به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، جنگ بهعنوان پدیدهای اجتماعی، همواره موضوع جذابی برای اذهان کنجکاو و جست و جوگر بوده است و چه در صفحات تاریخ و چه در متون ادبی، مخاطبان بیشماری این درون مایه هیجان انگیز را دنبال کردهاند. در عرصه ادبیات داستانی، جنگ تا به امروز موضوع آثار نویسندگان بسیاری بوده است، نویسندگانی که اغلب آنان به خاطر روایت وقایعی که در میدانهای جنگ به وقوع پیوسته و البته پرداخت چیره دستانه آن روایتها، توانستهاند مخاطبان فراوانی را پیرامون آثار خود گردآورند. از همین روست که میبینیم امروزه نویسندگان آثار جنگی عمدتاً در زمره نویسندگان پر آوازهای هستند که نوشتههایشان در بازار آثار ادبی جزو کتابهای پرفروش به شمار میآیند. آنچه در ادامه خواهید خواند مروری است گذرا بر آثار نویسندگانی که در پرداختن به روایات جنگی پیش گام بودهاند و آنان را میتوان نخستین نویسندگان این عرصه به شمار آورد.
جی. بی. پریستلی درباب تفاوت میان آثاری که دو جنگ جهانی اول و دوم را برای مردم روایت کردهاند، نوشته است: «پس از جنگ جهانی اول مردم نمیخواستند چیزی دربارهاش بخوانند اما پس از جنگ جهانی دوم مردم جز درباره آن، نوشته دیگری را نمیخواستند...»
او سپس توضیح میدهد که: «شاید اگر آدم سخت نگران بمبهای هیدروژنی باشد خواندن چیزهایی در خصوص بمبهای شدیدالانفجار معمولی، خود مفر و گریزگاهی بنماید.»
پریستلی معتقد بود: «آثاری که پس از جنگ جهانی اول منتشر شد نسبت به سیل خروشانی که از جنگ دوم سرچشمه گرفت و هنوز هم جاری است در حکم قطرهای بود. اما گونهای ادبیات را، اگر چه نه چندان، بیشتر در این قطره میتوان بازیافت تا در سیل...»
بیش از هر چیز آنچه از گفتههای این منتقد بنام ادبیات جهان میتوان نتیجه گرفت، این است که اقبال مخاطبان ادبیات نسبت به آثار جنگی همواره فراوان بوده است و این اقبال عمومی همچنان نیز ادامه دارد.
هیچ نویسنده چیرهدستی، به خلق اثری بزرگ و برجسته دست نخواهد یافت، مگر آنکه پیش از هر کاری بتواند واقعهای بزرگ و پراهمیت را دستمایه روایت خویش قرار دهد.
موضوع، مهمترین عنصر یک اثر داستانی است. عنصری که سایر عناصر موجود در اثر- بهتعبیر دقیق و فنی کلام- لزوماً میباید در خدمت پرداخت هر چه هنرمندانهتر آن به کار گرفته شود.
پس تردید نمیتوان کرد که موضوع، رکن رکین هر اثر هنری، خاصه هر متن روایی برجستهای است، چندان که بزرگترین داستاننویسان جهان را نیز پیوسته میباید در میان تجربهاندوزترین نویسندگان بازجست. چه تنها با پرداختن به موضوعات مهم و در حقیقت، روایت ماجراهای جذاب و پرکشش است که نویسندگان میتوانند اذهان دشوارپسند مخاطبان امروزی را به مطالعه اثر داستانی خویش جلب کنند؛ موضوعی که یافتن آن، بیش از هر چیز محصول تلاش و کنکاش و در نهایت شجاعت نویسنده در امر تجربهاندوزی است.
