مادرانههای جنگ به روایت فرزند3- راوی کتاب لشکرخوبان:
مادرم گفت "پسرم آن ملافه و تشکهایی را که در زمان مجروحیت از آنها استفاده میکردی را شسته و تمیز کردم و متبرکا آن را نگه داشتم." خجالت کشیدم و گفتم "مادر چرا آنها را نگه داشتی؟" جوابی داد که هنوز هم از درک عظمت مادر عاجزم، گفت "پسرم خون رزمنده در آنها بود و آن برایم ارزشمند است. یادگاری نگه داشتم."
کد خبر: ۸۷۹۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۳۰
مادرانههای جنگ به روایت فرزند2- رزمنده لشکر 31 عاشورا:
"از پشت تلفن صدای خانم اکبری را میشنیدم که با گریه مادرم را صدا میزد. دقایقی بعد مادرم گوشی را در دست گرفت و گفت "غلامرضا کجایی؟" لحظاتی طول کشید تا گریههایمان مجال صحبت بدهد. گفت "میدانم مجروح شدی. از احوالت بگو". با شنیدن صدای مادرم حالم خوب شد اما گریه مجال صحبت نداد. بعدها متوجه شدم که مادرم روزها چشمانتظار تماس بوده است."
کد خبر: ۸۷۸۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۲۹
مادرانههای جنگ به روایت فرزند1- رزمنده لشکر 31 عاشورا:
"دست دراز کردم درب را بزنم که یک دفعه درب باز شد. آن طرف درب مادرم بود. سلام کردم. هر دو لحظهای مات و مبهوت به هم نگاه کردیم. بیآنکه متوجه مجروحیتم شود دستاش را انداخت دورگردنم. هق هق گریههایش تنم را تکان میداد."
کد خبر: ۸۷۲۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۲۴
عصر امروز؛
مراسم «به یاد مادران سالهای دفاع مقدس» در آستانه اربعین حسینی با حضور جمعی از مادران دوران دفاع مقدس در بوستان آزادگان برگزار شد.
کد خبر: ۶۰۶۵۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۱۰
محمد بداقی عضو ستاد نذر فرهنگی به دفاع پرس خبر داد؛
ستاد نذر فرهنگی حدود 5 سال است که به همت شهرداری و با حمایت مردمی فعالیت میکند. در طی این سالها به طور سالانه چندین یادواره به عنوان "نشست صمیمی سربازان جنگ و ایثارگر دفاع مقدس" برگزار شد. امسال نیز قصد داریم تجلیلی از مادران دوران دفاع مقدس به عمل آوریم.
کد خبر: ۶۰۴۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۰۹