اين نگراني هم اكنون تبديل به يك مساله اجتماعي شده است پس مساله ما نحوه برخورد با اين مساله اجتماعي است! در اينجا بين عارضه و مساله ما نحو برخورد با اين مساله ميبايست تفكيك قائل شويم زيرا در بسياري از موقعيتها نه تنها مردن عادي بلكه كارشناسان اجتماعي نيز ممكن است اين دو را با يكديگر اشتباه بگيرند. «تب» يك عارضه است كه حكايتگر و نشانه يك مساله (عفوت ريه) ميباشد.
تلاش براي اين باشد حساسيتها و نگرانيها بجاي آنكه متوجه «عارضه» بشوند بر «مساله» متمركز شوند. اين امر لازمهاش اين است كه آسيب شناسي اجتماعي وارد مرحله كار علمي و كارشناسي شده و از دخالت سليقهها آزاد شود.
اميد آن داريم تا در مقاله حاضر مصداقي از فرآيند معقول چرخش از عارضه به سوي مسئله را به نمايش بگذاريم.
هم اكنون قشر عظيمي از ايثارگران نگران و درگير دو مساله حياتي هستن كه هر دو ماهيت فرهنگي دارد:
1- چگونه ارزشهاي فرهنگي متبلور شده در دوران دفاع مقدس را حفظ كنيم؟
2- گروههايي كه حامل اين ارزشهاي هستند چگونه عليرغم فشارهاي اجتماعي مجددا وارد صحنههاي فعاليت اجتماعي شوند بنحوي كه به يك نوپيدايي اجتماعي مطلوب ختم شود. يعني هم ارزشها در وجود آنان كمرنگ نشود و هم اينكه بتوانند اين ارزشها را در سطح جامعه اشاعه دهند. زيرا رابطه حاملان ارزشها با ارزشهاي مورد نظر مانند رابطه آينه است با تصوير. لذا سرنوشت اين گروههاي بزرگ اجتماعي با سرنوشت سرمايه و داراييارزشمند آنان به هم گره خورده است.
براي يافتن پاسخهاي مناسب ابتدا ادبيات مربوط به مفاهيم ارزش، ارزش اجتماعي و ارزشهاي دفاع مقدس را مرور ميكنيم. سپس مباحث نظري مطروحه در علوم اجتماعي را با توجه به زمينههاي موجود در جامعه ما كه از طريق تجربيات ممتد حاصل از مشاهده همراه با مشاركت با قشر رزمنده و ايثار گر فراهم آمده است مورد بررسي و گزينش قرار ميدهيم.
قبل از هر چيز رويكرد انتخابي نيز بايد معين شود زيرا بحث از ارزشها يك بحث فرهنگي است و برخي از جامعه شناسان معتقدند اصولا فرهنگ قابل برنامهريزي نيست. بر اين مبنا سخن از چگونگي حفظ و حراست از ارزشها امري بيمعنا و دخالت بيحا در غير مفيد در روند طبيعي تكامل فرهنگي جامعه است. در اين رابطه ما معتقديم فرهنگ، برنامهپذير است زيرا يك مقوله زميني و سياخته دست بشر است. منتها نوع برنامه زيري در اين مقوله بايد بلند مدت و ميان مدت باشد. نهايت اينكه به عنوان يك حداقل در ارتباط با «زمينههاي فرهنگي» ميشود برنامهريزي كرد يعين زمينه سازي و تسهيل حركت فرهنگي جامعه به سوي اهداف معين.
نكته ديگر اينكه آيا مقوله پاسداري و حراست از ارزشهاي فرهنگي مخصوص جامعه تفكيك نشده و كودك و نابالغ است يا شامل حال جامعه مدني و بلوغ نيز ميشود؟
بديهي است در جوامع بدوي و تفكيك نشده ميزان انسجام نظام فرهنگي فوقالعاده بالا است لذا تعامل فرهنگي با محيط بيرون بسيار اندك است و در چنين شرايطي سخن از حفظ و حراست عناصر فرهنگي جايگاه ندارد لذا اين مبحث در جوامع مدني و تفكيك شده معناي بيشتري دارد اما اين حفظ و حراست منحصر در ساختار حكومتي نبوده و نقش آن محوري نيست. نقش مهم را در اينجا نظارت هنگاني و نظارت نخبگان فرهنگي و فرهيختگان و انديشمندان برعهده دارند. وظيفه حكومت در اين جوامع حمايت از روندهاي مثبت فرهنگي، زمينه سازي براي رشد فضايل انساني و ارائه خدمات پايه در حوزه فرهنگ و هنر و آموزش است.
