به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از فارس، محسن یزدی در یادداشتی که در اختیار این خبرگزاری قرار داده، آورده است:
رخشان بنی اعتماد که با فیلم قصه ها در جشنواره حضور دارد در نشست خبری فیلمش عنوان کرد که «از مادر زاده نشده کسی که بخواهد جلوی فیلم سازی مرا بگیرد». گویا حرف او حداقل در وزارت ارشاد درست از آب درآمد چراکه توانست فیلمی که سراسر دروغ پردازی دارد را بدون ثانیه ای اصلاح به جشنواره بفرستد و اتفاقا خلاف فیلم های حساسیت برانگیز دیگری که در روز آخر برج میلاد برای رسانه ها نمایش داده می شود تا مسئولان جشنواره از اعتراض رسانه ها در امان بمانند، این فیلم در روزهای اول به نمایش درآمد.
اما گمان نگارنده این بود که در ارشاد فقط برای کارهای بنی اعتماد کسی از مادر زاده نشده تا مقابل برداشت شخصی، ناقص و خلاف منافع مردمِ بانوی سینمای ایران بایستد درصورتیکه با اکران فیلم عصبانی نیستم متوجه شدیم که برخی کارگردانان دیگر هم می توانند امروز سرشان را بالا بگیرند و بگویند که از مادر زاده نشده که ما هرچه خواستیم (ولو تحریف واقعیت)بسازیم و کسی جلوی پخش آن را بگیرد.
عصبانی نیستم یک بیانیه سیاسی تمام عیار و یک فحش نامه است. یک برداشت ماهواره ای از اتفاقات 88 و فضای انشگاهی است. کارگردانی که مدعی است فیلم اجتماعی می سازد، اقلیتی را جای همه مردم گذاشته و مرتب فحاشی کرده است. اقلیت سبزی که تا دیروز مطالبه شان را باید در سایت های روشنفکری جستجو می کردید امروز مدعی شده اند که مطالباتشان اقتصادی بوده است و برای طبقه محروم قیام کرده اند؛ طبقه ای که تا دیروز آدم حساب نمی شدند و در معادلات آقایان تحصیل کرده و مدرن! جایی نداشتند بعد از اینکه کفگیر جنبش فراگیرشان به ته دیگ خورد حالا وارد فاز دیگری شدند و معترضین را مردم طبقه ضعیف جامعه جا می زنند.
قصه ها و عصبانی نیستم هردو این گونه اند و چه دروغی از این بالاتر. در جشنواره ای که با فیلمی که به لحاظ هنری و مضمونی تماشاگر برج میلاد را چند دقیقه وادار به تشویق می کند برخورد نامناسب می شود در همین جشنواره همه گویی از جلوگیری از یک فیلم سراسر توهین و دروغ واهمه دارند چه اینکه این یکی به فلانی نزدیک تر است و آن یکی جزو سفارش شده فلان کس نیست و قص علهذا.
گمان نگارنده این است که نام برخی را رستم گذاشته ایم و خودمان از صدا کردنشان می ترسیم. در جایی که یک فرد با آموختن تکنیک فیلمسازی یک شبه جایگاه مصلح اجتماعی و آینده نگر پیدا می کند و فیلمش در قامت یک اثر اجتماعی تیزبینانه و دربرگیرنده لایه های پنهان اجتماعی می شود و همه اینها گویی با آموختن فن فیلمسازی یکمرتبه در فرد حلول می کند. کارگردانش (ولو اینکه سه دهه هم از عمرش نگذشته باشد) هم جوگیر می شود که هیچ کس نباید به اثر فاخر من دست درازی کند تا من هرچه خواستم بگویم و هرکه را خواستم متهم و مذهبی ها را مسخره کنم.
مسئولان جشنواره فجر البته به سخنان و فیلم بنی اعتماد واکنش نشان ندادند و او هم خوب از خجالتشان درآمد اما گویی این داستان ادامه دارد. اقلیت همه چیزدانِ همه چیزخواه و سیری ناپذیر و نق زن، همیشه نق زده و پول گرفته، فحاشی کرده و امتیاز گرفته و اعتراض کرده و حمایت شده است و این گویا به یک سنت بدل شده است. جماعتی که امروز تیغشان از رییس جمهور هم بیشتر می بُرد بطوریکه روحانی مانیفست سینمایی اش را ارائه می کند و آنها درست عکس آن عمل می کنند و به مقام اول اجرایی کشور متلک هم می اندازند.
جای کارگردان عصبانی نیستم بودم مثل بنی اعتماد می گفتم: از مادر زاده نشده کسی در جشنواره جلوی فیلم مرا بگیرد.