آثار شهيد - دست‌نوشته‌ها

کد خبر: ۱۱۱۳۱۶
تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۸۵ - ۱۵:۵۱ - 02October 2006

يكي از مهم‌ترين پيامدهاي جنگ تحميلي، معرفي نخبگان نظامي جديد و تربيت نسل جديدي از فرماندهان بود. يكي از اين افراد كه در مدت كوتاهي توانست در عرصه فرماندهي عالي جنگ، وظايف خطيري را انجام دهد. شهيد حسن باقري بود. ثمره حضور اين شهيد بزرگوار را مي‌توان در جاي جاي عمليات‌ دوره آزاد سازي مشاهده كرد. با وجود اين كه اسناد و گزارش‌هاي متعددي از شهيد باقري در دست است. اما يكي از مهم‌ترين اسنادي كه از وي به يادگار مانده، دفترچه يادداشت‌هاي اوست. بنا به اظهارات بسياري از دوستان و همقطاران شهيد باقري وي در نوشتن يادداشت‌هاي روزانه فرد بسيار منظمي بود. از اين رو، دفترچه يادداشت‌هاي ايشان حاوي مطالب ارزنده و منحصر به‌فردي است كه ممكن است نظاير آن در جاي ديگري ثبت نشده باشد. مطالب دفترچه عمدتاً به شكل موضوعي تدوين شده و شهيد باقري تلاش كرده هر موضوعي را به بهترين وجه تشريح نمايد. در اين نوشتار ويژه با دست‌نوشته‌هاي ايشان آشنا مي‌شويم.

موضع سياسي حزب بعث و عكس العمل‌هاي لازم

لازم به يادآوري است كه ارتش صدام يك ارتش كلاسيك منظم است كه اتكاء آن بيش‌تر به نيروي زرهي است. نكته قابل توجه اين است كه در ارتش عراق كاملاً سيستم فرماندهي حاكم مي‌باشد و به نظرم اين ارتش از سلسله مراتب خوبي برخوردار است. همچنين به لحاظ آموزش نيز، به خصوص در رسته زرهي، اعم از تيراندازي و مانور كلي، از آموزش خوبي برخوردار مي‌باشد.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و شكست توطئه‌هاي اوليه آمريكا، خطر صدور اين انقلاب به كشورهاي همسايه مطرح شد و با اين وسوسه، صدام را تحريك كردند براي پيشگيري از صدور اين انقلاب، به ايران حمله كند. به خصوص كه ارتش ايران نيز از آمادگي لازم برخوردار نبود و درگير اختلافات داخلي بود. اين كار در تثبيت رژيم بغداد نيز مؤثر بود، از اين رو صدام اين كار را به ارتش خودش واگذار كرد.

با توجه به عدم آمادگي و مشكلات داخلي ـ‌ كه نه نيرو و نه مواضعي در مرز وجود داشت ـ ارتش عراق با توجه به طرح‌هايي كه قبلاً تهيه كرده بود و نظر به اين كه در مرزها هيچ گونه كنترلي وجود نداشت، افسران عراقي حتي تا پل نادري با لباس مبدل براي شناسايي آمده بودند. با چنين امكاناتي، عراق حمله نظامي سراسري خود را به پشتوانه نيروي هوايي‌اش شروع كرد. اگر چه اين اتفاق در باور هيچ كس نمي‌گنجيد ولي همه به يقين رسيدند كه موضوع جدي است، البته در زمينه پاسخگويي به اين تهاجم در اين جا، ‌كاري به عملكرد بني صدر ندارم.

با پيروزي‌هايي كه ارتش عراق به دست آورد چند موضوع به باور صدام و ديگران تبديل شد:

1) براي ايران مي‌توان مساله ايجاد كرد. حتي در سوسنگرد، فرماندار و شهردار را از عربستآنها تعيين كردند؛

2) اتكا به ارتش عراق به عنوان ركن قابل اطمينان؛

3) مطرح شدن صدام به عنوان يك قدرت عربي در منطقه، كه توانست وام‌ها و تأييدات ديپلماسي زيادي بگيرد.

با طولاني شدن جنگ و عوض شدن شيوه مقابله نيروهاي اسلام، سختي‌هاي جنگ و فقدان انگيزه براي جنگ در نزد ارتش عراق، كم كم آن احساس پيروزي براي آنها از بين رفت و حملات نيروهاي اسلام نيز ادامه پيدا كرد و با سفارشات امام امت در مورد جنگ ـ به عنوان اصلي‌ترين موضوع انقلاب ـ حملات، گسترده‌تر شد و ضربه اصلي در مهرماه 1360 در آبادان، صورت جنگ را عوض كرد.

صدام كه شكست مهمي در آن مقطع از جنگ خورده بود، توانست با توجيهات نظامي و غيره كه اين شكست يك اشتباه نظامي بوده و ما نبايد در شرق كارون باقي مي‌مانديم و به صورت اتفاقي، ايران به اين پيروزي رسيده است، اين شكست را توجيه كند. به خصوص كه بين حمله آبادان و بستان دو ماه فاصله وجود داشت. حمله بستان ضربه دومي بود كه موقعيت صدام را به لرزه انداخت و حتي مجبور شد سر پل باقيمانده شمال نيسان را با حدود 7 پل تخليه كند. صدام اين قضيه را اين گونه توجيه كرد كه ايراني‌ها با چند صد هزار نفر به ما حمله كرده‌اند و حتي يك تعداد از نفرات‌شان را بدون اسلحه به جبهه فرستاده‌اند ولي اين دو شكست در نزد صدام كارايي ارتش و به خصوص فرماندهان آنها را زير سؤال برد.