2- در اينجا موضوع مورد بحث اين است كه ارزشها دفاع مقدس كه در عنوان مقاله مد نظر قرار گرفتهاند چيستند و ويژگي آنها چيست؟ از آنجا كه معتقديم ارزشهاي معنوي و فرهنگي دفاع مقدس در جامعه ما به سطح «ارزش اجتماعي» ارتقاء يافتهاند ابتدا به طرح تعريف و ويژگيهاي ارزش اجتماعي ميپردازيم.
ارزشهيا اجتماعي از ديدگاه متفكرين علوم اجتماعي مقياس يا امري است كه:
1- مورد اعتناي جامعه قرار دارند.
2- بعنوان ملاك ارزيابيط هدفها و اعمال افراد يا گروهها پذيرفته شدهاند.
3- اساس اعطاء پاداش و كيفر ميباشند.
4- خاصيت التزام كنندگي دارند.
5- بعنوان معيارهاي عمل ميكنند كه غايت و اعمال بوسيله آنها انتخاب ميشود.
ارزشهاي دفاع مقدس مانند ايثار، شهادت طلبي و خداخواهي و خطرپذيري هر چند ارزش ديني عقلاني و عاطفي هم هستند اما تبلور و وجه غالب آنها از نوع ارزش اجتماعي است خصوصا در سالهاي مياني و پاياني دفاع مقدس كه اين ارزشها شكل شفافتر و عينيتر بخود گرفتند و تا اعماقلايههاي اجتماعي و دورترين مناطق جغرافيايي حتي روستاهاي دوردست گسترش يافتند. از طرفي اين ارزشها محصول مشاركت در حل يك مشكل اجتماعي (جنگ) بودهاند نه يك مشكل فردي يا گروهي.
در چهارمين سمينار بررسي دفاع مقدس تعريف و ويژگيهاي اين ارزشها به صورت زير ارائه و جمعبندي گرديد:
«ارزشهاي دفاع مقدس تجلي رياضت كشانه و متاثر از شرايط جنگي ارزشهاي مذهبي و ملي است كه ملت ايران، تحقيق آنها را در قالب انقلاب اسلامي آرزو كرد و داراي پنچ ويژگي هستند:
1- اين ارزشها داراي جنبه عينياند.
2- عمدتا ريشه در گذشته ملي و مذهبي ما دارند.
3- طي دوره معيني (جنگ) تجسم يافتند.
4- ارزشهاي دفاع مقدس به طور خاص و آرماني در اقشاري تجسم و تبلور يافت كه بيشترين ارتباط مختارانه را با جنگ بر قرار كردند.
5- اين ارزشها درافراد حامل بار معرفتي خاص هستند.
لازم به توضيح اسن كه همانگونه كه اصول اخلاقي مانند عدالت خواهي، احترام به ديگران و خدمت به خلق حنبه عيني و عقلاتي دارند و ارزشهايي نسبي و رابطهاي و موقعيتي و صرفا ذهني نيستند، ارزشهاي دفاع مقدس نيز كه از همين سنخ مباشند نيز حبنه عيني دارند. البته اين عينيت به معناي سلب كامل جنبههاي ذهني اين ارزشها نيست. به هر حال قضاياي ارزشي هر چند جنبه عاطفي هم دارند اما ميتوان آنها را مورد بررسي عقلاني قرار داد.
از آنجا كه ارزشها از هر نوع و دستهاي كه باشند زير مجموعهاي از فرهنگ يك جامعه ميباشند ناگزير براي شناخت مكانيزم شكل گيري و اعتلا ارزشها و شيوههاي گسترش و تعميق آنها بايد فرهنگ و ويژگيهاي آن را دقيقا بشناسيم وگرنه در اختيار راهبردها و ابزارهاي مناسب به بيراهه خواهيم رفت. حاملان ارزشهاي فرهنگي علاوه بر شناخت فرهنگي علاوه بر شناخت فرهنگ و ويژگيهاي آن سازگار نظام فرهنگي را نيز بايد بشناسند تا صحنه تعامل فرهنگي را با صحنه تعامل فرهنگي را با صحنه تعامل سياسي اقتصادي و نظامي خلط نكنند.
