به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس، کتاب «بازمانده» خاطرات مصطفی عبدالرضا است. وی از همرزمان شهید «مصطفی چمران» در ستاد
جنگهای نامنظم، در 9 ماهۀ آغازین جنگ تحمیلی و یکی از رزمندگان مؤثر و
پیشکسوت یگان زرهی و گردان شهادتِ لشکر ۲۷ محمّد رسولالله(ص) در دوران
دفاع مقدس بود. قلم موشکاف و روان آقای سیدحسین هوشی سادات، نویسندۀ کتاب
حاضر، با برگردان خاطرات شفاهی عبدالرضا، آن را به کتابی خواندنی در عرصۀ
ادبیات مستند دفاع مقدس تبدیل کرده است.
در بخشی از کتاب بازمانده میخوانیم:
یکبار در حین آموزش دکتر چمران آمد. با نیروها احوال پرسی کرد و بعد برایمان صحبت کرد. ایشان گفتند: «من شما ها را چریک میدانم. وقتی رادیو عراق اعلام میکند چریکهای گروه چمران وارد اهواز شدند؛ یعنی چه؟ این نشان دهندۀ وحشت دشمن از قدرت شماست. پس خودتان را دست کم نگیردید. امّا جنگ، سختی، گرسنگی و تشنگی دارد.
یک چریک باید توانایی بدنی و آمادگی کامل رزمی داشته باشد؛ چون بعضی مواقع حین پیش رَوی، پیراهن و کلاه او سنگینی میکند. جیب خشاب، نارنجک و کوله پشتی سنگینی میکند؛ حتی پوتین سنگینی میکند. باید همه را به کناری بگذارد و فقط اسلحهاش را به دست بگیرد.
وقتی اینها را کنار گذاشت، میتواند راه برود. امّا وقتی گرسنگی بر او غلبه کند، میتواند آن را کنار بگذارد؟ پس باید غذای مقوی بخورید. غذای مقوی چیست؟ حداقل حجم و حداکثر انرژی؛ مثلاً اگر پنج عدد از این تخمه کدوهای پهن را داشته باشی، بیست و چهار ساعت، تو را نگه میدارد.
غذای یک چریک، حجم کم دارد و مواد غذایی بالا. سنگین نیست و زباله تولید نمیکند که دشمن متوجه نفوذ او شود. همانجا که تخمه را شکستی، می توانی با پنجههای دست، خاک را بکنی و پوستش را دفن کنی و دیگر آثاری از غذا برجا نمیماند که دشمن بخواهد ردّ پایی از شما پیدا کند…».