صدام با اتكا به نيروي پياده نامنظم و پشتيباني زرهي و تثبيت زرهي خود، وارد معركه شد و تصميم گرفت با آماده كردن نيروي شبه نظامي جيش الشعبي، به پيروزي‌هايي نظير پيروزي‌هاي ايران دست يابد. اولين اثر و عمل اين روش حمله به چزابه بود كه خود صدام نيز به همراه شنشل براي تحريك نيروها به پادگان شيب و جفير براي سخنراني براي تيپ‌ها آمد تا بتواند اين افراد را به جنگ ترغيب كند. اما به لطف خداوند متعال و مقاومتي كه توسط رزمندگان اسلام در چزابه صورت گرفت، هر چند ما شهداي زيادي نيز در اين منطقه تقديم اسلام كرديم اما در عوض تلفات زيادي نيز به ارتش عراق وارد نموديم.

به نظر مي‌رسد صدام فكر مي‌كرد كه با وارد شدن خودش به صحنه، بسياري از مسائل حل خواهد شد ولي تجربه چزابه اين موضوع را منتفي نمود. اين موضوع روشن است كه چزابه خارج از يك قواره كلاسيك نظامي بود.

پس از‌ آن آمادگي بيشتر نيروهاي اسلام براي حمله به منطقه دزفول و شوش مطرح شد. اطلاعات عراق در اين مورد كافي بود و عكس العمل آن براي جلوگيري از اين عمليات، اجراي يك طرح ناچاري تك به مواضع ما بود كه در منطقه قرارگاه فجر و مقداري در قراگاه فتح انجام شد. اين طرح، آميزه‌اي از برداشت‌هاي سياسي و اقدامات فرماندهان نظامي بود و هر چند تلفاتي براي عراق در بر داشت ولي شايد تنها كاري كه مي‌توانست انجام دهد.

با لطف خداوند متعال عمليات فتح المبين پيروز شد و ضربه مهمي با توجه به زمان عمليات به ارتش عراق وارد شد. اسارت بيش از پانزده هزار نفر نظامي، به خصوص اسير شدن يك ژنرال و چند فرمانده تيپ پياده و زرهي و افسران ارشد از جمله نتايج مهم اين عمليات بود.

از لحاظ تبليغاتي نيز روي اين موضوع كار شد و در رسانه‌هاي آمريكايي پخش شد. در كنار اين موضوع، تحكيم روابط با چند كشور عربي كه وابستگي كمتري داشتند ادامه يافت. پس از اطمينان سوريه از ايران به عنوان يك كشور هم‌پيمان قابل اتكا و قدرتمند (ولو به مقياس‌هاي مادي آنها) اين كشور حاضر شد لوله نفت عراق را قطع كند و ايران نيز قرار شد نفت سوريه را تأمين نمايد. اين موضوع شكست دزفول را براي صدام تشديد كرد. نتيجه آن، اين بود كه صدام توسط مجلس الوطني مورد سؤال قرار گيرد و نمايندگان علي‌رغم وابستگي‌شان مجبور شدند، از صدام در مورد قطع نفت عراق از مسير سوريه و شكست دزفول توضيح بخواهند. صدام در حدود 23/1/1361 در مجلس شوراي عراق به همراه برزان (برادرش) و يك نفر ديگر حاضر شد و با نقشه‌اي كه به ديوار چسبانده بود درباره اين دو مورد توضيح داد. درباره سوريه به تشريح سابقه حزب بعث پرداخت و در مورد جنگ با ايران نيز، باز هم به گذشته برگشت و اعلام كرد كه قصد جنگ نداشته بلكه ايران جنگ افروزي كرده و او فقط براي مقابله و جلوگيري از كوبيده شدن شهرهاي مرزي عراق و حتي اشغال عراق، دست به پاسخگويي زده و در اين مورد پيش از جنگ يادداشت‌هايي را به ايران ارسال كرده، اما مقامات ايران توجهي بدان نكرده‌اند و حتي عراق در محورهايي به ايران حمله كرده كه اگر خالي باشند ايران نيز از همان مسيرها به عراق حمله خواهند كرد مانند قصر شيرين ـ عين خوش، چزابه، خرمشهر، وي گفت: ما حاضريم همين الان نيز ايران را تخليه كنيم ولي چه تضميني وجود دارد كه در صورت عقب نشيني ما، ايران به عراق حمله نكند. در سخنان صدام ضعف زيادي مشهود بود و با واقعيت‌ها سخن مي‌گفت. وي در ادامه اظهار داشت كه كشورهاي پيروز جنگ جهاني دوم نيز هزاران نفر اسير داده‌اند و به اين دليل كه ما دفاع كننده بوديم و نمي‌توانستيم هميشه آماده باشيم و همه شكاف‌ها را بپوشانيم؛ همچنين، ايراني‌ها خود را براي اين حمله آماده كرده بودند و نيروهاي ما داوطلب بودند و از كارآيي كافي برخوردار نبودند لذا اسير شدند و بعد هم شعار مي‌دهد كه «ديگر صدام آن صدامي نيست كه در كاخ رياست جمهوري بنشيند بلكه مي‌آيد و در مرز مي‌جنگد.»

