مادر شهید «جعفری فشارکی» تشییع شد

مادر شهید «جعفری فشارکی» به فرزند شهیدش پیوست و روز گذشته تشییع و تدفین شد.
کد خبر: ۴۵۵۷۶۹
تاریخ انتشار: ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۲:۳۰ - 11May 2021

مادر شهید «هاشمی فشارکی» آسمانی شدبه گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «رقیه بیگم هاشمی فشارکی» به فرزند شهیدش ملحق و آسمانی شد. مرحومه رقیه بیگم هاشمی فشارکی مادر شهید جعفر جعفری فشارکی که فرزند برومندش را تقدیم به اسلام و انقلاب اسلامی کرد در ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ دار فانی را وداع گفت و به فرزند شهیدش پیوست.

وی دیروز ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ در زادگاهش در فشارک تشییع و در گلستان شهدای فشارک تدفین و مراسم ترحیم نیز به علت شرایط کشور بر سر مزارش برگزار شد.

محدوده سنی شهدای فشارکی، بین ۱۰ تا ۶۲ سال و محدوده سنی شهدای رزمنده، بین ۱۴ تا ۵۲ سال بوده است که هشت تن از آنها بعد از هشت الی ۳۴ سال انتظار، پیکر‌های مطهرشان بازگشته و تدفین شده و دو تن دیگر نیز همچنان بی‌مزار مانده‌اند؛ همچنین یک شهید عزیز (حمیدرضا باب‌الخانی) نیز از مدافعان حرم است. زندگی نامه و وصیت نامه شهید جعفر جعفری فشارکی چنین است:

زندگی نامه شهید جعفر جعفری فشارکی

نام پدر: قدم علی تاریخ تولد: ۱۳۴۵/۰۶/۰۵ تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۰۲/۲۰

شهید جعفر جعفری فشارکی، در پنجم شهریور ۱۳۴۵، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش آقا قدم علی، کارگر بود و مادرش رقیه بیگم نام داشت. او پسر پر جنب و جوشی بود. تا پنجم دبستان را در مدرسه میر میران درس خواند و به فلزکاری مشغول شد.

جعفر در سن ۱۲ سالگی که مصادف با پیروزی انقلاب اسلامی و دوران انقلاب بود، با اینکه جثه کوچکی داشت، ولی با شور و نشاط انقلابی در تظاهرات ضد رژیم شاهنشاهی به همراه برادرش شرکت می‌کرد و در جلساتی که در مسجد محله خودشان بنام مسجد شیشه‌گری بود، حضوری فعالیت داشت. روز‌های پر تلاطم و در حال مبارزه با رژیم سفاک پهلوی گذشت و انقلاب پیروز شد.

با پیروزی انقلاب اسلامی و تثبیت نظام مقدس جمهوری اسلامی، جعفر به سر کار برگشت. روز‌ها سر کار می‌رفت و شب‌ها در مسجد محل به همراه دوستان و همرزمانش به نگهبانی و پاسداری از نظام می‌پرداخت. او نوجوانی پر شور بود و جنب و جوش انقلابی در او بیشتر از همسالان به چشم می‌خورد.

جعفر در سال ۱۳۶۰ در مغازه برادرش به کار تریکو بافی مشغول بود و در همان سال در تکیه شهید مصطفی خمینی (تکیه حاج میرزا داود) به فعالیت مذهبی و پاسداری از نظام ادامه می‌داد. سال ۱۳۶۰ با همه دشواری‌ها و سختی‌های جنگ و ترور‌های خیابانی منافقین که با دسیسه‌های استکبار جهانی به رهبری آمریکا علیه جمهوری اسلامی در حال انجام بود.

جعفر به ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام لبیک گفت و همراه بسیاری از دوستان خود عازم پادگان آموزشی شد و پس از آموزش‌های لازم در تاریخ ۲۵ /۱۳۶۰/۱۲ به عنوان بسیجی عازم جبهه شد.

او در پادگان شهید بهشتی اهواز عضو تیپ کربلا شد و در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ در عملیات بیت‌المقدس (آزادسازی خرمشهر) به همراه دوست صمیمی خود شهید سیدعلی حسام زاده، هر دو در اثر ترکش به پهلو در جاده اهواز خرمشهر به شهادت رسیدند؛ و در تاریخ ۲۳/۰۲/۱۳۶۱ در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد. (۱)

وصیتنامه شهید

«جعفر شهید جعفری فشارکی (فرزند قدم علی)

پدر و مادر عزیزم!