براي واژه فرهنگ حدود چهارصد تعريف ذكر شده است كه تعريف ذيل شايد كاملترين و بهترين تعريف موجود ميباشد: «فرهنگ نظامي است متشكل از سه بعد مادي سازماني و معنوي كه داراي اجزايي شامل باورها و اعتقادات اررزشها، هنجارها، نهادها، هنرها، دانشها، ابزار و سايل و كالاهاي مصريفي، گنجينههاي فرهنگي و ... است و اكثريت بالايي از يك گروه يا جامعه در آن مشتركاند و به طور اكتسابي از نسلي به نسل ديگر منتقل ميشود.
ويژگي مقولههاي فرهنگي با توجه به تعريف فوق و ساير تعاريفي كه به دليل رعايت اختصار ذكر نكرديم عبارت است از: فراگرفتني بودن- قابل انتقال بودن- تحول پذير بودن- غير محسوس بودن- انساني و اجتماعي بودن- تعامل آرام و دراز مدن داشتن – با زمينههاي داخلي ارتباط داشتن و عدم وجود اجتماع نظر بين مردم و نخبگان جامعه در زمينه مصاديق آنها – پيچيدگي و متعارف نبودن مسائل و ادراكات فرهنگي و سر و كار داشتن با بخشهاي سازماندهي نشده محيط.
همانگونه كه ملاحظه ميشود نگراني پيرامون حفظ ارزشها و مواريث فرهنگي و نگراني بي مورد نيست زيرا مواد خام تهاجم فرهنگي در دل تعريف فرهنگ نهفته است! اگر سيال بودن و تحول و انتقال اصلي ما ميبايست اين باشد كه حال كه تحول فرهنگي دلسوز و خودي ميتواند بگونهاي زمينه سازي كنند كه جريان تحول به سوي ارزشها عمل كند؟ شيوههاي فرهنگي ما چگونه باشد كه در مقابل سيل خروشان تبادل اطلاعات و ايدهها و جب مسلمي بنام تحول فرهنگي به عبث مقاومت منفي نكنند بلكه فعالانه وارد عرصه شده و با تكيه بر پيشينهها و موريث گرانسنگ اسلامي و ملي حريان رذا در بستر نيازهاي خود يهدايت و مسابقه را با حضور رقيب به پيروزي ختم نمايد؟
آنچه كه نا را به سوي نيل به استخراج شيوهها و ابزارهاي متناسب و معقول هدايت ميكند نخست تامل در خصيصههاي ذاتي و ساز و كار فرهنگي است و ديگري دقت نظر در تعاليم عاليه اسلام پيرامون تعليم و تربيت. لذا قبل از پرداختن به راهكارها و شيوههاي اساسي هر چند در كمال اجمال ون اختصثار نيم نگاهي به اصول و مباني تعليم و تربيت در اسلام ميافكنيم.
بعقيده صاحبنظران تعليم و تربيت اسلامي سه اصثل كلي در نظام تربيتي اسلام به عنوان محور حركت انسان مشخص شده است:
1- اصل كمال خواهي و تحول نفس و تكيه بر انگيزههاي دروني
2- اصل اختياز حريت، عزت، شناخت و انتخاب
3- اصل حقيقت جويي و تعقل و تفقه
اكنون با الهام از اين سه اصل نوراني اسلام و در همين چارچوب و فضا و راهكارهاي اساي و كلان فرهنگي اجتماعي به منظور گسترش و تعميق ارزشهاي دفاع مقدس ميپردازيم:
3- ارزشهي دفاع مقدس با توجه به جاذبه و عمق خاصي كه دارند ميتوانند در فضاي جديد با القابي مناسب وارد عرصه گفتمان فرهنمگي بشوند و اين ارزش ها بدليل عناصر قدرتمند و قابل جذبي كه دارند براي ماندن و عمق يافتن و دروني شدن بايد لزوما وارد فرآيند «اشاعه فرهنگي DILUTION» بشوند. عناصري را وام بدهند و عناصري را وام بگيرند وگرنه نه تنه پذيرفته نميشوند بكه قيمتگذاري نيز نميگردند. حاملان ارزشهاي معنوي نبايد در عير پرهيز از ورود به مزايده كالاهاي فرهنگي انتظار خريد و فروش داته باشند زيرا قيمت گذاري مقولهاي نسبي و مقايسهاي اسن هر چند كه اصل نيازهاي فطري فرهنگي به قوت خود باقي باشد. حاملان ارزشهاي فرهنگي بايد به اين نكته توجه كنند «انتقال فرهنگ عين حيات فرهنگ است». و همچنانكه در تعريف ملاحظه شد انتقال مقوم تعريف فرهنگ بخشي از آن است پس حاملان ارزشهاي معنوي بدون هراس و وحشت از استحاله فرهنگي خود و بدون اينكه خود را گروه حاشيهاي بدانند و بدون اينكه خود را دست كم بگيرند ميبايست فعالانه در جريان اشاعه فرهنگي دخالت كنند و صد البته متوجه باشند كه جريان اشاعه يك جريان دو سويه است. پيچيدگي تغييرات فرهنگي در همين نكته است كه تعادل موجود هميشه به وسيله عوامل خارجي به بي آدابي بحران بيسازماني رهايي و تفرد ميرسد و اينم پروسه در نهايت به سازگاري و شكل گيري يم تعادل جديد منتهي ميشود. بنابراين ورود عناصر فرهنگي غير خودي كه تعادل موجود را به هم ميزن و بعضا ممكن است ناخوشايند باشد در نهايت پس از تعامل با ارزشهاي متعالي ارائه شده توسط ما ميتواند به يك تعادل مجدد و جديد برسد. بنابراين هم غناي ارزشهاي مورد نظر در تعامل است و هم اصل حيات آنها در گروه ورود به عرصه تحول است و گريزي از آن نيست.