از مجموعه اين صحبت‌ها مي‌توان چنين نتيجه گرفت كه صدام نيز، پس از طي مراحلي مورد سؤال واقع شده و به تعبير ديگر، آمريكا صحنه نمايشنامه بختيار و مجلس را تكرار كرده تا اگر قرار شد صدام كنار گذاشته شود قضيه خيلي هم غير منتظره نباشد.

نخست به نظر مي‌رسيد عقب نشيني از جبهه چزابه بحث عمده‌اي باشد، اما بنابر اطلاعات واصله، اين عقب نشيني عمدتاً از سوي شمال جبهه بود، كه هيچ تأميني براي عراق نداشته، لذا انگيزه اصلي صرفه جويي در نيرو بوده است. دشمن چزابه را تخليه كرده و خود را به پشت جاده شني كشانده است.

موقعيت فعلي دشمن؛ از آن جا كه دشمن در غرب كارون و جنوب كرخه نور به راهكار عمده ما براي ادامه عمليات پي برده، سعي در حفظ خط كرخه نور دارد؛ از اين رو نيروهاي تقويتي و احتياط‌هايي را در مركزيت جفير مستقر نموده كه استعداد آنها بيش از دو تيپ زرهي مي‌باشد. از سوي ديگر نيز، به مسدود كردن غرب سليمانيه اقدام نموده و يك راه پاتك در شمال آن يعني جنوب مشارع ايجاد كرده است. همچنين تقويت‌هايي در شمال عرايض انجام داده و يك گوشه بين سد بند و جاده آسفالت ايجاد نموده است. علي رغم اين، اقدامات سياسي هيئت‌هاي صلح نيز با سرعت و شدت بيش‌تري در جريان است. مراجعه سكوتوره و شطي با چند نفر ديگر در دو روز پياپي و اعلام صدام مبني بر قبول عقب نشيني در صورت تضمين ايران بر عدم دنبال نكردن نيروهاي عراقي از اين جمله‌اند.

راهكار دومي كه مي‌توان مطرح كرد اين است كه چون دشمن در منطقه قرار گاه قدس، فقط جناح جنوبي دارد و همين يك جناح را دارد، پيشنهاد مي‌شود، قرارگاه قدس با دو سوم نيروي خود عمليات را از اين قسمت ادامه دهد و قرارگاه فتح نيز سر پل را حفظ كند و احتمالاً جناح چپ قدس را تأمين كند و اگر بتواند بعد از آن تا طلائيه پيش برود و عقبه دشمن را ببندد.

طرح ريزي عمليات بيت المقدس

ادامه جلسه مشترك: 30/1/1360

سرهنگ شيرازي: روز ارتش را يادآوري كرد و بعد گفت: در رابطه با عمليات، دو راه حل عمده وجود داشت يكي در بالا و ديگري در پايين، كه در راه حل بالا انهدام عمده قواي دشمن انجام خواهد شد و چيزي در پايين نخواهند ماند و ما مي‌توانيم با سرعت پيشروي كنيم. راه حل دوم، بستن عقبه دشمن است. نيروي زميني به اين نتيجه رسيده كه بايد براي بستن عقبه دشمن تلاشي صورت گيرد به اين صورت كه: در مرحله اول: سر پل قرارگاه نصر و فتح تا جاده آسفالته، (قرارگاه قدس كاري انجام نمي‌دهد)، در مرحله دوم: حركت قرارگاه نصر به سمت جنوب براي تأمين خرمشهر و حركت قرارگاه فتح به عنوان جناح راست قرارگاه نصر، به طرف مرز خواهد بود. قرارگاه قدس نيز در خطوط اوليه عمل مي‌كند.

پس از اين كه خرمشهر تأمين شد و قرارگاه قدس دشمن را درگير كرد، قرارگاه‌هاي نصر و فتح به صورت همگام حركت را در جناح شمالي شط العرب ادامه خواهند داد.

برادر محسن: روز ارتش را تبريك گفت و مساله وحدت عمل سپاه و ارتش را عنوان نمود و گفت امام در پيام‌شان فرمودند هم رأي باشيد و همين كه تدبير برادرمان شيرازي با ما يكي مي‌باشد اولين آيت پيروزي مي‌باشد. اكنون دشمن سه نقطه مهم به نام‌هاي نشوه ـ بصره و جفير دارد. در حال حاضر، جفير تأمين بصره و نشوه مي‌باشد در حالي كه قبلاً و به هنگام هجوم، جفير حكم احتياط اهواز را داشت.

ما در تحليل به اين نتيجه رسيده‌ايم كه دشمن مجبور است خرمشهر را حفظ كند و از طرف ديگر بايد مواظب كرخه نور باشد و جمع كردن دو مساله متناقض براي دشمن مشكل است و از سوي دشمن نشانه‌هايي كه بروز كرده، نشان دهنده اين مطلب است، همچون انفجار در حميديه و تغييرات در جنوب كرخه نور و تقويت دشمن در قرارگاه نصر.

ما در مورد قرارگاه فتح به هماهنگي رسيديم و قرارگاه كربلا بايد دقيقاً عملكرد قرارگاه‌هاي نصر و فتح را هدايت كند.

راجع به قرار گاه قدس راه حل زير را پيشنهاد مي‌كنيم و اگر سستي كنيم نشوه حكم دوسلك را پيدا مي‌كند و همه قواي دشمن فرار مي‌كند.

