برشی از یک کتاب (۲)؛
مادر شهید «حمید آسنجرانی» گفت: حمید در یک BMW از این مدل قدیمیهای دهه شصتیها نشسته بود، پیاده شد و گفت: «آنها مسافر هستند و دزد کیف پول و مدارکشان را برده و حالا اینجا در شهر غریب بدون پول و بنزین سرگردان ماندهاند».
کد خبر: ۲۷۸۹۰۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۰۳
برشی از یک کتاب (۱)؛
مادر شهید «حمید آسنجرانی» این چنین از فرزند شهید خود روایت میکند: اولین باری که از دانشگاهش در اصفهان به دیدن ما آمد، لباس سبز سپاهیاش را پوشیده بود. قربان صدقهاش رفتم و گفتم: «معلومه بهت مییاد مادر... لبخندی زد و گفت: خوب نگام کن مامان... این لباس، لباس آخر منه...»
کد خبر: ۲۷۲۶۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۱۴
مدیر انتشارات سفیران طلائیه خبر داد؛
مدیر انتشارات سفیران طلائیه استان مرکزی گفت: به زودی و به همت انتشارات سفیران طلائیه نخستین کتاب بریل در حوزه دفاع مقدس استان مرکزی منتشر و تولید میشود.
کد خبر: ۲۷۰۰۱۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۹/۲۰