به گزارش دفاع پرس از فارس، سردار غلامعلی کفاش که 5 ماه در سوریه اسیر داعشی ها بوده محرم در اسارت را اینگونه شرح می دهد: محرم نزدیک بود و ما همچنان در اسارت داعش بودیم و هر بار وعده آزادی به ما می دادند و زمانی که می پرسیدیم ما کی آزاد می شویم میگفتند 2 روز دیگر، بالاخره محرم رسید و ما همچنان اسیر بودیم.
او که روزهایی در اسارت به این فکر کرده ممکن است دیگر هرگز وطن، خانواده و مردمش را نبیند، میگوید: بچه ها دور هم جمع میشدند و از محرم در سال های گذشته حرم میزدند، یکی از آنها که نذر داشت هر سال محرم لباس سیاه تنش کند ناراحت بود، من هم دوست داشتم برای عزای مولایمان امام حسین (ع) لباس سیاه بپوشم اما ما در اسارت بودیم و حق انتخابی نداشتیم.
سردار کفاش روزهای اسارت را در ذهنش مرور میکند و میگوید: به آن بنده خدا گفتم نگران نباش اگر آزاد نشدیم، ان شالله خدا کمکمان میکند و همینجا عزاداری میکنیم و درست همین اتفاق افتاد و ما در اسارت هم موفق به عزادارای برای سالار شهیدان شدیم.
این سردار که سالهای زیادی هم در جنگ بوده و سختی را از نزدیک لمس کرده ادامه میدهد: به ما در روز چند عدد خرما میدادند و چون میخواستیم مانند هیئت در آخر پذیرایی هم داشته باشیم سهم خرمای روز را برای بعد از عزاداری نگه میداشتیم.
در آن زمان 49 نفر اسیر داعش بودند که آنها را در گروههای 12 نفره در اتاقهای کوچک نگه نمیداشتند و طبق خاطرات سردار، ماموری به نام "سمیر" به یکی از اتاقها که او مسئولش بوده اجازه عزاداری نمیداده که با یک معجزه آنها هم میتوانند عزاداری کنند.
سردار غلامعلی کفاش میگوید: یک روز زمان غذا دادن که معمولا یکی دو نفر از اسرا برای گرفتن غذا میرفت، "سمیر" نمیگذارد کسی برود و خودش برای غذا میرود که به محض رسیدن به ماشین غذا با یک گلوله زخمی میشود و او را به بیمارستان میبرند و آن گروه از بچه ها میتوانند در محرم عزاداری کنند.
سردار کفاش می افزاید: چون زمستان بود و هوا هم خیلی هم سرد بود برایمان مقداری لباس آوردند و به من و آن فردی که نذر داشت لباس مشکی در محرم بپوشد، لباس مشکی رسید.
او که آن 5 ماه و 9 روز اسارت را تمام و کمال معجزه می داند، ادامه می دهد: عصرها در اتاق را میبستیم و یکی از بچهها مداحی می کرد و ما عزاداری میکردیم، بچه ها میگفتند کاش مثل هیئتهایمان در ایران چایی یا شیر داشتیم و با خرماها می خوردیم، که این درخواست بچهها نیز انجام شد.
او می افزاید: یک شب یک مسئول برای بازدید آمد و بچه ها با او دردودل کردند و گفتند که هوا سرد است و صبحانه هم به ما ماست میدهند و او دستور داد تا به ما چایی بدهند، و یک بخاری خیلی کوچک هم به ما دادند که شب ها بر روی آن چایی درست می کردیم.
این اسیران در این 5 ماه برنامه های معنوی زیادی مانند حفظ قرآن و ختم زیارت عاشورا را انجام دادند که شنیدن و خواندن آنها لذت بخش و آموزنده است.
به گزارش دفاع پرس به زودی خاطرات سردار غلامعلی کفاش را در همین خبرگزاری میخوانید.
انتهای پیام/