از عمليات فتح المبين اين تجربه براي من باقي مانده كه چنانچه ما امكاناتي در دست داشته باشيم مي‌توانيم خيلي كارها انجام دهيم. سر پل فتح، اين امكان را براي ما فراهم مي‌كند تا دشمن را تهديد كنيم و سر پل اهواز به قرارگاه فتح متصل مي‌كند.

لطفي: ما معتقديم عبور از سر پل فتح در حدود كيلومتر 70، به لحاظ مخابرات و فرماندهي براي ما غير قابل كنترل مي‌باشد، لذا در مرحله اول بايد سر پل طراح و فرسيه انجام شود و اين سر پل به اهواز وصل گردد و سپس با اتكا به جاده آسفالته حركت‌مان را تا پادگان حميد ادامه دهيم و بعد به سمت جفير برويم.

موسوي قويدل: با كدام نيرو؟ جناح چپ، از حميد تا جفير چه خواهد شد؟

نتيجه جلسه: با ياري خداوند، نتيجة بحث‌ها روشن شده و فعلاً شفاها گفته مي‌شود.

براي اعلام آمادگي همه‌جانبه، به قرارگاه‌ها يك هفته زمان داده مي‌شود. يعني يكم ماه رجب (5/2/1361). در تاريخ 1/2/1361 طرح قرارگاه‌ها در قرارگاه‌هاي قدس، فتح و نصر بررسي خواهد شد.

ـ مانور قرارگاه نصر اين گونه است كه پس از عبور از رود كارون سر پلي را تصرف مي‌كند و دشمن را در منطقه خرمشهر منهدم كرده، شمال اروند رود را تأمين مي‌كند. همچنين در ساحل شرقي شط العرب پس از تأمين مرز با هماهنگي قرارگاه فتح، حركت خود را در ساحل شرقي شط العرب به سمت تنومه ادامه مي‌دهد. يعني تقدم و تأخر زماني در نظر گرفته نشده است.

ـ قرارگاه فتح سر پل را اشغال مي‌‌كند و پس از تأمين مرز، با هماهنگي قرارگاه نصر، حركت‌اش را براي تأمين دو پل شهر بصره ادامه مي‌دهد.

ـ قرارگاه قدس هم زمان با سر پل پايين در كرخه نور سر پلي را تصرف مي‌كند و سپس با توجه به موقعيت و عكس العمل دشمن حركت‌اش را ادامه مي‌دهد و شط العرب را در نشوه تأمين مي‌كند.

بدين ترتيب، هر سه قرارگاه در شط العرب پدافند مي‌كنند.

خواب ديدن جهان آرا

در تاريخ 28/1/61، هنگام اذان صبح محمد علي جهان آرا را در خواب ديدم. فضايي بود و جهان آرا با افرادش كه حدود 80 تا90 نفر مي‌شدند در يك فضايي بودند، من يادم بود كه او شهيد شده، حالتي داشت و مشغول جمع كردن افرادش براي جلسه يا سمينار يا ميهماني بود و خودش نيز مشغول اين كار بود و حواسش به من نبود، از او پرسيدم كه در اين جا وضعت چه طور است. گفت: خوبم. خيلي خوبم. بعد او را كناري كشيدم و در گوشش گفتم: مي‌داني در خرمشهر حمله است. گفت: بله، اما حيف كه من نيستم.



در دست من مقداري اسكناس بود كه در آن جا آنها را از من نمي‌گرفتند اين پول‌ها خارجي بود و آن جا اين پول‌ها را قبول نمي‌كردند. به جهان آرا گفتم: مي‌تواني اين پول‌ها را براي من عوض كني؟ خيلي سريع گفت: بله و رفت مقداري اسكناس آورد و از وسط آنها اسكناس‌هاي جمهوري اسلامي را به من داد. وقتي خوب دقت كردم ده تا اسكناس 5000 ريالي بود؛ مانده بودم كه پول‌هاي قبلي خودم ارزشش بيش‌تر است يا اين پول‌ها؟ از جهان آرا پرسيدم، گفت: برو برو، همين‌ها را خرج كن ازت مي‌گيرند و همين‌ها خوب است و دنبال جمع كردن افرادش رفت.

جلسه مشترك ارتش و سپاه و هوانيروز و نهاجا 5/2/1361

نخست قرآن تلاوت شد و برادر شيرازي صحبت كرد.

قرارگاه قدس طرح عمليات كربلاي 3 را چنين تشريح كرد: در مرحله اول: گرفتن سر پل قدس 3، 4 و 5 در جنوب كرخه كور و جنوب غرب اهواز و در مرحله دوم، عبور از خط قدس 2 از قدس 3 و حركت قدس يك به جنوب و الحاق قدس 1 و 2.

در مرحله اول در جنوب غربي اهواز، ‌جاده اهواز ـ خرمشهر تا عباويه آزاد خواهد شد.

قرارگاه فتح:

فتح 1: تيپ 1 لشكر 92 و تيپ 14 امام حسين (ع)؛

قرارگاه فتح 3:‌تيپ 8 نجف و تيپ 3 لشكر 92؛

قرارگاه فتح 2: تيپ 2 لشكر 12؛

قرارگاه فتح 4: تيپ 25 كربلا و تيپ 55 هوابرد؛ و تيپ 37 احتياط.

مانور: قرارگاه فتح 4، در شمال سر پل جاده را با پشتيباني تيپ 37 تصرف مي‌كند و در وسط، قرارگاه فتح 1 و در جنوب،‌ قرارگاه فتح 3 در سر پل شركت خواهند كرد.

