محمدحسن لباسش را پوشید و آماده رفتن شد. لحظه وداع فرا رسید و او پدر را مقابل خود دید. پدر لبخندی از روی رضایت زد و گفت: «می دانی که من هیچ مخالفتی با رفتن تو به جبهه ندارم، همانطور که برادر بزرگت هم رفت و من از این رفتن استقبال کردم. اما خاطرت باشد که برای خوش آمدن هیچ کسی، روانه جبهه نشو.»
کد خبر: ۲۴۱۵۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۱۲