از میان راویان غارنشینی هم که ای.ام. فارستر از آنان بهعنوان نیاکان کهنسال داستانگوی ما یاد کرده است، آنهایی که مردان قدرتمندتر و پر شهامتتری بودهاند و در طول هر روز مخاطرات بزرگتری را از سر میگذراندهاند، هنگام قصهپردازی شبانه به گرد شعله آتش نیز یقیناً راویان چیرهدستتری لقب میگرفتهاند. در عرصه ادبیات داستانی جهان، تاکنون موضوعات بیشماری دستمایه آثار ارزنده نویسندگان قرار گرفتهاند؛ از عشق و نفرت و مرگ و تباهی گرفته تا جنایت و مکافات و همچنین ازخودگذشتگی و ایثار جان، لیکن در میان نویسندگان بزرگی که این مجموعه متنوع از موضوعات اجتماعی و انسانی را به عنوان درونمایهای از برای آفرینش آثار خویش برگزیدهاند نیز داستاننویسانی همانند تولستوی همواره بر مسند رفیعتری نشانده شدهاند تا رماننویسانی همچون داستایفسکی. چرا که تولستوی نه عشق و مرگ یا جنایت و مکافات، که جنگ را دستمایه آفرینش رمان بزرگ خویش- جنگ و صلح- قرار داده است، آن هم جنگی بزرگ به عظمت جنگ جهانی اول.
برای نویسندگان بزرگ جهان، ماجراها و رویدادهای به وقوع پیوسته در میدانهای خطیر جنگ، پیوسته در شمار موضوعات بسیار پراهمیت و ارزشمند بودهاند، چندان که داستاننویسان بزرگی همچون گی دو موپاسان، استیون کرین، شروود اندرسون، ارنست همینگوی، ایتالوکالوینو و دی. جی. سلینجر، هوش و استعداد و نبوغ سرشار خویش را نه در نشستن در برج عاجهای امن و امان هنری و سیر کردن در عوالم اوهام و تخیلات بیهوده ادبی، که در امر تجربهاندوزی در بحرانهای اجتماعی و میدانهای خونین و خطیر جنگ صرف کردهاند.
امروزه از نویسندگانی که پیشتر به نام آنان اشاره کردیم، همواره در شمار برجستهترین داستاننویسان جهان یاد میشوند، چرا که برترین آثار خویش را این نویسندگان غالباً با بهره جستن از وقایع شگرف و شگفتانگیز روی داده در جبهههای جنگ به رشته تحریر درآوردهاند.
گی دو موپاسان، داستاننویس بزرگ فرانسوی به سال 1870، چند سالی از دوران پربار حیات ادبیاش را در میدان پر خطر جنگ کشورش و پروس گذراند و بعدها، زمانی که به عضویت گروه یاران مدان درآمد و اعضای گروه بر آن شدند تا در خصوص جنگ فرانسه و پروس مجموعه داستانی با عنوان غروبهای مدان تألیف کنند، موپاسان نیز داستانی با همین درونمایه به آن جمع مشهور ادبی ارائه کرد. یاران مدان داستان موپاسان را بهترین داستان مجموعه غروبهای مدان دانستند و خصوصاً امیل زولا- پرآوازهترین عضو گروه و در واقع، بحثبرانگیزترین رماننویس آن سالها- اعتراف کرد که این داستان حتی از داستان او نیز برتر بوده است.
استیون کرین- داستاننویس امریکایی- که البته عمر بسیار کوتاهی هم داشته است، پیش از آنکه داستاننویس باشد، یک گزارشگر- خبرنگار جنگی به شمار میآمد و با این عنوان در چند جنگ و از جمله جنگهای یونان- ترکیه و اسپانیا- امریکا شرکت کرده بود.