همچنانكه ميدانيم غنا ئو تعالي تمدن بزرگ اسلامي كه از قرن دوم و سوم تا قرن پنجم و ششم هجري شاههد اوج گيري آن هستيم و در نتيجه جذب عناصر مثبت تمدنهاي همجوار ايراني، مصري، يوناني، هندي، چيني و ... حاصل آمد. اين مهم از طريق تماس فرهنگي فتوحاتئ ترجمه كتب و آثار علمي در بين الحكمه و دارالترجمهها گفتگو و مناظرات بين الاديان مسافرتهاي علمي سيستم آموزشي استاد شاگردي و دهها فرآيند تعاملي فعال ديگر به دست آمد.
اين نتيجه مطلوب و شگرف محصولات قوت ارگانيسم فرهنگ بود كه در نتيجه حضور معنوي ائمه اطهار و پيشوايان دين و حاكميت فرهنگي قران و سنت پيامبر در قلوب اقشار جامعه فراهم آمده بود.
همچنانكه اگر ارگانيسم فرهنگ را در برابر ميكربهاي مهاجم تقويت كنيم اين ارگانيسم خود فعالانه وارد تعامل با عنصر خارجي و دفع آن ميشود در جامعه امروز نا نيز چنانچه ارگانيسم فرهنگ را قوي كنيم و برنامهريزيهايي براي توقيت زمينههاي فرهنگي داشته باشيم در جريان اشاعه طرف پيروز خواهيم بود. توضيح اينكه در بسياري از مواقع در هر دو طرف جريان اشاعخ فرهنگي پيروز خواهيم بود و از منافع آن بهرهمند ميشوند مثلا حاملان ارزشهاي معنوي دفاع مقدس ميتوانند در اين جريان ابزاري را از كشورهاي پيشرفته صنعتي بگيرند (مانند نظم- دقت- وقت شناسي- كار گروهي) و ارزشهاي معنوي را وارد اين فرآيند كنند. البته اين امر در صورتي ميسر است كه از ما يك دستگاه نظري براي ارائه چارچوب كلان اين ارزشها نيز برخوردار باشيم كه به حمدالله مواد خام عقيدتي آن در قالب آموزههاي ديني فراهم است و ميبايست به تناسب مخاطبان حديد بازنويسي و بازآفريني شود.
از رف ديگر بايد ملاحظه نمود كه در جريان جذب عنصر فرهنگي و ارزشي از ابزارهاي غير فرهنگي نيز نبايد استفاده شود. آنچه كه در اين عرصه كشتري دارد «سخن اجتماعي شده» است مانند پرسش- پاسخ و ... و مواردي از قبيل پرخاش و طرد و ... نه تنها حريان گفتگو و تعامل فرهنگي را مخدوش ميكند بلكه تا مدتها اين روند را دچار وقفه و بي اعتمادي و ركود خواهد كرد(توجه به مفهوم جدال احن در اسلام)
شهيد مطهري در اين باره ميفرمايند« ترس و ارعاب و تهديد در انسانها عامل تربيتي نيست. يعني استعدادهاي هيچ انساني لرا از راه ترساندن زدن ارعاب و تهديد نميشود پرورش داد همانطور كه يك عنچه گل را نميشود به زور به صورت گل درآورد مثلا غنچه را بشكنيم تا گل ششود يا نهالي را كه به زمين كردهايم و ميخواهيم رشد بكمند با دست خودمان بگيريم و بزور بكشيم تا رشد بكند. رشد آن به كشيدن نيست. اعمال زور در آنحتا مفيد نيست... در تربيت انسانها هن ترس و ارعاب عامل پرورش نيست.»
