خاطره اي از سرتيپ خلبان "شهرام رستمي"

کد خبر: ۱۱۶۱۳۵
تاریخ انتشار: ۲۱ فروردين ۱۳۸۷ - ۰۷:۵۲ - 09April 2008
خاطره از: سرتيپ خلبان شهرام رستمي
اواخر سال 1361، مسئوليت فرماندهي يکي از پايگاه هاي هوايي - که سهم عمده اي در حفاظت از آسمان ميهن اسلامي را داشت - به من سپرده شد. اين پايگاه، علاوه بر تامين پوشش هوايي مناطق مرکزي و جنوب کشور، ماموريت حراست از پهنه نيلگون خليج فارس را نيز عهده دار بود.
اسکورت کاروان کشتي هاي تجاري و نفتکش ها در مسير پايانه هاي نفتي و بنادر شمال غرب خليج فارس نيز از جمله مسئوليت هاي هواپيماهاي اف 14 اين پايگاه به شمار مي آمد.

استفاده گسترده از ميگ 25 براي شناسايي
دشمن براي شناسايي مناطق حساس و حياتي و شريان هاي اقتصادي، نياز به وسيله اي مطمئن داشت و اين نياز را به تازگي با بهره گيري از يکي از بهترين پديده هاي هواپيمايي استکبار شرق، يعني هواپيماي شکاري اکتشافي "ميگ25" تامين کرده بود.
اين هواپيما به بهترين دوربين هاي عکاسي مجهز بود و مي توانست با پرواز در ارتفاعي بيشتر از 70 هزارپا و سرعتي معادل 5/2 برابر صوت، ماموريت شناسايي و عکاسي از نقاط حساس را به انجام رساند. نمونه ديگري از اين هواپيما، جهت بمباران ارتفاع بالا وسرعت زياد براي هدف هاي بزرگ نظير شهرها، آماده شده بود که بعدها به شکل وسيعي، توسط دشمن عليه شهرهاي کشورمان مورد استفاده قرار گرفت.
درآن زمان، امکانات پدافندي و پروازي به اندازه اي نبود که بتواند از هجوم دشمن به وسيله اين نوع هواپيماها جلوگيري کند. اجبارا بايد چاره اي کارساز انديشيده مي شد. هر آن چه که به فکر مسئولين نيروي هوايي مي رسيد، با دقت و وسواس، مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار مي گرفت. جلسات متعددي تشکيل شد تا با بحث در اين زمينه، راه کار مناسبي ارائه گردد.
در همان روزها، يکي از خلبانان قديمي و با تجربه، در ماموريتي بر فراز خليج فارس، با يک فروند از هواپيماهاي ميگ 25 دشمن مواجه شده بود، ولي به دليل مناسب نبودن شرايط پروازي براي درگيري با دشمن، وضعيت مناسب و مطلوبي نداشته و امکان رهگيري هواپيماي مهاجم دشمن فراهم نشده بود. لزوم مشورت با خلبانان با تجربه و تحليل دقيق توانايي هاي هواپيماهاي شکاري و موشک هاي هوا به هواي آنها، شديدا احساس مي شد تا بتوانيم وظيفه اصلي خويش را انجام دهيم.

بررسي ها براي هدف قرار دادن ميگ 25 شروع شد
در يکي از جلسات، ابتدا مروري بر پروازهاي گذشته خودي و دشمن کرده امکانات طرفين را مورد سنجش قرار داديم و به اين نتيجه رسيديم که براي رهگيري هواپيماي ميگ25 که با سرعت و ارتفاع زياد پروازمي کند، روش موجود کارايي لازم را ندارد و مي بايست حتما شرايط خاصي را به وجود آوريم تا بتوانيم در زمان رهگيري، موفق به ديدن هدف و نگه داشتن آن روي اسکوپ رادار هواپيما و سپس پرتاب موشک بشويم. کليه شرکت کنندگان در اين جلسه بر اين عقيده بودند که موقعيت اوليه هواپيماي شکاري رهگير اف 14، از نظر سرعت، ارتفاع، سمت پرواز و منطقه ايستايي، از اهميت حياتي برخوردار است و انتخاب صحيح آنها باعث خواهد شد تا در هنگام درگيري که اعشار ثانيه هم ارزشمند است، در انجام کارها عقب نباشيم. به همين دليل، تغييراتي در موقعيت منطقه ايستايي، سرعت و ارتفاع هواپيماي شکاري گشت هوايي داده شد و برنامه توجيهي روش رهگيري و هدف قرار دادن هواپيماي دشمن، براي کليه خلبانان پايگاه اجراشد. من که خود مسئول پايگاه نيز بودم، تقريبا به اندازه بقيه خلبانان، در امور پروازها شرکت مي کردم و اميد آن را داشتم که درفرصتي مناسب، به مصاف اين سلاح قدرتمند دشمن بروم.

