یادداشت؛

چرا برخی رزمندگان از خاطرات خود حرفی نمی‌زنند؟

دانشجویی که جنگ را ندیده است وقتی خاطرات رزمنده‌ای را جمع‌آوری می‌کند و خلاصه‌ای از متن صوتی آن را در کلاس ارایه می‌دهد، چنان تحولی در وی و شنوندگان - سایر دانشجویان هم‌کلاسی- ایجاد می‌شود که کار ده‌ها سخنرانی و کلاس تهذیب اخلاق را انجام می‌دهد.
کد خبر: ۱۰۰۵۳
تاریخ انتشار: ۰۳ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۰:۳۴ - 23January 2014

چرا برخی رزمندگان از خاطرات خود حرفی نمی‌زنند؟

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، محمود رنجبر عضو هیات علمی دانشگاه گیلان در رابطه با گفتوگو نکردن برخی از رزمندگان با رسانهها و عدم بیان خاطرات، مینویسد:

عظمت مقاومت مردم ایران در جنگ هشت ساله عقبهای دویست و پنجاه ساله دارد. به تعبیری اگر بخواهیم هشت سال نبرد و مقاومت مردم کشورمان را عظیم بخوانیم و به احترام آن کلاه از سر برداریم، کافی است به نقشه ایران در دویست و پنجاه سال اخیر نگاهی بیندازیم، بیهیچ تفسیری این نقشه گویاست که در هر جنگی که دامنگیر این کشور شده است، شاهان، عامدانه و عالمانه بخش قابل توجهی از خاک ایران را به دول متخاصم واگذار کردهاند. روحیه انفعال و تصویر والایی که از نیروهای متجاوز در چشم و دل پادشاهان ایران ایجاد شده بود، فرصت هرگونه واکنش عزتمندانه را از آنان گرفته بود.

با ظهور انقلاب اسلامی زمینهای دینی و عاشورایی بر صفحات عقیدتی مردم حادث میشود. توجه به رهبری امام خمینی (ره) اتحاد اقشار مردم و مهمتر از همه توجه به وجوه اساسی نظام اسلام و تبلور آن در قیام عاشورا زمینهای شد تا رزمندگان ایران علیرغم کمبودها، هرج و مرج ناشی از سقوط رژیم گذشته و فرار عده زیادی از سردمداران ارتش و مشاوران نظامی خارجی، شگفتی تاریخی را رقم بزنند. این در حالی است که بنا به گفته بسیاری بیش از سی و شش کشور، کار تدارکات نظامی، مالی و تأمین نیروی ارتش رژیم بعث عراق را در دستور کار خود داشتند. خلق این شگفتی از دل آییننامه و بخشنامه توسط داعیهداران انقلاب اسلامی به دست نیامده بلکه عظمت آن از سازههایی تحول بخش به نام آموزههای اسلامی و عاشورایی نشأت گرفته است.

بازتاب این سازهها در کنشهای رزمندگان، ظهور و بروز متفاوتی داشته است. اینکه گفته میشود «پیام و آموزههای اسلام پاسخگوی جامعه امروزی بشر است»، همین است که بخشی از آن را در دوران جنگ تحمیلی تجربه کردهایم. از همین رو برای تحلیل محتوایی رفتارهای برگرفته از آموزههای اسلامی و عاشورایی نیازمند جمعآوری خاطرات و ناگفتههای دوران جنگ تحمیلی هستیم. متأسفانه نهضت جمع آوری خاطرات خیلی دیر صورت گرفته است. اگر چه حرکتهایی از همان آغازین روزهای پس از پایان جنگ و حتی دوران جنگ صورت تحقق به خود گرفت، اما شکل یک نهضت را نداشت.

الحمدالله به همت بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی تاکنون اقدامات خوبی صورت گرفته است، اما باید اذعان نمود آنچه که تاکنون جمع آوری شده کافی نیست. پرسش این است که چرا خاطرههای دیگر رزمندگان جمع آوری نمیشود؟ آیا نهادهای مرتبط کم کاری میکنند یا اینکه ظرفیتها تکمیل شده است. اگر بپذیریم که چنین نهادهایی بر اساس سقف بودجه و سایر معذورات نمیتوانند به جمع آوری همه خاطرات بپردازند، باید گفت که شیوه جدید و البته فراگیری که در تدریس درس "آشنایی با دفاع مقدس" در دانشگاهها پدید آمده راه را حداقل برای جمعآوری خاطرات تسهیل نموده است.

چند سالی است که درس آشنایی با دفاع مقدس به عنوان دو واحد عمومی اختیاری در دانشگاهها تدریس میشود، از جمله مواردی که دانشجو را به طور مستقیم درگیر مباحث مترتب با آموزههای دفاع مقدس مینماید، پژوهش یا کار عملی آنان است. در اغلب کارهای عملی دانشجویان، گفتگو با یکی از رزمندگان در دستور کار قرار میگیرد. برای بسیاری از رزمندگان پرسشی مطرح است که چه اتفاقی افتاده که پس از بیست و اندی سال از پایان جنگ کسی به سراغ وی میرود تا خاطرات جنگ را جویا شود؟

همین پرسش زمینهای است تا بسیاری از پیگیریهای دانشجویان برای گفتگو با ایثارگران به شکست بیانجامد. آنها با پرس و جو از خانواده خود و دهها واسطه دیگر رزمندهای را شناسایی میکنند و به سراغ وی میروند. اما در همان دیدار اول رزمنده سالهای دفاع مقدس آب پاکی را به روی دست دانشجوی متعجب نسل سوم و چهارم انقلاب اسلامی میریزد و از گفتگو و بیان خاطرات خود امتناع میورزد.