عبور از رودخانه: ابتدا نيروهاي پياده عبور مي‌كنند.

قرارگاه نصر: سرهنگ [حسني] سعدي درباره طرح عمليات، توضيحاتي را داد و مرحله اول را سر پل، تعيين كرد. سپس من نيز نظرم را گفتم.

سرهنگ شيرازي مسائل را جمع بندي كرد و محاسن راهكار يك مرحله‌اي خرمشهر را گفت و عنوان كرد اين راهكار يك تضمين اجرايي مي‌خواهد، ضمن اين كه هدايت عمليات نيز مسأله مهمي مي‌باشد.

برادر محسن رضايي: دو منطقه براي دشمن اهميت دارد:‌ بصره و خرمشهر. دشمن 70 درصد نيروي خود را در جنوب و 30 درصد آن را در شمال گسترش داده است و در جنوب نيز 50 درصد در سمت شلمچه مي‌باشد و 20 درصد در شمال منطقه مي‌باشد. اگر ما مساله تصرف سر پل را جداي از خرمشهر عمل كنيم دشمن به هنگام عمل در مرحله دوم، از سد بند و از غرب جاده به ما فشار خواهد آورد و از عمل ما جلوگيري خواهد كرد و مشكلات و مسائلي نيز در راهكار يك مرحله‌اي وجود دارد، كه عبارتند از:

الف) جاده تداركاتي قرارگاه نصر، با خط مقدم فاصله زيادي ندارد؛

ب) بايد در نهر عريض (غرب آن) سر پلي تصرف شود؛ و

ج) پل‌هاي خرمشهر و قصبه نيز بايد آماده به كارگيري شود.

اطلاعاتي راجع به شمال بصره

دو جاده آسفالته از بصره تا شلمچه وجود دارد كه اولي در فاصله 5/1 تا 2 كيلومتري رودخانه كشيده شده و از روي پل‌هاي زيادي رد مي‌شود. تعدادي از اين پل‌ها با لوله احداث شده و تعدادي نيز سيماني و فلزي مي‌باشد. دو پل فلزي وجود دارد. يكي روي دويجي، كه مشاهده نشده تانك از روي آن رد شود ولي تريلي رد مي‌شده (25 متر) و پل دوم پل الحوامد، كه در 600 متري شرق جاده اصلي تنومه مي‌باشد و تقريباً هنگام مد، قايق از زير آن رد نمي‌‌شود ولي به هنگام جزر از زير آن رد مي‌شود. پل دويجي هم سطح زمين است ولي پل حوامد 5/1 متر بلندتر است. اگر روي رود رويجي پل تانك رو بزنند قابل استفاده است.

جاده‌اي نيز از بيابان عبور مي‌كند كه بسيار محكم و قابل استفاده براي تانك است و فقط بر روي دويجي پل دارد در منطقه‌اي به نام خضرويات، در زير جاده محلي براي عبور آب وجود دارد. جاده ديگري نيز وجود داشته كه در سال 1969 آب آن را فرا گرفته است.

از جاده اصلي تنومه، دشمن در حال احداث خاكريزي در شمال جاده بوده، كه از جاده نيز فاصله دارد و يك خاكريز نيز در مرز وجود دارد.

در شمال شط [اروند رود] دانشگاه وجود دارد. در 5/1 تا 2 كيلومتري جنوب جاده قديم (جاده شمالي) تنومه به شلمچه مردم ساكن نيستند، اما در كنار شط مردم مزرعه دارند. در تنومه دانشگاه و در شمال آن جيش العربي و شمال آن شركت نفت و خانه‌هاي سازماني دولتي و جيش وجود دارد.

در سرشماري 6 سال پيش، اين منطقه حدود صد هزار نفر جمعيت داشته است، كه حدود 62 هزار نفر از آن در تنومه هستند. از شط تا حدود 5/2 الي 3 كيلومتر شمال آن مسكوني مي‌باشد. در طرفين جاده اصلي تنومه، كه 70 خيابان از آن منشعب مي‌شود، دو جاده اصلي از آن منشعب مي‌شود يكي از آنها در 5/1 كيلومتري شمال شط كه به شارع الديجي معروف است و بعدي كه حدود 2 كيلومتري جاده اولي است به شارع الشلمچه معروف است.

تجزيه و تحليل واكنش احتمالي دشمن

برادر رحيم [صفوي]: احتمال پاتك دشمن از سمت شلمچه و دويجي بيشتر از شمال و غرب است و از نظر نظامي نيز دشمن نيرويش را به صورت غير ممتد وارد عمل نمي‌كند. راجع به راهكار فتح، پيشنهاد مي‌كنم كه نيروهاي باقي مانده از خط حد قرارگاه نصر، از خط عبور كند و جناح راست خود را جاده حسينيه ـ تنومه قرار دهد. همزمان، پيشنهاد ديگرم به قرارگاه نصر اين است كه دو تيپ زرهي و يك تيپ پياده از قرار گاه فتح به آن قرار گاه مأمور شوند.

حسن باقري: به جناح راست قرار گاه فتح (جناح شمالي) يا معتقديم و يا نيستيم، اگر هستيم بايد براي آن واحدهايي را در نظر بگيريم. اگر جناح راست را جاده حسينيه قرار دهيم 35 كيلومتر مي‌شود با چه چيزي مي‌خواهيم آن را بپوشانيم.