ارنست همینگوی- داستاننویس بزرگ امریکایی- هنوز هجده ساله بود که برای حضور در جنگ اول جهانی رهسپار اروپا شد و این در حالی بود که ارتش ایالات متحده تازه در همان روزها- نخستین روزهای سال 1917- به میدان نبرد گام نهاده بود. همینگوی که میدانست برای نگارش آثار بزرگ تجربههای فراوانی را باید کسب کند، با تکیه بر نبوغ سرشار خویش دریافته بود که در میدانهای همین جنگ بزرگ خواهد توانست بزرگترین تجربههای نویسندگی را فرابگیرد و خود را برای رو در رو شدن با هرگونه خطری آماده کرده بود. او برای اعزام شدن به جبهه اروپا، راههای مختلفی را در پیش گرفت تا اینکه سرانجام به عنوان راننده آمبولانس به ایتالیا فرستاده شد. البته نه به عنوان رانندهای پناه گرفته در حاشیه جنگ؛ همینگوی که یکراست به قلب آشوب گام نهاده بود، مدتی بعد، در اثر اصابت گلوله توپ در یکی از سنگرهای جبهه ایتالیا مجروح شد. حاصل این تجربهاندوزی پر دردسر و خطرناک، مدتی بعد، یعنی در سالهای 1923 و 1924، در قالب دو کتاب با عناوین سه داستان و ده شعر و در زمان ما در پاریس منتشر شد.
علاوه بر این، در آثار بعدی همینگوی نیز موضوع جنگ به اشکال مختلف به کار گرفته شده است، چرا که وی کار تجربهاندوزی در جنگ را تنها به میدان بزرگ جنگ جهانی اول محدود نکرده بود. او در سالهای پس از جنگ اول، در جنگ جهانی دوم، نهضت مقاومت ایتالیا و در نبردهای جمهوریخواهان اسپانیا علیه فاشیسم نیز شرکت جست و تحت تأثیر این وقایع، آثار بزرگتری را به رشته تحریر درآورد.
در واقع، یکی از برجستهترین و پرآوازهترین رمانهای همینگوی، یعنی وداع با اسلحه نیز رمانی است با موضوع جنگ؛ و این بار در خصوص وقایع جنگ ایتالیا، یعنی کشوری که همینگوی ظاهراً نمیتوانسته است دلبستگی خاصی به آن داشته باشد.
شروود اندرسون، داستاننویس امریکایی، پیش از رسیدن به بیست سالگی به عضویت در گارد ملی ارتش ایالات متحده درآمد. در آن سالها ارتش امریکا برای جنگ با اسپانیا تجهیز میشد. پس از جنگ نیز اندرسون برای خدمت در ارتش کشورش به کوبا اعزام شد.
ویلیام فاکنر- داستاننویس برجسته امریکایی- نیز همزمان با شعلهکشیدن نخستین جنگ بزرگ در اروپا، به شوق نبرد، درس و مدرسه را رها کرد و باوجود کوتاهی قدش و پذیرفته نشدن در واحدهای زمینی ارتش کشورش، توانست در نیروی هوایی ارتش کانادا و انگلستان نامنویسی کند و به میدان پرخطر جنگ گام بگذارد؛ سالها بعد نیز که او دست شکستهاش را به رسم رهاورد این سفر دشوار جنگی با خود به کشورش بازگرداند، تنها با پایان یافتن جنگ بود که توانست خود را برای بازگشتن به سر کلاسهای درس و نیز زندگی عادی مجاب کند.
جروم دیوید سلینجر، داستاننویس بزرگی که وی را تنها نویسنده زنده از نسل داستاننویسان برجسته امریکایی در قرن گذشته میخوانند، همزمان با ورود ایالات متحده امریکا به میدان جنگ جهانگیر دوم، داوطلبانه در ارتش کشورش نام مینویسد و جز همان سال اول که به بهانه ابتلا به بیماری قلبی مختصری از پذیرش وی سر باز میزنند، تا واپسین روزهای شعلهور بودن جنگ در اروپا میماند و خدمت میکند.