بدين منظور فضاي فرهنگي كشور مي بايست در اختيار نخبگان فكري قرار گيرد نه نخبگان ابزاري (فعالين) تا بتوانند اين ساز كار پيچيده را به سامان رساند. همچنانكه شاهد بوديم در يك مقطيع تاريخي از تاريخ معاصر ايران امام راحل (ره) به عنوان يك نخبه فكري و فرهنگي توانستند
بگونهاي حركت فرهنگي را سامان دهند كه تمام آسيبهاي موجود فرهنگي اجتماعي را دور بزنند. شيوه منحصر به فرد ايشان روشنگري پيرامون مباني معرفت ديني و آنهم آن چنان قدرتمند و شفاف كه بدون واسطه به يك نظارت اجتماعي قوي ختم شد كه محصول آن نيز تضامن اجتماعي در پيشبرد اهداف مقدس انقلاب اسلامي بود. شيوههايي از اين دست در صورتي قابليت اجرا دارند كه اقتدار فرهنگي خود را دست كم نگيريم. بدانيم كه چه داريم و چگونه بايد از ثروتهاي فكري- فرهنگي خود استفاده كنيم. خودباختگي و انفعال در جريان تحول فرهنگي محصول جهل ما نسبت به سرمايههاي خودي است. بفرمايش حضرت علي(ع): الجاهل بقدر نفسه يكون بقدر غيره اجهل. آنكس كه نسبت به سرمايههاي خود جاهل است نسبت به ارزش سرمايه ديگران جاهل تر است.
با بهرهگيري از اين ديدگاه و تلاش در راستاي آن و دقت در ساز و كار پيچيده و فرهنگ است كه قطعاً نه از اقتباس عناصر فرهنگي مثبت بيگانه ميهراسيم و نه از وام دادن عناصر مثبت فرهنگي خودي. از برخورد مكانيكي با مسايل فرهنگي پرهيز خواهد شد و توجهات به اصل مساله معطوف مي شود نه عارضه. در چنين شرايطي مبارزه ما نيز مبتني بر «پيش بيني و كنترل» خواهد بود. در اين مقطع فرهنگي از تاريخ انقلاب اسلامي به «غرب شناسي»است. فرآيند اين مطالعه در دل خود چهار گام اساسي را طلب ميكند:
1- شفافتر نمودن چارچوبهاي نظري در حوزه فرهنگ
2- شناخت ويژگيهاي فرهنگي بومي، ارزشهاي معنوي خودي و فرهنگهاي بيگانه
3- مقايسه ويژگيها و مظاهر ارزشها و فرهنگ خودي با ارزشهاي بيگانه
4- اصلاح فرهنگي و تثبيت باورها و ارزشهاي درست
براي تمام كساني كه به حق نگران حفظ ارزشها هستند تلاش براي پيمودن اين چهار گام در حوزه انديشه و رفتار اجتماعي، مصداق بارز«رفتار توسعه يافته» از سوي حاميان و حاملان اين ارزشهاست يعني يك رفتار عقلاني معطوف به هدف. رفتاري كه حتي در يك مقطع زماني ميان مدت نيز ميتواند آثار و نتايج پربار خود را نشان دهد و ما را به دست پر و عزتمندانه وارد گفتمان فرهنگي با عناصر فرهنگي غير خودي كند.
