بحران خلأ ریاستی زمانی در لبنان آغاز شد که منطقه برهه زمانی بسیار حساسی را پیش رو داشت. برهم خوردن موازنههای قدرتهای جهانی و منطقهای سوریه را به میدان نزاعی خونین تبدیل کرده بود که حزبالله یکی از نوک پیکانهای آن را تشکیل میداد، در حالیکه سعدالحریری و المستقبل از جمله بازیگران جبهه مقابل بود که حزبالله را مستقیما نشانه گرفته بود.
به همین دلیل رویارویی منطقهای خیلی زود به صفآرایی داخلی و پرونده ریاستی لبنان به شکل و هیئت تقابل نامزدهای حزبالله (میشل عون) و جریان المستقبل (در آن برهه زمانی سمیر جعجع) کشیده شد، تا اولین ناکامی المستقبل رقم بخورد.
حریری که از معرفی جعجع بهعنوان گزینه المستقبل برای کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری ضربه سختی را متحمل شده بود، اینبار سعی کرد با معرفی «سلیمان فرنجیه»، مهرهای نزدیک به حزبالله شکست جعجع را جبران و مقاومت را وادار به عقب کشیدن عون کند.
سعد الحریری بعد از پشت سر گذاردن یک دوره بیثباتی و تردد دائم بین پاریس و ریاض، در نهایت با ظاهری کاملا متفاوت بر پرده تلویزیون ظاهر شد درحالیکه در چهرهاش ریش مختصری که نشان از گرایشات سعودی وی داشت، جای خود را به ریشی کامل داده بود، این بار وی نشان داد که به تمام ائتلافهای سابقش پشت کرده، گذشته را پشت سر گذاشته و تصمیم گرفته در هیئت یک لبنانی ظاهر شود تا صرفا به ترسیم آینده کشورش کمک کند و وارد ائتلافهای میهنی مستقلی شود که وی را از حالت تبعیت و دنبالهروی اطراف خارجی، خارج میکند.
حریری در نخستین اظهارنظر انقلابیاش از ریسک سیاسی بزرگش سخن گفت و
افزود: من آماده این مخاطراتم، من آمادهام که هزار بار خود و پشتوانه مردمی و آینده
سیاسی خود را به مخاطره بیاندازم تا از کشور و مردمم دفاع کنم.
وی با بیان اینکه برنده اصلی این ماجرا لبنان است، از توافقش با ژنرال عون همپیمان جدیدش سخن گفت و اعلام کرد که برای به گردش درآمدن چرخ سیاسی مملکت و اقتصاد و نهادهای کشورش و ممانعت از سقوط دولت و نظام سیاسی لبنان با ژنرال توافق کرده است.
اما آنچه که «حریری» نگفته و خود بدان اذعان کرده، این است که این تصمیم وی نتیجه تغییر در توازن قدرتهای منطقهای و بینالمللی و محلی علیه منافع جریان المستقبل میباشد؛ بهگونهای که تداوم سیاست آنان در راستای تغییر این موازین و تحمیل نامزد مورد نظر خود برای ریاست جمهوری هیچ سودی نداشته و حتی موجب خسارت و وخامت بیشتر اوضاع میشود. وی دریافتهاست آنچه امروز میتواند با تسلیم شدن در انتخاب «میشل عون» متحد اصلی «حزبالله» بهعنوان ریاست جمهوری بدان دست یابد، هرگز در آینده به دست نمیآید و بهتر است که امروز در مقابل بهای بزرگ حاصل از نامزدی او سازش کرده و این موضوع را بپذیرد.
حریری در برهه اخیر متحمل اهانتهای بسیاری از سوی همپیمانان عربستانی خود شد، آنان از ملاقات با وی رو برمیتافتند، تلفنهای وی را جواب نمیدادند و تعامل با شرکتهای او را نیز به نوعی رها کرده و از پرداخت مطالبات میلیاردها دلاری آن شرکتها نیز سر باز زدند تا جایی که در آستانه ورشکستگی قرار گرفته و قادر به پرداخت حقوق 60 هزار تن از کارکنانشان نبودند.
همچنین کاملا روشن است که وی از شکست طرح سیاسی خود پس از باخت شرطبندی بر سر سقوط دولت ملی «سوریه» و نیز حالت سرخوردگی و ناامیدی ناشی از عدم توان او در تامین امنیت خود برای بازگشت به «لبنان» جز در صورت سقوط «بشار اسد» به شدت رنج میبرد.
