والفجر 2 - صفحه 2

والفجر 2

مروری بر عملیات والفجر ۲

استکبارگران جهانی به منظور پیشگیری از وقوع تحولات تازه به سود ایران، در طول شش ماه از عملیات والفجر مقدماتی تا والفجر ۲، رژیم عراق را به سلاح‌های پیچیده و مدرن مجهز کردند.
کد خبر: ۳۰۰۶۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۳۰

در گفت‌وگو با دفاع پرس مطرح شد؛

بوسه امام خمینی (ره) بر پیشانی فرمانده‌ای که حاضر به عقب‌نشینی نشد

«احمد تقوا» با بیان خاطره‌ای از دوران دفاع مقدس گفت: مدتی پس از عملیات «والفجر ۲» که نیرو‌های گردان پس از دیدار با امام خمینی (ره) و مرخصی به پادگان «جلدیان» برگشتند، «مرتضی جاویدی» برایم نقل کرد «پس از عملیات خدمت امام خمینی رسیدیم. زمانی که «محسن رضایی» بنده را معرفی کرد، امام مرا فراخواند و پیشانی‌ام را بوسید و من هم فرصت را غنیمت شمرده و پیشانی امام را بوسیدم.
کد خبر: ۳۰۰۴۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۳۰

تصاویر/ پاسدار شهید محسن حاجی‌بابا

پاسدار شهید «محسن حاجی‌بابا» در تاریخ سوم اردیبهشت ۱۳۳۶ در تهران چشم به جهان گشود. وی در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۳۶۱ عملیات والفجر ۲ منطقه ایلام به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۲۳۸۸۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۲

صوفی در گفت‌وگو با دفاع پرس:

«حسن» سعی می‌کرد در اکثر عملیات‌ها حضور داشته باشد/ در آخرین اعزامش به جبهه چهره‌ای شاداب داشت

برادر سردار شهید «حسن صوفی» و دبیر شورای نظارت بر صدا و سیما گفت: آرزوی وی شهادت در راه خدا بود، آخرین باری که به‌ سوی جبهه می‌رفت، چهره‌ای بشاش و شاداب داشت.
کد خبر: ۲۸۴۰۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۸

سرداران شهید دفاع مقدس در آیینه «سربداران عشق»

«سربداران عشق» سروده‌هایی در رثای سرداران شهید دفاع مقدس است که در قالب‌های مختلفی سروده شده است. سادگی و عدم تظاهر مهمترین ویژگی این مجموعه شعر است.
کد خبر: ۲۸۳۷۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۶

اولین‌های دفاع مقدس/ 132

اولین فرمانده تیپ مستقل 18 الغدیر

سردار شهید ذبیح‌الله عاصی‌زاده اولین فرمانده تیپ مستقل 18 الغدیر یزد بود.
کد خبر: ۲۶۹۶۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۹/۱۸

تنها رزمنده‌ای که امام(ره) بر پیشانی‌اش بوسه زد

رزمندگان بسیاری در سال‌های دفاع مقدس در جبهه‌های جنگ حاضر شدند؛ اما تنها رزمنده‌ای که امام(ره) بر پیشانی‌اش بوسه زد چه کسی بود؟
کد خبر: ۲۶۰۰۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۰۷

پدر شهیدان موحددانش در گفت‌وگو با دفاع پرس:

هرگز صدای ناله‌های «علیرضا» را نشنیدیم/ تابلوی روی دیوار خبر شهادت «محمدرضا» را به همسرم داد!

«در دوران نقاهت، هرگز صدای ناله علیرضا را نشنیدیم. می‌دانستیم که درد می‌کشد، اما بروز نمی‌داد. شب‌ها که درد دستش شدت می‌گرفت، راه می‌رفت. وقتی بیدار می‌شدم، می‌دیدم که حین راه رفتن آواز می‌خواند. نمی‌خواست ما متوجه دردش بشویم.»
کد خبر: ۲۵۱۰۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۱۴

ماجرای جوک و خاطره گفتن سه فرمانده زیر آتش دشمن

سردار شفیع‌زاده روایت کرد: نزديک يک ساعت در سنگر تنگ با شهید شفیع‌زاده و یزدانی برای هم جوک و خاطره تعريف کرديم تا آفتاب غروب کرد و آتش دشمن قطع شد. يواشکی از سنگر خارج شدیم و به عقب رفتیم تا چشم‌مان به نیروهای خودی نیافتد که باعث شديم 2 ساعت زير آتش قرار گيرند.
کد خبر: ۲۴۹۴۱۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۳

در برنامه «مرز پرگهر» انجام می‌شود؛

بازخوانی کتاب «حماسه تپه برهانی» از رادیو تهران

کتاب «حماسه تپه برهانی»، از برترین‌های کتاب دفاع مقدس امروز از رادیو تهران روایت می‌شود.
کد خبر: ۱۰۹۷۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۰۳

گوشه‌هایی از کربلای ایران در تپه برهانی روایت می‌شود

«حماسه تپه برهانی» در عملیات والفجر 2 شرحی از کربلای ایران است که توسط «سیدحمیدرضا طالقانی» بازروایی می‌شود.
کد خبر: ۱۰۱۳۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۲۹

گفت‌وگوی دفاع‌پرس با پدر شهید موحددانش:

می‌خواست نام فرزندش را امام (ره) انتخاب کند/ لباس شهادتش را انتخاب کرده بود

«مثل همیشه با تک تک ما شوخی می‌کرد و می‌خندید. اما حالش آن روز مثل آخرین خداحافظی محمدرضا بود. بعد از ظهر بود که وسایلش را جمع کرد و آن لباس نظامی که تکیه تکیه شده بود را بر تن کرد. به آن لباس علاقه زیادی داشت؛ می‌گفت این لباس چند بار تیر خورده و خوب است که با این لباس شهید شوم.»
کد خبر: ۹۴۴۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۱۵

شهیدانی که برای ما دل از گمنامی کندند؛

از شهدای کازرونی والفجر2 سه نفر همچنان مفقودالاثر هستند/ خانواده‌هایی که چشم به خاک‌های حاج‌ عمران دوخته‌اند

عملیات والفجر 2 در مرداد ماه سال 62 بود که پنج نفر از جوانان جان برکف حضرت روح الله در تیپ المهدی(عج) به مادرشان حضرت فاطمه سلام الله علیها اقتدا کردند و در گمنامی تمام پیکر مطهرشان در منطقه حاج عمران لابه لای خاک ها جا ماند.
کد خبر: ۶۱۸۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۲۲

گفت‌و‌گوی دفاع پرس با فرمانده دید‌بانان لشکر سیدالشهدا(ع)؛

روایتی خواندنی از اجرای خودجوش عملیات والفجر۷/ ماجرای گِرا دادن به توپخانه از زیر پتو!

در سنگر فرماندهی زیر پتو دراز کشیده بودم و بی‌سیم درگوشم بود. روی خط توپخانه رفتم و گفتم: «هانی هانی حمید!» و گرا را دادم. فرماندهان جلسه را تعطیل کرده بودند و به من نگاه می کردند که این چه کسی است که از زیر پتو درخواست گلوله می‌کند!
کد خبر: ۴۹۵۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۲۳

پربیننده ها