در چنين شرايطي و با طي گامهاي فوق حتي اگر رقيب (دشمن) از طريق فشارهاي تبليغاتي و سياسي و اقتصادي جريان اشاعه فرهنگي را دستكاري و تبديل به تهاجم فرهنگي كند ميتوان به قوت و قدرت بنيانهاي فرهنگي خودي اعتماد كرد. جالب اينجاست كه در چنين حالتي نيز تنها داراي ما براي مقابله با تهاجم فرهنگي همان ارزشهاي ملي و مذهبي خواهد بود. اين وضعيت اگر رقيب(دشمن) ارزش را ارائه نمايد ما بايد ارزش را به ميدان بياوريم و چنانچه ارزش طرح كند ما ارزش را ارائه خواهيم نمود. در اين وضعيت نيز نه تنها اشكال انفعالي برخورد اجتماعي(انزوا- پرخاشگري) مثمر ثمر نخواهد بود بلكه نيروهاي خودي بايد صحنه تعامل فرهنگي را با طرح پيدرپي سرمايهها و آموزههاي فرهنگي خودي به بيرون از نظام ارزشي خود بكشانند. به تعبير حضرت علي(ع) فوالله ما غزي قوم قط في عقر اردهم الا ذلوا ...
بخدا سوگند هيچ قومي در درون سرزمين خود با دشمن رو در رو نشد مگر اينكه خوار و ذليل گرديد.
در خاتمه اين بخش از مطلب بي مناسبت نيست به نمونههايي از برخورد مسلمانان و جامعه اسلامي با جريان«اشاعه فرهنگي» و فرهنگ پذيري اشاره كنيم:
1- فرهنگ پذيري شكلي از تغيير فرهنگي است كه در اثر سلطه سياسي يا نظامي يك كشور بر كشور ديگر نظام فرهنگي متعلق به كشور غالب كه از طريق استعمار يا پيروزي در جنگ يا مهاجرت وسيع سيطره يافته است به سرعت و در حد وسيع عناصر فرهنگي خود را در كشور ديگر رواج دهد.
بنابراين متوقع است كه در عصر سلطه مغولها يا تركان سلجوقي بر ايران اسلامي فرهنگ پذيري رخ دهد. در حالي كه ايران اسلامي توانست با برخورداري از دستمايههاي قوي فرهنگي و فكري از وقوع چنين فاجعهاي جلوگيري نمايد و فرهنگ نظام غالب را در خود هضم نمايد و اين دو قوم غالب را به آداب ايراني- اسلامي مودب نمايد!
2- مرحوم شهيد مطهري(ره) اثر ارزشمندي دارند بنام خدمات متقابل اسلام و ايران. همچنانكه عنوان اين اثر نشان ميدهد پيش فرض استاد شهيد اين است كه در جريان تغييرات فرهنگي ك در اثر تماس مستقيم تمدن نوپاي اسلامي قرن اول هجري با تمدن ايراني رخ داد، هر دو طرف جريان تعامل فرهنگي برنده شدند(خدمات متقابل) بنابراين لزوماً يك طرف برنده و يك طرف بازنده نخواهيم داشت بلكه به تعبير صاحبنظران «تئوري بازيها» اين بازي ميتواند«غير مجموع صفر» باشد و هر دو طرف از طريق اقتباس عناصر مثبت فرهنگي طرف ديگر ميتوانند برنده شوند.
3- نمونه برخورد منفي مسلمانان با تماس فرهنگي نيز حمله و ويراني كلسياي«قيامت» در بيتالمقدس در سال 1010 ميلادي بود كه به دستور «الحاكم» خليفه فاطمي رخ داد. اين كليسا نزد مسيحيان بسيار مقدس و داراي شان خاصي بود. همين برخورد نامناسب يكي از علل آغاز جنگهاي صليبي است كه سه چهار قرن ويراني و كشتار و عقبماندگي براي مسلمانان ببار آورد. عامل ديگر وقوع جنگهاي صليبي ممانعت سلاجقه شام از رفتو آمد آزاد مسيحيان جهت زيارت اماكن مقدسهشان در بيتالمقدس بود آنهم در شرايطي كه روحانيون مسيحي شايع كرده بودند كه ظهور مسيح نزديك است.
4- ارزشهاي دفاع مقدس در طول سالهاي جنگ يك فرآيند«جذب و ارتقاء» را طي نمودهاند. اين ارزشها در روزهاي اوليه آغاز جنگ عمدتاً ارزش هاي فردي بودهاند. در سالهاي آغازين دفاع مقدس به صورت ارزشهاي گروهي(گروه رزمندگان) ارتقا يافتهاند. سپس با تعميق و گسترش پيام شهداي دفاع مقدس و نفس گرم امام راحل (ره) و ساير عوامل ديگر به سطح«ارزش اجتماعي» و در نهايت «ارزشهاي ملي و مردمي» رسيدهاند.
ارزشهاي ملي و مردمي
ارزشهاي اجتماعي
ارزشهاي گروهي
ارزش هاي فردي
در اين فرآيند ارتقاء:
1- درجه وضوح ارزشها بالا ميرود،
2- التزام كنندگي آنها تقويت ميشود.