در نهایت کاسه صبر حریری لبریز شد و تصمیم گرفت به سمت دشمنانش رفته با آنان دست آشتی داده و آینده سیاسی و شاید فردی خود را به مخاطره اندازد، هرچند از نظر ما وی برنده اصلی این معامله خواهد بود؛ زیرا با این اقدام و با لحاظ کردن منافع ملی مردمش وی نقطه بارزی در تاریخ سیاسی لبنان برجا گذاشت و توانست این کشور را از یکی از بزرگترین بحرانهای تاریخش برهاند.
بدون تردید تسلیم شدن در مقابل نامزدی «عون» و انتخاب او بهعنوان رئیسجمهور پس از یک مبارزه و درگیری شدید که بیش از یک دهه به طول انجامید، موجب تحول و پیشرفت مهمی در زندگی سیاسی لبنان خواهد شد، مبارزهای که ابتدا با ترور حریری شروع شد و اوج آن در جنگ «صهیونیستها» و «آمریکا» علیه لبنان در سال 2006 بود؛ اما نتیجه آن پیروزی مقاومت و شکست اهداف جنگ و به دنبال آن نیز شکست طرح خاورمیانه جدید بود، آنچنان که امروز نیز شکست این طرح آمریکا و غرب و آل سعود در «سوریه» و «یمن» و «عراق» کاملا مشهود است.
اعلام مخالفت افراد عضو جریان سیاسی حریری (فواد سنیوره و فرید مکاری و...) و تهدید آنها به شورش علیه حریری نیز چندان قابل توجه نیست؛ زیرا جایگاه و قدرت این افراد اساسا برخاسته از قرار گرفتن آنها در زیر چتر خانواده حریری و حمایتهای مالی و سیاسی حریری پدر و پسر است.
در هر حال سعد حریری تصمیم گرفته بهخاطر لبنان فداکاری کند و مطمئنا در صورت پایبندی به ائتلاف با ژنرال عون و دستیابی به کرسی ریاست جمهوری هم این موضع محل تقدیر خواهد بود و طرف مقابل نیز خود را موظف به حمایت از حریری در مقطع کنونی و در آینده خواهد دید.
در این میان نباید ظرافت و درستی انتخاب حزبالله را نادیده گرفت که سهم بهسزایی در ایستادگی و پافشاری حزب بر گزینه عون در نبرد انتخاباتی لبنان داشت که دشمنان و مخالفان حزب تلاش کرده بودند، این پرونده را به پروندههای منطقهای از جمله بحران سوریه ارتباط دهند و در این راستا کافی است، اظهارات حریری اوائل بحران سوریه را یادآوری کرد که برای بیان عزم راسخ خود در براندازی نظام در سوریه و مقابله با حزبالله گفته بود که جز از فرودگاه دمشق به بیروت باز نخواهد گشت.
انتخاب عون از سوی حزبالله به معیار تفوق و برتری این حزب و به نماد احترام حزب به سیستم سهمیهبندی در مناصب مبدل شد و به معادله نامزدی عون اسباب و دلایل موضوعی بخشید تا حزبالله با قدرت هرچه تمامتر از آن دفاع کند.
شرط تداوم و استمرار پیروزی حزبالله، تبحر در تبدیل پیروزی و موفقیت منطقهای و بینالمللی به پیروزی و موفقیت داخلی و بومی است. تعامل منطقی و واقعگرایانه با این مرحله از تبدیل موفقیت به شکست و پیروزی به خسارت جلوگیری کرده، همه به تناسب از این پیروزی نصیب خواهند برد و نماد مشارکت واقعی و حقیقی حکومتی است که ارزشهای آن را اصول و ارکانی به نام وفاداری و از خودگذشتگی تشکیل میدهند.
پارلمان لبنان 45جلسه برای انتخاب ریاست جمهوری داشته که همگی نتوانستند توفیقی حاصل کنند و این کشور سالها بدون رئیس جمهور باقی ماند، اما امید آن میرود که چهل و ششمین نشست، موعدی برای پایان این سردرگمی سیاسی و پرده پایانی یک مرحله سخت از تاریخ کشور و انتخاب یک رئیس جمهور برای لبنان باشد. امروز عربستان از لبنان کنار کشیده همانگونه که حریری پا را از ریاض پس کشیده و این برگ جدیدی را در دفتر تحولات غرب آسیا رقم خواهد زد.
انتهای پیام/ 421