براي گشت هوايي پرواز کرديم
در روز 11 آذرماه 1361، يکي از ماموريت هاي گشت هوايي را در شمال غرب خليج فارس و در مجاورت جزيره خارک به عهده گرفتم. مثل هميشه پس از توجيه خلبان کابين عقب هواپيما و گرفتن آخرين اطلاعات پروازي، جهت انجام ماموريت روانه شديم. به ياد دارم خلبان کابين عقب که آن روز با من پرواز مي کرد، بيش از چند ماهي نبود که به پايگاه منتقل شده و آموزش هاي خود را روي هواپيماي اف 14، تازه به پايان رسانده بود. ما با انجام کارهاي اوليه و روشن کردن موتورها و وارسي کليه سيستم ها، به سمت باند حرکت کرده، به پرواز درآمديم. مطابق معمول، بعد از بلند شدن و وارد شدن به منطقه ايستايي، شروع به جست وجوي راداري توسط رادار هواپيما کرديم. ايستگاه رادار زميني نيز با ما در تماس بود و مطابق معمول، به صورت هماهنگ با رادار زميني، پرواز را ادامه مي داديم و هواپيماي سوخت رسان هم در منطقه مشخصي آماده سوخت رساني به ما بود.
Image
آرزو داشتم که با يک ميگ 25 عراقي برخورد کنم
پس از حدود دو ساعت که در منطقه بوديم و درست چند لحظه بعد از سوخت گيري و جداشدن از هواپيماي تانکر سوخت رسان، با خيالي راحت از اين که در صورت درگيري، سوخت لازم را دارا هستيم، مجددا در منطقه ايستايي شروع به جست وجوي راداري کرديم. با خود مي گفتم: چقدر خوب است که دراين شرايط ايده آل، با هواپيماي دشمن رو به رو شوم!
از همان روزهاي اول فعاليت هواپيماهاي ميگ25 دشمن در سواحل و جزاير خليج فارس، که مدت زماني طولاني هم از آن نمي گذشت، هميشه به اين فکر بودم و آرزو داشتم که با آن روبه رو شوم و شايد متجاوز از ده ها بار شرايط رهگيري را در ذهنم به تصوير کشانده بودم. آن روز هم مثل هميشه با مروري بر چگونگي درگيري، در اين انديشه بودم که با اين وضعيت جديد از نظر تاکتيک، نتيجه چه خواهد شد. ذهنم مشغول اين افکار بود که ناگهان کنترلر رادار زميني اعلام کرد که هواپيمايي با سرعت زياد و ارتفاع بالا، در حال ورود به منطقه است. طبق گزارش ايستگاه رادار، هواپيماي دشمن که طبق مشخصات اعلام شده، از نوع ميگ25 بود، به سرعت به منطقه نزديک مي شد.

به سرعت به ياد آموزشها افتادم
به ياد آوردم در دوره آموزشي، با دستگاهي شبيه هواپيما "سيمولاتور" عينا کارهايي را که حين پرواز مي توان انجام داد، با آن تمرين مي کرديم و شرايط و وضعيت هاي مختلفي را به صورت مجازي يا شبيه سازي انجام مي داديم. در يکي از آن تمرين ها، استاد پرواز کابين عقب، به من پيشنهاد کرد که رهگيري يک هدف ارتفاع بالا و با سرعت زياد را انجام دهم و شرايط اين گونه پروازها را به وسيله کامپيوتر مخصوص در سيمولاتور برنامه ريزي کرد. آن وضعيت دقيقا به خاطرم آمد و به ياد آوردم که چطور فاصله حدود 100 مايل، در زمان بسيار کوتاهي شايد در کم تر از 3 دقيقه سپري شد! در واقع، در چنين شرايطي، خلبان فقط لحظات کوتاهي را دراختيار دارد تا بتواند هدف را شناسايي و روي آن قفل کند و سپس به وسيله موشک، آن را ساقط کند. همه اين موارد، در عرض چند ثانيه، به صورت تصويري، از ذهنم گذشت.