سلام، عزیزان این چند خطی که می‌نویسم به‌عنوان وصیت اینجانب است و الان که این چند خط را می‌نویسم نمی‌دانید چه شور و نشاطی وجودم را فرا گرفته. نمی‌دانید انسان وقتی به جبهه می‌آید، فارغ البال از تمام چیز‌هایی که انسان‌ها در شهر‌ها به آن دل بسته‌اند می‌باشد و آنهایی که در جبهه هستند، می‌گویند‌ ای کاش زودتر آمده بودیم.

پدر و مادر عزیزم، من خیلی شما را دوست دارم و می‌دانم شما با چه وضعیتی من را پرورش دادید تا به این سن و سال رسیدم و حال در عوض پایم بسته بود که من جبران کنم و عصای دست شما باشم ولی تقاضا می‌کنم که مرا ببخشید. چون حال مسئله دین اسلام و انقلاب اسلامی در میان می‌باشد و ما باید یکی را انتخاب کنیم که البته مرگ با عزت و آن هم مرگی که در راه خدا و اسلام و میهن باشد، برای ما انسان‌های مسلمان از هر چیز با ارزش‌تر است.

پدر و مادر عزیزم، اگر خدا به من لیاقت شهادت عطا کند، تقاضامی‌کنم برای من گریه و زاری نکنید. چون گریه و زاری شما، دشمنان انقلاب، اسلام و ضد انقلاب داخلی این چیره خواران شرق و غرب را خوشحال می‌کند.

پدر جان و مادر جان، اگر از من نسبت به شما عمل ناگواری انجام شده که باعث ناراحتی شما از دست من بوده، لطفا مرا عفو کنید و از تمام فامیل‌ها و دوستان و همسایه‌ها، دوستان و آشنایان برای من حلالیت طلب کنید.

سخنی با تو برادر عزیز و خوبم دارم. مبادا در هیچ جا و مکانی در مقابل دشمنان انقلاب اسلامی ضعف از خود نشان بدهید. همیشه در مقابل آنان بایست تا جاییکه در این راه کشته بشوی.

یک خواهش دیگر از تو برادرم دارم، که اگر چنانچه من قابلیت شهید شدن را داشته باشم و شهید شدم اسلحه مرا تو بردار چون به تو نیاز دارد و سخنی هم با خواهران و برادران دارم و آن اینکه عزیزان، مبادا روحانیت عزیز و آگاهمان را تنها بگذارید. چون این روحانیت عزیز بودند که ما را از منجلاب فساد و بدبختی نجات دادند. چرا اینکه روحانیت بودند، که مثل شمع چون سوختند و نور به اطراف پخش کردند و راه به ما نشان دادند.

امام عزیز را، این پیر جماران، این نائب بر حق امام زمان (عج) را، این اسطوره مقاومت را و این رهبر تمام مستضعفان جهان را دعا کنید. دعا کنید، دعا کنید، دعا کنید و به سخنان او گوش فرا دهید و او را تنها نگذارید. آنها را دعا کنید.

در مقابل روبروی ضد انقلاب بایستید و این جیره خواران شرق و غرب را برای همیشه به زباله‌دان تاریخ بیاندازید. چون اگر ضد انقلاب را آزاد گذارید، آنها هر روز علیه دین و آئین و انقلاب و مملکت توطئه می‌کنند و اگر شما در مقابل آنها نایستید، به خون تمام شهدا خیانت کرده‌اید.

دیگر عرضی ندارم. التماس دعا. امام را فراموش نکنید.

۱۳۶۱/۰۲/۰۹»

منبع

(۱) کتاب گنجینه معارف شهدای فشارکی (سفارش‌ها و نوا‌های آسمانیان)، ستاد یادواره شهدا، سیدجواد هاشمی فشارکی، انتشارات وانیا، ۱۳۹۷، ص ۲۵۸ و ۲۵۹، ص ۴۲۰ و ۴۲۱

انتهای پیام/ 118

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار