گفتگوی صمیمی دفاع‌پرس با اميرخانی، نمایشنامه‌نویس دفاع مقدس؛

خالص‌ترين آدم‌ها رزمندگان بودند

اميرخانی گفت: در زمان ما خالص‌ترين آدم‌ها رزمندگان بودند، آنهايی كه از اين دفاع مقدس باقی ماندند و جانباز شدند، عمر و سلامتی‌شان را در اين راه دادند. این‌ها پاك‌ترين، خالص‌ترين و ناب‌ترين فرزندان اين مملكت هستند.
کد خبر: ۱۰۶۶۲۲
تاریخ انتشار: ۲۴ مهر ۱۳۹۵ - ۰۸:۱۱ - 15October 2016

به گزارش دفاع پرس از یزد، امير‌خانی نه تنها در بين هنرمندان تئاتر و تلويزيون يزد چهره‌ای شناخته شده است؛ بلكه در بين اصحاب فرهنگ و هنر به‌عنوان شخصيتي محجوب و دوست داشتني نامبرده مي‌شود. وی دستی هم بر قلم دارد و متون نمایشی مختلفی را تاکنون نگاشته است که بسیاری از آنها توسط هنرمندان یزدی، به روی صحنه رفته است.

در سال گذشته متن نمایشی در مضمون دفاع مقدس، با عنوان « لباس سفید من را بده» از این هنرمند و نویسنده یزدی، توسط معاونت هنری بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس به چاپ رسید. به همین بهانه گفتگویی کوتاه با این هنرمند انجام داده‌ایم که در ادامه می‌آید:


آقای امیرخانی خودتان را بيشتر معرفي كنيد؟

سال 1342 در محله گلچینان شهر يزد و در يك خانه قديمي به دنيا آمدم. پدر و مادرم مردمي ساده و صميمي  بودند، مثل همسايه‌هايمان. صبح‌ها که مادرم حياط خانه را جارو مي‌زد و آب مي‌پاشيد، بوي كاه‌گل و نان تازه‌اي كه پدر گرفته‌بود، در هم مي‌آميخت. صبحانه نان تازه و چاي و عشق بود. اين عشق بعدها بزرگتر شد تا امروز كه مرا عاشق سادگي و صداقت تمامي مردم آب وخاكم‌ كرده‌است.

از چه سالي وارد دنياي هنر شديد؟

اولین بار سال 1359 در نمايش «باغ سبز» بازی کردم و پس از آن تا سال 83 به طور مستمر بازيگري را ادامه دادم. در تعداد زيادي نمايش بازي كردم و در جشنواره‌هاي مختلفي حضور داشتم از جمله جشنواره تئاتر فجر در سال1360.
 
يك دوره آموزشي در دانشگاه هنرهاي زيبا گذراندم و در طول مدت كاري خود نزد اساتيد و كارشناسان مختلفي كه امكان همكاري با ايشان را داشتم شاگردی كردم و هنوز هم در حال آموزش و يادگيري هستم.

از چه سالي به‌طور حرفه‌اي به نوشتن پرداختيد و آيا در اين زمينه تحصيلات آكادميك داريد؟

تحصيلات آكادميك من در رشته مديريت دولتي است؛ اما نوشتن را به‌طور جدی از سال 65 با متن نمايش «بلبشو» شروع كردم كه مرحوم استاد هاشم اركان از متن خوشش آمد و آن‌را به‌روي صحنه برد.

لطفاً فهرستي از آثارتان را نام ببريد؟

بلبشو، از بلبشو تا جشنواره، ماشين عجيب، آغاز شيفتگي، عصر شكفتن (فيلم‌نامه) و چندين فيلم‌نامه و متن نمايشي كه هنوز به چاپ نرسيده است.

شما از نادر پژوهشگران هنر در يزد  هستيد، در اين زمينه چه فعاليتي داشته‌ايد؟

در چند پژوهش مرتبط با هنر همكاري داشتم و به ‌قول معروف هميشه چند موضوع  و تحقيق ناتمام روي ميز كارم قرار دارد؛ اما شاخص‌ترين كارم در زمينه پژوهش طرح «بررسي وضعيت نمايش در يزد» بوده‌‌است.

در زمينه نقد و تحليل متون نمايشي و مقالات هنري هم فعاليت داشته‌ايد؟

بله. نقد و تحليل لازمه كار هنري ‌است. بدون نقد و تحليل موقعيت خودمان را گم مي‌كنيم و از رشد و بالندگي‌مان كم مي‌شود. نقد كارشناسانه هنر با كار هنري لازم و ملزوم هم هستند.

هنر تئاتر را در يزد چگونه مي‌بينيد؟

تئاتر از سال 1312 در مدارس يزد اجباری شد و تا امروز افراد زيادي در اين رشته فعاليت كرده‌اند و نام‌هاي زيادي در این زمینه وجود دارد. با توجه به فرهنگ بومی غنی که از آن برخورداریم، اميدوارم روزي هنر تئاتر با فرهنگ بومي غني خود چنان در هم آميزد كه به يك نياز در بين مردم تبديل شود و كار هنرمند از اين جهت سخت است.
 
آموزه‌هاي ديني، اخلاقيات و پیشینه‌های تاريخي كه همه گواه بر زندگي مردمی متدين و سخت‌كوش بوده‌اند را بايد در هنرمان ببينيم و تئاتر بايد بتواند آينه خوبي‌هاي زندگي اين مردم باشد. برای رسیدن به این مرحله خيلي راه رفته ايم و هنوز راه زيادي را هم در پيش رو داريم.

