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۶
گفت و گوی دفاع پرس با آزاده جانباز قاسم حائری
داشتم با حسرت به عکس شهدا نگاه می کردم، رسیدم به ردیف پنجم که عکس خودم را دیدم. نوشته بود: «شهید قاسم حائری. محل شهادت: العماره؛ مفقودالجسد»
کد خبر: ۳۸۲۲۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۱