شهید روحانی احمد کریمی افشار از لشکر 41 ثارالله:

این ملت خدایی است/ دست دوستی حکومت های ظلم به جایی نمی رسد

شهید روحانی احمد کریمی افشار:اگر تمام ابرقدرت‌های دنیا و تمام حکومت‌های ظالم با هم دستِ دوستی بدهند و بخواهند این حکومت را نابود نمایند، نخواهند توانست، چون این ملّت‌ خدایی است.
کد خبر: ۱۱۰۳۴۷
تاریخ انتشار: ۳۰ آبان ۱۳۹۵ - ۰۲:۰۰ - 20November 2016

اگر تمام ابرقدرت‌های دنیا  بخواهند این حکومت را نابود نمایند، نخواهند توانست، چون این ملّت‌ خدایی استبه گزارش دفاع پرس از کرمان، احمد کریمی افشار در زمستان سال 42 در جیرفت به دنیا آمد. در 16 سالگی راهی حوزه و درس و بحث طلبگی شد و در کنار تحصیل علوم حوزوی، به‌عنوان یک رزمنده در جبهه‌های نبرد حضور یافت.

در والفجر8 سرِ خونین و جدا از پیکرش، بر خاکِ پاکِ وطن بوسه زد و اروند را به شهادت طلبید تا فردای قیامت به حسین‌علیه‌السّلام بگوید که احمد نیز مانند مولا و سرورش، سر در بدن نداشت و به آرزوی دیرینه‌اش رسید.

در ادامه مادر شهید روحانی احمد کریمی افشار نقل می کند:

خیلی دلم می‌خواست خداوند فرزند پسرِ دیگری به من بدهد

من فقط یک پسر داشتم و خیلی دلم می‌خواست خداوند فرزند پسرِ دیگری به من بدهد. یک شب یک تفنگ در خواب دیدم .یک‌دفعه از خواب بیدار شدم و احساس کردم که خداوند لطف و تفضّل خود را باز هم شامل حال من ‌نموده و فرزند پسری که می‌خواهم به من عطا می‌کند.

این اتفاق مبارک به‌وقوع پیوست و خداوند احمد را به ما ‌هدیه نمود.

خود را همواره مدیون انقلاب می‌دانست

با این‌که در خانواده‌ای بسیار مستضعف متولد و بزرگ شد و با محرومیت دست و پنجه نرم کرده بود، لیکن خود را همواره مدیون انقلاب می‌دانست و می‌گفت:«تا حدّی که بتوانم، برای دولت و انقلاب تلاش می‌کنم تا بتوانم دِین خود را ادا کنم.

شهریه‌ای که در حوزه‌ی علمیه به او می‌دادند، به کمیته‌ی امداد می‌بخشید

با این‌که نیازمند بود، ولی شهریه‌ای که در حوزه‌ی علمیه به او می‌دادند، به کمیته‌ی امداد می‌بخشید. از تجمّلات و ثروت‌اندوزی بیزار بود. از این‌که می‌دید بعضی از مردم در شرایطی که جنگ به ملت ما تحمیل شده بود، به دنبال کسب ثروت وپست و مقام بودند، خیلی ناراحت می‌شد و می‌گفت: تا وقتی جنگ هست، هیچ کار واجب‌‌تری نداریم و فقط باید جنگ را اداره کنیم.

برخورد کردن‌های برای خود دشمن‌تراشی می کنی

در انجام امر به معروف و نهی از منکر بسیار جدّیت داشت. اطرافیان به او می‌گفتند، این تذکر دادن‌ها و برخورد کردن‌های تو با کسانی که مرتکب منکر می‌شوند، باعث می شود که تو برای خود دشمن‌تراشی کنی، احمد می‌گفت: من به وظیفه‌ام عمل می‌کنم و فرقی نمی‌کند که همه دوست و یا دشمن من باشند. مهم، رضای الهی است.

شما را به قرآن قسم می‌دهم که به جای سفر سوریه، اجازه بدهید به جبهه بروم

در حوزه‌ی علمیه‌ی امام خمینی رحمت الله علیه یزد، تحصیل می‌کرد. یک روز مسابقه‌ی قرآن در حوزه برگزار ‌شد. جایزه‌ی نفر اول سفر زیارتی سوریه بود. احمد اول ‌شد.پیش مدیر مدرسه رفت و گفت: شما را به قرآن قسم می‌دهم که به جای سفر سوریه، اجازه بدهید به جبهه بروم.

احمد که تا پیش از این با مخالفت مسئولین مدرسه‌ی علمیه برای رفتن به جبهه مواجه بود، این بار موفق می‌شود آن‌ها را راضی کند و راهی جبهه‌های نور علیه ظلمت شود؛

سفارش شهید
 
در خط روحانیت باشید. روحانیت را تنها نگذارید، که قهر خداوند شامل حال‌تان نگردد. مردم کوفه امام‌ علی‌علیه‌السّلام و امام‌حسین‌علیه‌السّلام را تنها گذاشتند. خدا هم حاکم ظالم و ستمگر را بر آن‌ها حاکم گرداند و مورد غضب و قهر الهی واقع شدند. مبادا شما هم مانند مردم کوفه، فرزند حسین علیه السّلام را تنها بگذارید.

اگر تمام ابرقدرت‌های دنیا و تمام حکومت‌های ظالم با هم دستِ دوستی بدهند و بخواهند این حکومت را نابود نمایند، نخواهند توانست، چون این ملّت‌ خدایی است و برای این ملّت پیروزی و شکست معنی ندارد؛ هدف رضای الهی است و بس.

انتهای پیام/
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار