گوشهای از جنایات همکاران «رامین حسینپناهی»؛
من از احیا برگشته بودم، بعد از نماز صبح در خواب دیدم که احمد در یک بیابان روی زمین افتاده است و از کمر به پایین بدنش قطع شده است. سرش در دامن یک زن بود. از او پرسیدم خانم! احمد من چه شده است؟ گفت: «احمد شهید شده است.»
کد خبر: ۳۰۴۶۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۲۷