نوبت نگهبانی یکی از بچههای کلاس بود، پست نگهبانی را از دوست همکلاسیاش تحویل گرفت، اسلحه بهدست، رفت به دل جنگل، شب بود، داشت نگهبانی میداد که یکهو، سر و صدای آمدن یکی از دور پیدا شد...
کد خبر: ۴۹۹۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۳۰
بهش میگفتند: «آدم آهنی». جای سالمی در بدن نداشت؛ آبکش به تمام معنا! آن قدر طی چند سال جنگ تیر و ترکش خورد که «کلکسیون تیر و ترکش» شده بود. از آن بچههایی بود که راستی راستی «قطبنما را منحرف میکنند» دست به هر جای بدنش که میگذاشتی جای زخم و جراحتی کهنه و تازه بود.
کد خبر: ۳۸۵۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۴