برسيم به تازه‌ترين اثر شما «لباس سفيد را به من بده» اين اثر در ژانر دفاع مقدس است. چرا اين ژانر را انتخاب كرديد؟
 
در زمان ما خالص‌ترين آدم‌ها رزمندگان بودند، آنهايی كه از اين دفاع مقدس باقی ماندند و جانباز شدند، عمر و سلامتی‌شان را دراين راه دادند. این‌ها پاك‌ترين، خالص‌ترين و ناب‌ترين فرزندان اين مملكت هستند. هنرمند دنبال سرچشمه‌هاي ناب و خالص است، طبيعي است كه اين افراد همه از جمله هنرمند را به خود جذب مي‌كنند. من معتقدم بايد اين خلوص را نشان داد، بايد درباره اين چيزها با نسل سوم و فرزندان‌مان حرف بزنيم. اين داستان‌ها بايد شنيده شود.
 
خلاصه‌اي از  داستان نمايش‌تان را برايمان مي‌گوييد؟
 
در روستايي كويري، مردم به ‌سمت حفر چاه گرايش پيدا كرده‌اند؛ اما جانبازي كه خودش مقني بوده هنوز اميد به لاي‌روبي قنات دارد. او منتظر مي‌ماند تا مهندس قنات به روستا بيايد و دوباره از قنات خشكيده آب بيرون بياورد. اين مهندس فرزند شهيدي است كه روزگاري هم‌رزم مرد جانباز بوده و باهم در عمليات فتح‌المبين از تخصص مقني‌گري خود استفاده كرده‌ و كانالي را حفر كردند كه از پشت مواضع دشمن بيرون مي‌آمده و اين‌گونه دشمن را غافلگير كرده‌اند. اين انتظار آن‌قدر قدرت دارد تا مردم را باخود هم سو مي‌كند. فرزند شهيد مي‌آيد، لباس سفيد مقني‌ها را مي‌پوشد و در قنات فرو مي رود.
 
تأكيد خاصي روي لباس سفيد شده، بيشتر توضيح دهيد؟

در حرفه سخت و پرخطر مقني‌گري، لباس سفيد معناي سمبليك دارد. لباس سفيد در واقع كفن مقني هست، او به این وسيله آماده آن مي‌شود كه اگر زير خاك مدفون شد، كفن پوش باشد. او از قبل، خود را آماده جانبازي كرده‌است. مي‌دانيم كه شهدا احتياجي به كفن ندارند؛ لباس رزم يك شهيد، همان كفن اوست. من از اين نشانه‌ها استفاده كردم و مفهوم جانبازي، يعني كسي كه جانش را در جنگ به خطر مي‌اندازد يا فدا مي‌كند تا ديگران از بركت خون او سيراب شوند را با كفن‌پوشي مقني‌ها كه حاصل كارشان اين است كه جمعي از آن آب استفاده ببرند را به هم مرتبط كردم تا به شكل هنري دست پيدا كنم.

از عمليات فتح المبين نام برديد، درباره اين ارتباط بيشتر توضيح دهيد؟

همان‌طور كه گفتم و به‌طور مستند در اسناد دفاع مقدس ثبت است، در اين عمليات تعدادي مقني يزدي، كانالي را حفر مي‌كنند كه در پيروزي آن عمليات بسيار مؤثر است. من خيلي مي‌خواستم اين را نشان بدهم. دوست داشتم اين موضوع را دست‌مايه كار كنم و اين متن حاصل علاقه من به موضوع است.

شما يك حرفه ايراني وبومي را با داستان دفاع مقدس گره زده‌ايد. به‌نظر من اين تداوم فرهنگي در كار شما به بهترين شكل نمايان است. ما فرهنگ را همراه با يك حرفه بومي مي‌بينيم كه در جبهه هم اثر مي‌كند وكار‌ساز مي‌شود و دوباره اين فرهنگ از جبهه به جامعه امروز باز مي‌گردد و عمل مي‌كند وباز نجات‌بخش مي‌شود.

من شخصاً به فرهنگ خودمان بسيار معتقدم. بخش پوياي فرهنگ ديني ما در زمان دفاع مقدس، فرصت تبلور يافت. اگر امروز هم در جامعه از اين بخش پوياي فرهنگي‌مان بيشتر استفاده كنيم، باز اثر‌بخش خواهد بود.
 
شخصيت اصلي نمايش، بيش از آنكه دست به عملي فيزيكي بزند، انتظار مي‌كشد. آيا گمان نمي‌كنيد كه اين انتظار حركت نمايشي را كمي كند كرده‌است؟

در فرهنگ ما انتظار، مفهوم خاصي دارد. بسياري از جنبش‌ها و حركت‌هاي ما ناشي از انتظار است. در اين داستان هم انتظار درست همين كار را مي‌كند. انتظار در این نمایش، بيش از يك عمل فيزيكي است و آن‌قدر قوي است كه در نهايت همه را با شخصيت منتظر هم سو و درعمل نهايي و بزرگ داستان شريك مي‌كند.

حرف آخر؟

بايد در زمينه دفاع مقدس كار كنيم و هر چه كار كنيم باز هم كم است. اگر ما بتوانيم در جهان فخري بفروشيم، با ميراث دفاع مقدس‌مان است. بايد  از اين افتخارهایمان به هر زبان كه مي‌توانيم، حرف بزنيم.

 انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها