طلبه شهیدی که مجوز جهادش را از امام (ره) گرفت
وقتی جواب نامهاش را خواند، گفت: اجتهاد و تقلیدم یکی شد تشخیص خود من این بود که باید به جبهه بروم و حالا مرجع من هم همین را گفته است؛ پس تکلیفم مشخص شد.
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد
دفاع پرس، «سیدمرتضی شفیعی» در خانوادهای اهل علم متولد شد. از کودکی، آداب و
تربیت اسلامی به همراه هوش و استعداد فوقالعاده، آینده درخشانی را برای
او ترسیم کرده بود. پس از اخذ دیپلم، تحصیل علوم حوزوی را آغاز کرد و همزمان در رشته حقوق دانشگاه تهران پذیرفته شد؛ اما شور و شوق حضور در
جبهههای دفاع مقدس و تبعیت محض از حضرت امام (ره) باعث شد تا با وجود
اصرار اساتید بر ادامه تحصیل علم، چون سایر جوانان مخلص، مسیری جز جهاد را
طی نکند.
شهید «سید مرتضی» ملتزم به نماز شب و مستحبات بود و اینکه چه دعایی را اول
ماه بخواند و چه نافلهای را انجام دهد، جزو برنامههایش بود. تقریبا همیشه
قرآن و مفاتیح، همراه این شهید بود. به صحیفه سجادیه بسیار علاقهمند بود.
خیلی قرآن میخواند و البته تلاشش برای اینکه کسی متوجه حالات معنوی او
نشود، جدی بود. در قنوت نماز شب برای شهادتش دعا میکرد. تقریبا یکی از
مسائلی که مورد علاقه و توجهاش بود، تکرار آیاتی بود که بر ناپایداری دنیا
و پایداری آخرت دلالت دارند.
انقلاب که پیروز شد، 11 ساله بود؛ خیلی به امام(ره)ارادت داشت؛ بهترین مثال برای بیان ارادت آقا مرتضی به امام همین جبهه رفتنش است.
خیلیها به او گفته بودند که تکلیف شما ماندن در حوزه است. حتی یکی از
اساتید ایشان بهنام حاج آقا امین شیرازی به سید مرتضی گفته بود حرام است به جبهه بروی چون تو امید
آینده حوزه هستی.
اما ایشان به امام نامهای نوشته بود و در نامه برای امام توضیح داده بود
که من طلبهای هستم با این شرایط و اظهارنظر اساتیدم این است، اما شما
جبهه را بر هر چیز مقدم شمردهاید. شما مرجع و مقتدای من هستید؛ لطفا
بگویید تکلیف من چیست؟
یک یادداشتی هم پیوست نامه کرده بود خطاب به مسئولان دفتر امام و قسمشان
داده بود که خودشان نامه را جواب ندهند و گفته بود که برای من نظر امام حجت
است. بعدا مرحوم آیتالله توسلی جواب نامه را داده بودند که ما نامه
شما را خدمت امام عرضه کردیم و ایشان فرمودند که «مادامی که جبهه نیاز دارد،
جبهه مقدم است بر همه چیز».
آقا مرتضی وقتی جواب نامهاش را خواند گفت: اجتهاد و تقلیدم یکی شد تشخیص
خود من این بود که باید به جبهه بروم و حالا مرجعم هم همین را گفته. تکلیفم
مشخص شد.
سیدمرتضی پس از حضور در جبهههای حق علیه باطل و مجروحیت در عملیات والفجر 8، سرانجام در عملیات
کربلای 4 به آرزوی والای خود نائل شد و به یاران شهیدش پیوست و پس از سالها مفقودالاثری در چهارم خرداد 1380 پیکر مطهرش به خاک میهن بازگشت و در جوار بقعه علیبن مهزیار اهوازی
آرام گرفت.