در این نوشتار توصیفی چند دلیل عمده برخی از رزمندگان که حاضر به گفتگو نیستند - حسب تجربه پیگیریهایی که داشتهام- را ارایه مینمایم:
 

۱- تواضع: در اینکه یکی از ویژگیهای رزمندگان هشت سال دفاع مقدس فروتنی برآمده از سیرت پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) است شکی نداریم، اما آیا نگفتن از خاطرات جنگ را میشود به حساب تواضع آورد. رزمندگان در صحنه نبرد در اوج نام و نشان به دنبال بى نشانى بودند، اما امروز که عصر بیان است و از سویی دیگر سیل اطلاعات همه را فراگرفته باز هم میتوان نگفتن از آن بینشانیها را به حساب تواضع گذاشت؟ آیا این شیوه تواضع میتواند آوردههای ارزشی دفاع مقدس را تسرّی بخشد، گمان میرود اگر همین افراد تاریخ را ننویسند، کسانی پیدا میشوند که برخلاف آنها که در بطن حادثه بودند، این بار در نبود آنان و با شنیدهها و برداشتهای شخصی خود تاریخ جنگ را بنویسند.

۲- تا حالا کجا بودید؟: برخی از رزمندگان با انتقاد از فضای موجود، معتقدند که برای گسترش معارف دفاع مقدس خیلی دیر شده است. آنها میگویند سالها منتظر ماندند تا هنرمندان و پژوهشگران به سراغ آنان بیایند تا بتوانند خاطرات خود را بیان نمایند. از همین رو با عبارتهایی مثل اینکه: "خیلی دیر شده" قضیه را فیصله میدهند.

۳- فراموشی: برخی دیگر کهولت سن را بهانه میکنند. بسیاری از رزمندگان به مرز بالای چهل سال رسیدهاند و معتقدند یادآوری جزئیات بسیاری از صحنههای نبرد و و خصایص رزمندگان برایشان دشوار است.

۴- پرهیز از گفتگو با نهادهای دولتی: عدهای معتقدند علت جمعآوری خاطرات توسط برخی نهادها، پر کردن پیمانه عملکرد خودشان است. به زعم این افراد ارگانهای مسئول میخواهند با تدوین خاطرات رزمندگان، مجموعه خود را داعیهدار دفاع مقدس قلمداد نمایند. از این رو با خاطرات، مطابق سلیقه و چارچوب وظایف خود برخورد مینمایند.

برای این گزینهها موارد دیگری نیز وجود دارد. ولی حقیقت آن است که ما در زمانهای زندگی میکنیم که غلبه کارتلهای تبلیغی فضای مسمومی را ایجاد کرده است. کشوری مثل آمریکا که بزرگترین تروریسم است، مدافع مبارزه با تروریسم قلمداد میشود.

به افغانستان لشکر میکشند و کار خود را حفظ هویت آن کشور توجیه میکنند. با بوقهای متعدد تبلیغی، ایران را در شرف ساخت بمب اتم برمیشمارند و خود را نجات بخش معرفی میکنند. به راستی آیا در برابر هجمه تبلیغی آنان باید واقعیتها را در خلأ حفظ کنیم؟ آیا نباید به وسع خود بکوشیم و به تعبیر قرآن زمینه را فراهم نماییم تا دیگران بشنوند و بهترین آن را عمل نمایند؟

دانشجویی که جنگ را ندیده است وقتی خاطرات رزمندهای را جمعآوری میکند و خلاصهای از متن صوتی آن را در کلاس ارایه میدهد، چنان تحولی در وی و شنوندگان - سایر دانشجویان همکلاسی- ایجاد میشود که کار دهها سخنرانی و کلاس تهذیب اخلاق را انجام میدهد. بیان خاطرات و تحلیل آنها نیاز امروز و فردای ما است، نه تنها ما بلکه سایر ملل هم به این همه ویژگی نیاز دارند. مسئله آن است که ما داشتههای خود را از سر احتمالاً تواضع یا.. هیچ نمیدانیم اما روزی خواهد آمد که فرزندان ما همین را که خود داشتهایم از دیگران تمنا کنند.

نمونه بارز آن بزرگی اندیشه موجود در خاطرات مجموعهای است بنام "زنده با کمیل" کتابی که کمتر از یکصد و پنجاه صفحه است و یکی از پژوهشگران آمریکایی رساله دکتری بیش از هزار صفحهای در توصیف این کتاب مینویسد. به راستی خاطرات هرچند کوتاه رزمندگان تا این اندازه پر محتواست؟ آیا وقت آن نیست که بگوییم و بنویسیم تا کسانی دیگر برای نسل آتی ما بگویند و بنویسند؟ شک نداشته باشیم اگر پس زمینه تاریخ جنگ که خاطرات، رفتارها و سیرت اخلاقی رزمندگان بوده را ما ننویسیم، اگر آموزههای دفاع مقدس را در این فرصت گرانبهای حضور دانشجویان و علاقهمندی آنان برای درک مناسبات دفاع مقدس ترویج ندهیم، دیگران دست به کار خواهند شد و آن را به نسلهای بعد خواهند سپرد اما وارونه!

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار