خبرگزاری دفاع مقدس: کسانی که در زمان جنگ رژیم بعث علیه ایران، یعنی در طول سالهای ۱۳۵۹ تا سال ۱۳۶۷ هجری شمسی، در استان ایلام میزیستند و بار طاقت فرسای جنگ را بر دوش میکشیدند، حوادث جنگ را به خوبی به یاد دارند. اینان نیک میدانند که چه روزهای سخت و غم انگیزی بر مردم این منطقه گذشته است.
اگر چه آتش جنگی که حکام کشور همسایه و همدستانش برافروختند، اکنون به خاموشی گراییده و سران بعثی حاکم بر کشور همسایه سال هاست به خاکدان تاریخ سپرده شدهاند، اما نباید یاد و خاطره شهیدانی که به انگیزه دفاع از ارزشهای دین مبین اسلام و پاسداری از میهن برخاستند، فراموش شود.
کتاب "ایلام در نبرد به روایت رزمندگان" در چهار فصل است که هر فصل باب و موضوعی تازه را به روی خواننده در عرصه دفاع مقدس و جنگ میگشاید....
در فصل اول کتاب میخوانیم:
موقعیت جغرافیایی استان ایلام
استان ایلام با مساحتی معادل ۲۰۱۵۰ کیلومتر مربع، در جنوب غربی کشور قرار دارد. از شمال کرمانشاه، از جنوب به استان خوزستان و کشور عراق، از مشرق به استان لرستان و قسمتی از استان خوزستان و از مغرب به کشور عراق محدود است.
استان ایلام با کشور عراق، ۴۲۵ کیلومتر مرز مشترک دارد که از میان ۵ استان هم مرز با عراق، دارای بیشترین مرز مشترک با این کشور است.
این استان دارای ۹ شهرستان به نامهای: ایلام، آبدانان، ایوان، مهران، دره شهر، دهلران، ملکشاهی، سیروان و چرداول و ۱۳ بخش و ۴۱ دهستان و نزدیک ۷۰۰ روستا است.
ایران در طول ۴۲۵ کیلومتر مرز استان ایلام با عراق، تعداد ۷ پاسگاه مرزی احداث کرده که مرزبانان نیروی انتظامی در این پاسگاهها مستقر هستند و از مرزرهای کشور پاسداری میکنند. پاسگاههای مرزی این استادان از شمال به جنوب از این قرار هستند: تلخاب، گرکنی، هلاله (حلاله)، نی خضر، شینو، انجیره و شورشیرین...
در بخش دوم این کتاب آمده است:
آغاز تهاجم به مناطق مرزی استان
استان ایلام دارای ۴۲۵ کیلومتر مرز مشترک با عراق است که این مرز، از شمالیترین نقطه یعنی سومار در استان کرمانشاه شروع میشود و به جنوبیترین نقطه مرزی یعنی فکه در استان خوزستان ختم میگردد و در زمان جنگ رژیم بعث، به جبهه میانی معروف بود.
بنابراین، دشمن در طول هشت سال درگیری، در طول این ۴۲۵ کیلومتر مرز، چند محور را گشود و به این ترتیب، مرزهای استان ایلام را درنوردید و مناطق زیادی را به عمق چندین کیلومتر در این استان به تصرف خود درآورد...
در فصل دیگری از این کتاب میخوانیم:
نبرد به روایت رزمندگان
این فصل کتاب در حقیقت گفتار تعدادی از رزمندگانی است که در سالهای دفاع مقدس، درجبهههای جنگ حضور داشته و چندین سال را از عمر گرانبهای خویش در راه پاسداری از اسلام و دفاع از ایران زمین، به نبرد با متجاوزان سپری کردهاند.
اینان با مجاهدتهای شبانه روزی، دشمن را از سرزمین خود بیرون راندهاند و به دشمن درسی عبرت انگیز آموختهاند. وسعت و گستره خاطرات اینان چنان زیاد است که باید برای انعکاس خاطرات آنان، کتابهایی چند نگاشت و برای شرح پایمردی و از جان گذشتگی هر یک از این بزرگواران، دفتری جداگانه نوشت...
در قسمت دیگری از این کتاب آمده است:
عزیمت به سومار
دوره آموزشی ما حدود ۷۰ تا ۷۵ روز طول کشید. پس از آن برای تعیین محل خدمت به کرمانشاه اعزام شدیم، موقع تقسیم، تیپ مسلم بن عقیل که مقر آن بین گیلان غرب و قصر شیرین قرار داشت، به عنوان محل خدمت من تعیین شد.
از کرمانشاه هم ما را به سر پل ذهاب بردند. در سر پل هم دوره آموزشی نظری چند ساعتهای در حوزه مسائل جبهه برایمان برگزار کردند. آنگاه در محلی به نام چم امامزاده حسن تقسیم و از آنجا عازم سومار شدیم. در سومار و در نقطه صفر مرزی چند رشته ارتفاعات به نام ۴۰۲ و قلعه نین وجود داشت که درآنجا مستقر شدیم...
و در بخش پایانی این کتاب آمده است:
سالهای سخت آوارگی
پس از ویرانی شهر ایلام و خالی شدن آن، هواپیماهای دشمن، شهرهای دیگر و مناطق روستایی این استان را مورد حمله قرار میدادند و موجب سرگردانی و آوارگی مردم استان ایلام شد.
هر بار که هواپیماهای دشمن، بمباران شهرهای استان ایلام را از سر میگرفتند، مردم ماگزیر میشدند که برای در امان ماندن از خطر بمبارانها، به دامن کوهها و درون جنگلها پناه ببرند و به یک زندگی چادرنشینی روی آورند.
زندگی در دوران آوارگی به ویژه در زمستان، آن هم در زیر چادر و در هوایی سرد و توام با برف و باران، بسیار دشوار و طاقت فرسا بود. در دسترس نبودن آب آشامیدنی و مواد غذایی، مشکل سوخت رسانی، نبود امکانات بهداشتی، نداشتن حمام و سایر کمبودها، زندگی روزانه مردم را با انبوهی از دشواریها روبرو میساخت و مردم را در تنگنا قرار میداد...