موسوي قويدل: قرار گاه دو گردان سوار زرهي دارد كه مي‌تواند جناح راست خودش را بپوشاند.

رشيد: از قبل هم ما گفتيم كه با آب گرفتگي شمال و وضع فعلي،‌ قرارگاه فتح غيرفعال مي‌شود و اگر قرارگاه فتح به قرارگاه نصر بچسبد و در پايين عمل كند بهتر است. ما راجع به واحدهاي دشمن و راهكارهاي دشمن، به اندازة كافي مطالعه نمي‌كنيم، اگر اين كار را بكنيم مي‌توانيم بر ضد آن اقدام كنيم.

بالاخره راهكار ممكن، عبور از خط باقيماندة فتح از نصر مي‌باشد.

بحث عبور از رودخانه

سرهنگ شيرازي: قرارگاه فتح پيشنهاد كرد، پل 24 ساعت قبل از عمليات احداث شود و شب قبل از عمليات، نيروهاي پياده عبور كنند و صبح نيز نيروهاي زرهي عبور كنند؛ اما اين مساله، اصل غافلگيري را محدود مي‌كند. پيشنهاد خود من اين است كه روز قبل از عمليات، پل زده شود.

تصميم‌گيري در مورد عمليات اخير (بيت المقدس)

در ساعت 17:00 مشخص شد نام عمليات «بيت المقدس» و رمز آن «يا علي» مي‌باشد. ساعت شروع عمليات، ساعت 1:30 مورخه 10/2/61 مي‌باشد با توافقي كه با حاج آقا مشكيني صورت گرفت، تغييري در راهكار قرارگاه نصر ايجاد نخواهد شد. [بخشي از گفته‌هاي ايشان به شرح زير است:]

«قبلاً نيروي مسلمانان كم بود اول 2 نفر بودند، الحمدلله حالا يك ميليارد نفر هستند نيروي اصلي ايمان است كه شما داريد. شما ابر قدرت عشق و علاقه و حسين و علي بن ابي طالب و آزادي قدس هستيد و آنها ابر قدرت توپ و تانك و باروت هستند، مطمئن باشيد شما پيروز خواهيد شد. الان دل تمام مردم ايران اين جاست و توي اين اطاق است و همه دعا گوي شما هستند و من معتقدم وقتي همه مردم از خدا مي‌خواهند شما را كمك كند، يقيناً هيچ قدرتي و تأييدي براي شما بالاتر از اين نيست.

من براي آمدن مشورت كردم، چون نماز جمعه به عهده من بود براي آمدنم استخاره كردم. آيه آخر سوره زمر آمد.»

شب عمليات بيت المقدس

ساعت 1:05 بامداد، قرارگاه نصر را از كنار آب حركت داديم. ساعت 1:20،‌ قرارگاه فتح و تيپ كربلا درگير شده‌اند و خاكريز اول دشمن سقوط كرده است.

در ساعت 1:20، بامداد قرارگاه نصر 3، پنج دقيقه وقت خواست و گفت در حال دور زدن خرائب هستيم. نصر 2،‌ از خاكريزي كه دشمن زده بود بدون درگيري رد شده است.

نصر 1، در حال پيشروي است اما درگير نشده است. آنها در ساعت 1، 1:25 خبر داده‌اند در 2 كيلومتري جاده آسفالته هستند. قرارگاه قدس، درگير شده‌اند و وضع‌شان خوب است. نصر 2، در ساعت 1:35 حدود 4 – 3 كيلومتري جاده آسفالته قرار دارند.

قرارگاه‌هاي قدس و بيت المقدس درگير شده و توپخانه دشمن را گرفته‌اند. در ساعت 1:40 بامداد كد يا علي بن ابي طالب اعلام شد. در ساعت 1:50 حميديه و ثار الله خط را شكسته و عبور كرده‌اند و حميديه حدود يك كيلومتر پيش رفته است. در ساعت 2:00 رده دوم نصر 1 نتوانسته حركت كند. قرار شد خودرو به آنها داده شود تا حركت كنند.

نصر 3 در ساعت 2:15، 35 دستگاه تانك را دور زده و به جاده آسفالته رسيده است. نصر 3 در ساعت 2:20 هنوز وضعيت مشخصي ندارد. نصر 5، مي‌گويد مقابل خرائب است. در ساعت 2:30 40 دستگاه تويوتا براي نصر 1 فرستاده شد. نصر 1 در ساعت 2:50 تويوتوها را پيدا كرد. در ساعت 3:50 نصر 2 درگيري را شروع كرد. نصر 3 در ساعت 3:10 مي‌گويد به دشمن رسيده‌ايم. درگيري در خرائب در ساعت 3:30 همچنان ادامه دارد و نصر 5 حدود 3 كيلومتر از خرائب عبور كرده است. در ساعت 3:50 نصر 2 با 35 دستگاه تانك درگير شده ولي مقاومت مي‌كند و 8 عدد توپ به غنيمت گرفته است و تعدادي اسير نيز گرفته است. نصر 5 در ساعت 5:00، در 800 متري شرق جاده و 500 متري شمال سد بند است. 5:15 نصر 3 با سد بند درگير شده است. 6:20 واحدي كه در پشت سد بند بوده از رده بالاتر از خود، تقاضاي عقب نشيني كرده كه گفته‌اند فقط در صورتي كه وسايلش را بياورد مي‌تواند عقب نشيني كند. كه جواب داده، فقط خودروهايم را مي‌توانم پايين بياورم.

