دختری ۱۴ ساله آخرین لحظات عمرش را میگذراند. ضربات وارده بر او، امانش را گرفته بود. او در حالی که در خون خود میغلطید، دهانش خشک شده بود. پیرزنی یک لیوان آب برایش آورد. دختر نفسی کشید و آب را پس زد و گفت: «میخواهم با دهان روزه و تشنه شهید شوم». ندای آن دختر در میان صدای رگبار مسلسلها، جان دوبارهای به مبارزان داد.
کد خبر: ۲۸۳۰۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۶