زخمها و مرهمها (16)؛
یک شب سوار بر بلدوزر برای خاکریز زدن در وسط جاده رفتم؛ بلافاصله تیربار دوشکای دشمن شروع کرد به زدن. دو سه بار که ماشین را عقب و جلو کردم و خاک ریختم وسط جاده، دیدم اصلاً نمیشود کار کرد و هرلحظه ممکن است هدف دوشکا قرار بگیرم...
کد خبر: ۲۶۰۷۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۴