نظرات كلي راجع به اين حمله (بيت المقدس): 10/2/61

1)‌ سرعت در اجراي عمليات به علت عكس العمل عراق،

2) ضعف آمادگي و شناسايي تيپ 46 فجر،

3) واگذاري بيش از اندازة گردان به تيپ‌ها و در نتيجه واگذاري دو تلاش اصلي به يك تيپ كه نتوانسته هر دوي آنها را تأمين كند،

4) تلاش در دو جهت متضاد،

5) روز كشيده شدن عمليات،

6) نبودن نقطه نشاني، كه بتوان عمليات را از طريق آن هدايت كرد كه اين مساله باعث ضعف بين همه داده‌ها شده بود،

7)‌ مشكل بودن تطبيق شروع حركت تا انتها و استقرار روي جادة‌ آسفالته.

حمله اسرائيل غاصب به لبنان

از لحاظ موقعيت انقلاب اسلامي و پيروزي‌هايي كه در چند عمليات نظامي گذشته به دست آمده و جمع بندي‌هايي كه ممكن است غربي‌ها از وضع حكومت بعث عراق و شخص صدام داشته باشند و از سوي ديگر اهداف آينده ايران در ادامه جنگ و تن ندادن به صلحي كه غربي‌ها مي‌خواهند، اين مجموعه علي‌القاعده يك نتيجه را براي غرب مطرح مي‌كند و آن اين كه وضعيت رژيم بعث عراق بي‌ثابت است و شخصيت صدام، براي ادامه حكومت بر عراق زير سؤال رفته است. تعويض صدام احتياج به محيط آرامي در داخل دارد تا اگر مساله‌اي به وجود آمد بتوان؛ آن را سركوب كرد ولي در وضع كنوني كه جبهه‌هاي دفاعي عراق بسيار ضعيف و غير قابل اتكا مي‌باشد اين تعويض ريسك بزرگي مي‌باشد.

از لحاظ رزمي، ارتش عراق توان رزمي خود را از دست داده است در حالي كه به حق مي‌توان گفت ارتش قوي و با سازماني بود.

بايد اين موضوع را يادآوري كنم كه سقوط عراق، سقوط اردن را نيز به دنبال خواهد داشت و جناح جنوب شرقي اسرائيل تهديد زميني خواهد شد.

اطلاعات و اخبار موجود در اختيار ما در مورد علت و انگيزه حمله اسرائيل به لبنان،‌ بسيار ناقص و كم مي‌باشد، اما براساس همين اخبار ناقص علت حمله بيشتر نظامي است تا سياسي. از نظر سياسي، آمريكا و متحدانش، فشار زيادي را روي كشورهاي عربي وارد مي‌كنند تا آنها در مقابل اين اقدام اسرائيل اعتراض نكنند. در حالي كه سكوت دولت‌هاي عربي در اين مورد شديداً به موقعيت اين حكومت‌ها در ميان مردم‌شان لطمه مي‌زند. اين فشار به حدي است كه حتي اين كشورها به طور صريح و گسترده، اين عمل اسرائيل را محكوم نكرده‌اند و حتي اضطراب دارند راجع به اين موضوع صحبت كنند.

به نظر مي‌رسد اين اقدام اسرائيل از لحاظ سياسي در موقعيت مناسبي صورت نگرفته، به خصوص زماني كه آمريكا حكم محكوميت اسرائيل را در شوراي امنيت وتو مي‌كند، اگر ايران به داخل عراق نفوذ كند محكوم كردن ايران براي غرب مشكل خواهد بود و اين مساله، تناقضي را براي آمريكا ايجاد خواهد كرد.

اما به لحاظ نظامي، اسراييل چهار يا پنج جناح زميني دارد: از غرب، درياي مديترانه؛ از شمال، لبنان؛ از شمال شرقي و شرق، سوريه؛ و از جنوب شرقي، اردن و از جنوب مصر. فعلاً از دو ناحية دريا و مصر براي اسرائيل نگراني چنداني وجود ندارد هر چند كه تعويض حكومت در مصر، مي‌تواند از نو، همان مشكل را براي اسرائيل ايجاد كند.

از طرف شمال و شمال شرقي، مساله سوريه و لبنان مطرح مي‌باشد كه به خصوص در طول زمان، سوريه توانست نيروهايي را به داخل لبنان اعزام نمايد و تا صور نيرو مستقر كند و فلسطيني‌ها نيز در جنوب لبنان با كمك شيعيان به عمليات ايذايي عمل كردن مي‌پرداختند.

در نقشة اسرائيل و صهيونيسم، آنها قصد دارند از فرات تا نيل را اشغال نمايند و اسرائيل بزرگ را تشكيل دهند و اين موضوع را آشكارا، به نيروهاي‌شان تدريس نيز مي‌كند.

پس از فتح خرمشهر، اسرائيل و به تبع آن آمريكا به اين فكر افتادند كه سريع‌تر وضعيت نيروهايي را كه اسرائيل را تهديد مي‌كنند روشن كند:‌ لذا، اول به فكر پاكسازي جناح شمالي بقاع و تا بيروت افتادند.

به نظر مي‌رسد حركت بعدي اسرائيل، اشغال سوريه و سپس اشغال شرق رود اردن خواهد بود. به خصوص به نظر من، اگر عراق سرنگون شود. اسرائيل سريع‌تر از سوريه و اردن وارد عمل خواهد شد و حدوداً مي‌تواند 80 كيلومتر پيش بيايد و به سلسله جبالي كه 1300 متر ارتفاع دارد برسد و عرض اسرائيل را تا تل‌آويو به حدود 150 كيلومتر برساند.

