زخمها و مرهمها (19)؛
همان روزها پدرم خوابی دیده بود که سالها بعد برای من تعریف کرد. پدرم توی خواب دیده بود که توی باغچه خانه ما یک بوته گل هست. یک بار باد شدیدی میوزد و درخت توت توی باغچه را به روی بوته گل میاندازد و...
کد خبر: ۲۶۴۵۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۱۶