به هر ترتیب، نسلی از داستاننویسان امریکایی و از قضا نسلی از برترینهای این عرصه را- که بزرگانی از جمله کرین، همینگوی، سلینجر، فاکنر و... در شمار آنان قرار میگیرند- اساساً باید نسل داستاننویسان بزرگ همروزگار با جنگ جهانی اول و دوم به شمار آورد. این داستاننویسان، عمده آثار خویش را در محدوده زمانی همین دو جنگ بزرگ خلق کردهاند و اغلب این داستانها را به خوانندگانی عرضه داشتهاند که آنها را میتوان از جمله رنجدیدگان و بلاکشیدگان این دو واقعه خطیر عالمسوز به حساب آورد. در حقیقت، این نویسندگان کوشیدهاند تا آوارگیها و ویرانیهای به حاصل آمده از آن فجایع بزرگ را از برای نسلهای پس از جنگ باز روایت کنند. از همین رو است که سهمی از موفقیت این نویسندگان را در عرصه داستاننویسی براستی میباید محصول پرداختن به درونمایه پرکشش و جذاب جنگ بدانیم.
نکته شایان توجه این است که در نسبت با جنگ، وقایعی که غالباً در عرصه دفاع و پایداری رخ میدهد، یقیناً از معنویت لایزالی برخوردار است؛ معنویتی که چنانچه با چیرهدستی داستاننویسان برجسته ما به رشته نگارش درآید، بیتردید نتایج بسیار قابل تأملی در عرصه ادب و هنر به بار خواهد آورد. ضمن اینکه برای پی بردن به تفاوتهای یاد شده، یعنی تمایز میان پدیده دفاع و جنگ، میتوان به آثار نویسنده دیگری همچون ایتالو کالوینو توجه کرد؛ نویسندهای که تعدادی از آثار مهم خود را تحت تأثیر حضور در نهضت مقاومت ایتالیا به رشته تحریر درآورده است. نبردهایی که نه از همه جهات، اما دستکم از منظر حقانیتی که در نزد نیروهای مقاومت علیه جریان فاشیسم وجود داشته است، تا حدودی میتواند به معنویات نهفته در وقایع سالهای جنگ ما پهلو بزند؛ و البته الگوی کوچکی از این معنویت سرشار و لایزال را، برای مثال، میتوان در داستانهای زیبا و شگفتانگیز کالوینو و به طور خاص، داستان کوتاه «کلاغ آخر از همه میرسد» مشاهده کرد.
اندک نیستند منتقدانی که معتقدند نویسندگی رفتاری است از برای مقابله با انباشت دانستگی و تجربه. نویسنده- داستاننویس- دست به قلم میبرد تا از تراکم ذهن انباشته از تجربه خویش بکاهد. بویژه چنانچه این تجربه انباشته و متراکم تجارب رنجآوری از رویدادی تلخ و ویرانگر یعنی جنگ باشد. از همین رو است که میبینیم جنگ جهانی دوم، در قیاس با جنگ نخست و به نسبت عظمت و ویرانگریاش داستاننویسان بیشتری را به آفرینش آثار جنگی واداشت.
در تاریخچه داستاننویسی مدرن، نخستین داستانهای جنگی متونی هستند که در خصوص جنگ جهانی اول به رشته نگارش درآمدهاند. در مجموع، نویسندگان طی سالهای طولانی شعلهور بودن هر دو جنگ جهانی اول و دوم، کوشیدند تا با روایت تجارب خود از ویرانگریهای جسمی و روانی جنگ، از فشار فزاینده آن بر ذهن خویش بکاهند.
گذشته از انبوه روایتهای جنگی موجود در متون کلاسیک شرق و غرب، که گاه حکایاتی بودهاند از نبرد میان ایزدان اساطیری، افسانههایی درباره جدال غولها و شهسواران، لشکرکشی پادشاهان و پیکار قهرمانان حماسی، از جمله در ایلیاد و اودیسه هومر، شاهنامه فردوسی و شاهکار متأخرتری همچون دنکیشوت سروانتس و نیز عظیمتر و جدیتر از همه آنها جنگ و صلح اثر تولستوی، نخستین کتابهایی که در خصوص جنگ جهانی اول نگاشته شدند، یکی اثری است نوشته هانری بارباس به نام آتش (1916) و دیگری شرححالگونهای است داستانی با عنوان زندگی شهیدان (1917) به قلم ژرژ دوهامل؛ اما مهمترین نویسندهای که او را میتوان از جمله نخستین نویسندگان بزرگ آثار جنگی به شمار آورد، باز هم نویسندهای است فرانسوی. ژول رومن که کتاب اونانیمیسم را در دو جلد در قالب واقعهنگاری داستانی به رشته تحریر درآورد، در واقع نویسندهای است که در عین حال نخستین گزارش امروزی در خصوص جنگ جهانی اول را نیز در تاریخ ادبیات جهان ارائه داده است.
البته در این میان نویسندگانی هم بودهاند که با هدف ارائه روایت شخصی خود از وقایع جنگ راهی جبههها شدند، اما عاقبتی یکسره متفاوت با نویسندگان پرآوازهای که از آنان نام بردیم یافتند. از جمله آلن فورنیه که در سال 1914 به جبهههای جنگ جهانی اول رفت، اما روایت او هیچگاه به رشته تحریر درنیامد، زیرا نام او را در شمار انبوه ناپدید شدگان جنگ ثبت کردند. همچنین شارل پگی- نویسنده فرانسوی- نیز که در نبرد «مارن» کشته شد، با اتکا به آثار قبلیاش، در صورت زنده ماندن، میتوانست به نویسندهای بزرگ و نامآور بدل شود. از جمله دیگر آسیب دیدگان پرآوازه جنگ، میتوان از شاعر بزرگ لهستانی- گیوم آپولینر- نام برد که اگرچه پس از جنگ چشم از جهان فروبست، اما به خاطر زخم عمیقی که در جنگ برداشته بود، در طی سالهای حیاتش رنج فراوانی را تاب آورده بود. این گروه از نویسندگان، چه آنان که رویدادهای جنگ جهانی اول را در قالب داستانهای کوتاه و بلند و نیز رمان برای مخاطبان خود روایت کردهاند و چه آنان که در سالهای نه چندان زیادی پس از آن درخصوص جنگ ویرانگر بزرگتری همچون جنگ جهانی دوم داستان نوشتند، غالباً خود به شکل مستقیم در جبههها و سنگرهای نبرد حضور داشتند. از ارنست همینگوی تا ویلیام فاکنر و نیز تعداد دیگری از نویسندگان بزرگ اروپایی و امریکایی جملگی درونمایه داستانهایشان را خود شخصاً از درون سنگرهای نبرد دستچین میکردند؛ و البته همواره استثناهایی هم در این میان وجود داشته است: از جمله اسکات فیتز جرالد که اگرچه در سالهای جنگ در ارتش امریکا خدمت میکرد، لیکن از آنجا که خود شخصاً در خط مقدم حضور نداشت، کتاب «شب لطیف است» را با بهره جستن از تجارب دیگران از سنگرهای نبرد به رشته تحریر درآورد، حال آنکه همین اثر، خود، یکی از با کیفیتترین گزارشهایی است که به شکلی کاملاً توصیفی از خطوط مقدم جبهههای جنگ ارائه شده است.
«اما به هر حال این، طرف مقابل بود که پر خوانندهترین رمان جنگ را به دست داد؛ این رمانی بود نوشته ای.ام. رمارک، تحت عنوان در جبهه غرب خبری نیست. هم عنوان آلمانی و هم معادل انگلیسی آن، که عبارات آشنای مقتبس از نشریههای خبری است، مفهوم تلخ و ریشخندآمیز واحدی دارند مشعر بر اینکه آنچه حتی ارزش انتشار نداشت و آنچه تنها با شانه بالا افکندنی، در قالب کلمات، از آن یاد میشد برای افرادی که در خطوط مقدم جبهه بودند میتوانست جهنمی باشد...»