در مورد راهكار نيروهاي اسلام در اين زمينه، فكر مي‌كنم راهي بجز سقوط عراق و سپس سقوط اردن نداريم و ما بايد جبهه‌اي را در خط رود اردن ايجاد كنيم.

مساله ما در جنگ با اسرائيل بيشتر مقدمات حمله مي‌باشد در اهواز طي يك روز 18 فروند هواپيماي سي – 130 زخمي‌ها را به شهرستآنها منتقل كرده‌اند. اين موضوع اهميت بسياري دارد. كمك مردم و داشتن راه ارتباطي جزو مقدمات لازم براي حمله مي‌باشد.

گزارش سفر به سوريه و لبنان

صحبت‌هاي برادر رشيد – قرارگاه كربلا 23/3/1361

اسرائيل در سال 1967 حدود 140 كيلومتر مربع از سوريه، حدود 6000 كيلومتر مربع از اردن و بيش از ده هزار كيلومتر مربع از مصر را اشغال كرده است. در سال 1973 كه سوريه قصد باز پسگيري حومه قنيطره را داشته با لشكر 4 حمله مي‌كند و اسرائيل نيز با دو لشكر ضد حمله مي‌كند و آنها را بيست كيلومتر عقب مي‌راند.

اسرائيل براي محاصره دامور، صور و صيدا از جنوب و شرق از طريق خشكي حمله كرده و از شمال نيز از راه دريا نيرو پياده كرده است.



ديده‌بان سوريه در بقاع در 6 كيلومتري اسرائيل مستقر بود و هيئت ايراني را تا 8 كيلومتري ديده‌بان بردند.

كل نيروي رزمنده جنبش امل، حدود چهار، پنج هزار نفر هستند كه 20 دستگاه خمپاره 80 دارند و خمپاره 122 نيز خريده‌اند اما نتوانسته‌اند آن را به كار بگيرند و فلسطيني‌ها هم، 15 هزار نفر رزمنده دارند.

جلسه قرارگاه‌ها با فرمانده كل سپاه (قرار گاه كربلا) 24/3/61

ابتدا قرآن كريم توسط برادر بشر دوست و ترجمه برادر رداني پور قرائت گرديد. در قرار گاه قدس به ترتيب مسؤولين قرارگاه‌ها به ارائه گزارش پرداختند و سپس مسؤولين قرارگاه كربلا گزارش دادند.

برادر محسن رضايي: لقد رضي الله عن المؤمنين …، در جلسه‌اي كه در تهران با مسؤولين تيپ‌ها و لشكرها و مسؤولين، مناطق داشتيم. مساله سرعت عمل را مطرح كرديم و آن موقع، هنوز قضيه اسرائيل پيش نيامده بود. وقتي كه به فرماندهي سپاه منصوب شدم، خط مشي تعيين كرديم كه دو تاي آن خاتمه سريع جنگ و پاك سازي ضد انقلاب بود و دليل آن اين بود كه اگر ما مي‌خواهيم انقلاب را پيش ببريم. بايد آمريكا را به عكس العمل بياندازيم و او را به دنبال خودمان بكشيم درباره حمله اسرائيل به لبنان درست است كه هدف اسرائيل تصرف محدوده بين نيل تا فرات مي‌باشد اما وقتي حمله را مشاهده مي‌كنيم يك شتابزدگي را در حمله اسرائيل مي‌بينيم.

در طول انقلاب اسلامي جرياناتي چون سقوط شاه، [تسخير] سفارت، واقعه طبس، كردستان و جنگ باعث شد تا آمريكا به دنبال انقلاب ايران حركت كند. لذا، پس از نااميدي در جنگ به عامل خود (اسرائيل) دستور داد حمله كند و بيروت را نيز بگيرد ـ كه حتي فلسطيني‌ها و سوري‌ها هم فكر آن را نمي‌كردند ـ آمريكا با اين كار فقط مي‌خواست بگويد من هستم و از من بترسيد. نيت اسرائيل، تصرف جهان اسلام است و فردا دمشق را هم خواهد گرفت و اردن و عراق هم كه مطرح نيستند و در يك چشم بر هم زدن اسرائيل با ايران هم مرز مي‌شود.

افكار ساده انديشانه هنوز وجود دارد، چرا برادران به جاي كل سپاه و به جاي انقلاب، فكر نمي‌كنند و مشكلات را بررسي نمي‌كنند. اي كاش ما قبلاً به فكر كار در سوريه و لبنان مي‌بوديم.

مساله‌اي كه الان محرز است، اين است كه در دنياي اسلام، انقلاب اسلامي ايران آبرويي پيدا كرده است. مورد ديگر اين كه، مساله صدام بايد حل شود و راه حل آن ادامه عمليات است. اگر بخواهيم انقلاب پيش برود و مساله اسرائيل حل شود، بايد عراق آزاد شود و براي اين كار نيز، بايد عمليات ادامه پيدا كند.

نكتة ديگري كه در مورد اسرائيل هست، اين است كه اسرائيل مطرح مي‌كند از نيل تا فرات اسرائيل بزرگ است و حتي اين افكار را به كودكان دبستاني هم تلقين مي‌كند و آموزش مي‌دهد، اما ما كه ايمان داريم

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار