همزمان با سالگرد شهید مدافع حرم «محمودرضا بیضایی»؛
در آستانه چهارمین سالگرد شهید مدافع حرم «محمودرضا بیضایی»، مراسم رونمایی از کتاب «تو شهید نمیشوی» روایتگر خاطرات این شهید والامقام، روز سه شنبه ۲۶ دیماه در تبریز برگزار میشود.
کد خبر: ۲۷۳۷۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۳
بخش دهم/ داستان مدافع حرم؛
"مادر آنها، این دو پسر را خیلی دوست داشت و به آنها بسیار وابسته بود. تا آنجا که اطرافیان نام مستعار عماد و علی را یوسف و بنیامین گذاشته بودند که یعقوب نبی (ع) از دوری آنها بیمار شد. زیرا میدانستند مادر نیز از دوری آنها بیمار میشود."
کد خبر: ۸۳۰۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۲/۳۰
بخش نهم/ داستان مدافع حرم؛
ساعت نزدیک یک نیمه شب بود که صدای باز شدن در آمد. مادر عماد که از دلتنگی حالش خوب نبود، بیدار بود. مریم هم در اتاقش نشسته بود. هر دو با نگرانی بلند شدند که یکدفعه علی و عماد و عروس، لبخند زنان وارد شدند و صدای جیغ خوشحالی مادر و مریم، بقیه را بیدار کرد.
کد خبر: ۸۴۲۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۲/۳۰
بخش هشتم/ داستان مدافع حرم؛
"مریم وحدت 3 نسل را با هم دید و به شیرمردان دلاور کشورش افتخار کرد؛ به علی که متولد سال 69 بود و با رفیقان دهه 30، 40، 60،50 و 70 که به مبارزه علیه داعش خونخوار رفته بودند و پرچم کشورشان را بالا بردند."
کد خبر: ۸۲۶۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۲/۲۷
بخش هفتم/ داستان مدافع حرم؛
"برای مدافعان حرم، دستکش زمستانی و شالگردن و کلاه و آجیل مشکل گشا خریدند. فروشنده وقتی فهمید این اجناس برای مدافعان ارسال میشود، هم تخفیف داد و هم چند کلاه و دستکش اضافه داد."
کد خبر: ۸۲۵۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۲/۲۶
بخش ششم/ داستان مدافع حرم؛
"صدای علی پر از غم از دست دادن رفیقانش بود. به مریم گفت: آبجی به دوستانت، همکارانت به همه سلام مرا برسان و بگو اینجا هر وقت برم زیارت برای همگی دعا میکنم، بگو آنها هم برای پیروزی ما دعا کنند. اینجا کربلاست. اینجا (سوریه) کودکان زیادی پرپر میشوند."
کد خبر: ۸۲۳۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۲/۲۵
بخش پنجم/ داستان مدافع حرم؛
"در همین دلواپسیها بودند که یک روز یکی از دوستان علی پیام فرستاد: برای سلامتی رزمندگان مدافع حرم صلوات بفرستید. سهم شما 100 صلوات."
کد خبر: ۸۲۰۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۲/۲۲
یکی از جانبازان پاکستانی مدافع حرم اکنون در شهرداری تهران مشغول به فعالیت است.
کد خبر: ۶۸۳۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۱۱