ميگ 25 را رهگيري و آماده شليک موشک بودم
درحالي که در ارتفاع 40000 پايي پرواز مي کردم، مسافت بين دو هواپيما، در مدت بسيار کوتاهي به حدود 70 مايل رسيد و من هنوز موفق به پيدا کردن هدف بر روي صفحه رادار هواپيما نشده بودم. زمان به سرعت مي گذشت، اما سرانجام با تلاش و دقت زياد، هدف را روي صفحه رادار ديدم. در آن لحظات، آن قدر از نظر زمان در مضيقه بودم که حتي با خلبان کابين عقب هم با عجله صحبت مي کردم. زمان به تندي مي گذشت و دو هواپيما با سرعتي باور نکردني، به هم نزديک مي شدند و تقريبا اميد به رهگيري را ضعيف مي ديدم. خلبان کابين عقب نيز با عجله مشغول تثبيت هدف در صفحه رادار بود که متوجه شدم عمليات گرفتن هدف در رادار، کامل شده و فقط يک کار باقي مانده است، شليک موشک به سوي هواپيماي دشمن.
در فاصله حدود چهل مايلي هدف، با توکل به خداوند بزرگ، به همکارم گفتم که مي تواند موشک را شليک کند و او بلافاصله اين کار را کرد.
موشک دوربرد، هواپيمايي عراقي را به تلي از آتش تبديل کرد
با توجه به اعلام کامپيوتر هواپيما، تمام مراحل، شامل جداشدن موشک از هواپيما، روشن شدن موتور و اوج گيري آن در جلو هواپيما، با موفقيت همراه بود. موشک قدرتمند و دوربرد هواپيما، دل آسمان را شکافت و با چالاکي، به سمت هدف پيش رفت. در اين لحظه، ارتفاع ما حدود 45 هزار پا بود و با سرعتي معادل 5/1 برابر سرعت صوت در پرواز بوديم. بلافاصله سرعت هواپيما را کم کردم تا در صورت برخورد موشک به هدف، فاصله کافي از انفجار را حفظ کرده باشم.
چند ثانيه بعد، دود سفيد رنگ ناشي از پرتاب موشک را در هوا و جلوي هواپيما ديدم و به سرعت، به کم کردن ارتفاع ادامه داده، به دقت به جست وجوي چشمي پرداختم. ناگهان نقطه سياهي را ديدم که خط سفيد رنگي در پس آن بود و از روبه رو به ما نزديک مي شد. نقطه سياه، هواپيماي دشمن بود و خط سفيد، همان خط ابري بود که هنگام پرواز هواپيماها در ارتفاع بالا به جا مي ماند. به همکارم هشدار دادم که احتمال دارد متقابلا موشکي به طرف هواپيماي ما رها شده باشد، لذا با يک گردش سريع به راست، شروع به کاهش ارتفاع کردم. نقطه سياه و مسير سفيد رنگش هنوز به ما نزديک مي شد. تا حدود ده هزار پا ارتفاع هواپيما را کاهش دادم. به صفحه رادار نگاه کردم، همه علائم و نشانه ها، حاکي از کامل بودن برنامه رهگيري و تلاقي هدف به وسيله موشک بود و هنگامي که سيستم "شمارشگر"، زمان پرواز موشک را به صفر رسانيد، علامت بزرگ مربوط به اصابت موشک به هدف، در وسط صفحه رادار درخشيدن گرفت.
پس از لحظه اي، چشمم به آب هاي نيلگون خليج فارس افتاد که روي آن پرواز مي کردم. کنترلر رادار زميني ما را صدا کرد و با خوشحالي تمام اعلام کرد که ميگ25 عراقي سرنگون شده است.
در دم، سر به سوي آسمان بلند کرده، از خداوند باري تعالي تشکرکردم.

منابع مختلف سقوط ميگ 25 را تاييد کردند
بعدا منابع اطلاعاتي ديگري نيز سرنگوني هواپيماي مذکور را مورد تاييد قرار دادند. چند تن از خلبانان اسير عراقي هم از سقوط هواپيماي ميگ25 مطلع بودند که از آن جمله، خلبان "سوخو-22" عراقي بود که در تاريخ 22/12/61 اسير شد و اين مورد را همراه با ذکر اطلاعات تکميلي جالبي بيان داشت. در واقع اين حرکت، که جز لطف الهي چيز ديگري نبود، باعث شد که پرواز هواپيماهاي ميگ25 عراقي در خليج فارس قطع شود. يکي از اسراي خلبان عراقي، بعدها اظهار کرد که خلبان ميگ25 مذکور، همان کسي بوده که هواپيماي حامل مرحوم "بن يحيي" ( وزير خارجه وقت الجزاير ) را که در تاريخ 13/12/61 براي ميانجي گري، عازم تهران بود، به هنگام ورود به فضاي جمهوري اسلامي ايران، در نوار مرزي ايران و ترکيه هدف قرار داده و ساقط کرده بود.
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار