خاطرات سردار سرتیپ شهید محمد ناصر ناصری نماینده فرهنگی ایران در افغانستان
شبی که شهید ناصری عازم مزار شریف بود با من تماس تلفنی گرفت و گفت: «با دکتر بزرگی و پدر شهید کاوه دیدارداشتهام؛ از آنها خواستهام، از تو هم میخواهم دعا کنی که من شهید شوم. فردا عازم مزار شریف هستم.». گفتم: «حالا و شهادت!؟» گفت: «جدّی میگویم، میخواهم ثابت کنم که در باغ شهادت باز است.»
کد خبر: ۵۰۸۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۱۸
زندگینامه سردار سرتیپ شهید محمد ناصر ناصری نماینده فرهنگی ایران در افغانستان
چند تا از همکاران در دم شهید شده بودند. از سه، چهار نفرشان صدای ناله به گوش میرسید. یکی از آنها ناصری بود که بدن مطهر و خونینش افتاده بود روی من. معلوم بود دارد آخرین نفسها را میکشد. با همان آخرین رمقش، مشغول شد به گفتن ذکر مقدس حضرت سیدالشهدا (ع). صدای یا حسین، یاحسین گفتنش، هنوز هم توی گوشم است.
کد خبر: ۵۰۸۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۱۷