3- عموميت و فراگيري ارزشها ارتقا مييابد.
4- ميزان توافق بر ارزشها بيشتر ميشود و تعداد بيشتري از مردم اين ارزشها را ميپذيرند.
حال چنانچه نظام تبليغي كشور يا حاملان ارزشها، اين ارزشها را منحصراً به گروه رزمندگان نسبت دهند(طرح انحصاري ارزشها) دو مرحله بازگشت به عقب خواهيم داشت و روند معكوس تنزلي آغاز خواهد شد و در نهايت به نقطه اي خواهيم رسيد كه واقعاً تبلور ارزشها منحصر در گروه رزمندگان خواهد شد.
يكي از تعابيري كه امام راحل(ره) فراوان از آن استفاده مينمودند لفظ«همه شما ملت» بود. حضرت امام «ره» از طريق ارتقا ارزشها به سطح ملي و مردمي تلاش داشتند الگوهاي شايع رفتار اجتماعي توليد كنند و در اين راه كاملاً موفق و پيشتاز بودند.
راهبرد ديگر براي جلوگيري از تشديد روند معكوس ياد شده، زمينه سازي براي بالاتر رفتن «شان اجتماعي» ايثارگران است.
به همان ميزان كه شان اجتماعي ايثارگران و بسيجيان بالا ميرود. نقش آنان يعني انتظارات جامعه و رفتار مورد انتظار از آنان نيز ارتقا مييابد. بديهي است نقش اجتماعي يك بسيجي كه داراي مدرك سيكل است با نقش اجتماعي يك بسيجي با مدرك دكتري و سمت استادي دانشگاه با احتمال بيشتري بالاتر و موثرتر خواهد بود.
بنابراين به همان ميزان كه فعاليت موسساتي كه وظيفه ارتقا و آگاهي و توانايي ايثارگران را بعهده دارند گستردهتر و بهينهتر ميشود.، فرآيند جذب ارزشهاي دفاع مقدس، سرعت و عمق بيشتري خواهد گرفت.
5- ارزشها براي عمق و باروري خود نيازمندند كه «اهميت» پيدا كنند. بدين منظور مباني عقلاني اين ارزشها ميبايست تبيين و ارائه شود. به همان ميزان كه درجه وضوح ارزشها بيشتر ميشود، درجه وضوح بخشي آنها نيز ارتقا مييابد.
تجربه در شكل گيري ارزشها و از جمله ارزشهاي دفاع مقدس نقش دارد. مثلاً اين گزاره كه : «ايناثر و از خودگذشتگي در راه آرمانهاي اسلامي و ملي خوب است» داراي بار تجربي و عيني است. تجربه نيز خود دو جنبه دارد:
1- جنبه احساسي و عاطفي 2- جنبه عقلاني
متاسفانه عمده توجه نظام تربيتي و تبليغي ما متوجه جنبه احساسي و عاطفي تجربيات و ارزشهاست در حالي كه تكيه به جنبههاي احساسي در محيطهايي كه توجيه عقلاني را ميپسندد اثرات منفي بر جاي خواهد نهاد.
راه ديگر براي اهميت پيدا كردن ارزشهاي دفاع مقدس اين است كه حركت و جهت گيري دستگاه تربيتي به سمتي باشد كه مدعيان و حاملان اين ارزشها خود بر گردان عيني ارزشها باشند. آنها خود مانند يك تابلو نقاشي زيبا كه عينيت دارد، جاذبههاي معنوي دوران جنگ را در روح و جان نسل جديد منعكس نمايند.
6- باور پذير كردن ارزشهاي دفاع مقدس از ديگر راهبردهاي ضروري براي اشاعه و تعميق آنهاست. اين ارزشها نبايد بيش از حد تبليغاتي شوند و بار فرهنگي خود را از دست بدهند. متوليان تبليغات ممكن است تمايل داشته باشند كه از قهرمانان و اسوههاي دفاع مقدس، شخصيتهاي افسانهاي بسازند كه در آن صورت اين شخصيتها قابل الگوسازي و الگو پذيري نخواهد بود. هر چند با بهرهگيري از عواطف و احساسات بي شائبه مردم جيب عدهاي از نظر مادي پر خواهد نمود.
دستگاه تبليغي ما بايد اين وسواس را بخرج دهد كه ارزشهاي دفاع مقدس، تبليغات جلوه نكنند. براي دريافت كننده خصوصاً نسل جوان مناسب و باور كردني باشند با در نظر گرفتن ايدهآلها و زمينهها و علايق او تنظيم شوند ساده و بدون تناقض باشند و با شرايط ملي محلي مطابقت داشته باشند.
7- برنامه ريزان و نخبگان فرهنگي و هنرمندان كشور ميتوانند از طريق طراحي نمادهاي بديل و جايگزين، نمادهاي زيبا و كارآمد دفاع مقدس را حفظ نمايند. اين فرآيند طراحي و اشاعه در نمادهايي كه امكان بهرهوري و اشاعه آنها به همان صورت كه در عرصه جنگ بوده است وجود ندارد، كاربرد مهمتري دارد. علائم، نشانها، قهرمانها، داستانها، زبان مخصوص و ساير نمادهاي موجود ميتوانند بازآفريني فرهنگي شوند در عين حالي كه تقدس آنها بر جاي مانده و حتي افزايش يابد.
اين دستاورد در صورتي حاصل ميشود كه اين فرآيند با دقت و وسواس طي شود و روح نمادها در بازآفريني محفوظ بماند. آيا متوليان فرهنگي ما تاكنون براي مثال بفكر اين نيفتادهاند كه با بازآفريني نمادي چون «چفيه» شايد بتوان دهها نماد زيبا و دوست داشتني مشابه آن متناسب با الگوي لباس نسل جديد طراحي و اشاه دار بگونهاي كه رگههايي از نماد اصلي در نمادهاي بديل باقي بماند تا يادآور دوران حماسه و ايثار باشد؟
8- از ديگر راهكارهاي گسترش و ارتقاء ارزشهاي دفاع مقدس، زمينه سازي بمنظور اعطاء نقشهاي بالاتر فرهنگي به حاملان اين ارزشهاست. امروزه نقش«واسطههاي فرهنگي» يعني نقادان، روزنامه نگاران، روشنفكران و ... نقشي بسيار تعيين كننده است. در شرايط فعلي ايفاي اين نقش توسط ايثارگران عرصههاي دفاع مقدس در كنار ساير افراد و گروههاي اجتماعي كه اين نقش واسطه گري را بعهده دارند امري مناسب و مطلوب است. آنان ميتوانند يك حلقه واسط قوي بين توليد كنندگان فرهنگي(دانشمندان- هنرمندان- نويسندگان و...) و مصرف كنندگان كالاهاي فرهنگي(جامعه) باشند. از طرفي از نظر اجتماعي اين عناصر فعال و دلسوز و متعهد ميتوانند واسطه بين مردم و حاكميت باشند و بدين ترتيب به استقرار و جذب برنامههاي فرهنگي كمك نمايند. آنان در طرح اين فرآيند، بازخور برنامههاي فرهنگي را به متوليان منعكس و از طرفي زمينه اجرا و جذب برنامهها را تسهيل خواهند نمود.
9- آخرين راهكار مورد نظر تقويت و هدايت موثر فرآيند«كنترل اجتماعي» به سود ارزشهاست. مفهوم كنترل اجتماعي شباهت زيادي به مفهوم«امر به معروف و نهي از منكر» دارد. زيرا كنترل اجتماعي، تكميل، جبر و تعهد در برابر ارزشها ايجاد ميكند.
در فرهنگ اسلامي نيز نظارت همگاني براي حراست از كيان اجتماعي و ارزشهاي معنوي توسط سه حوزه مختلف و به صورت هماهنگ اعمال ميشود:
1- رهبري 2- مردم 3- دولت
دولت و فعالين از عناصر موثر فرهنگي و برنامه ريزان اولاً ميتوانند از طريق رسانههاي جمعي و جهت گيري كلان برنامههاي فرهنگي، جوهره اصلي كنترل اجتماعي را به سمت دفاع از ارزشها زمينه سازي نمايند. ثانياً الگوهاي مناسبي را براي نيل به اجراي صحيح و دقيق و كارآمد آنچه بعنوان امر به معروف و نهي از منكر ميشناسيم ترويج نمايند. به جامعه آموزش دهند كه بر اساس روايات ماثور از ائمه اطهار(ع) ويژگي امر به معروف عبارت است از: نصح(خير خواهي براي مخاطب) متانت، محبت و حسن نيت، آگاهي به فرآيند تحول رواني انسانها، دوري از تعصب، همراهي علم و عمل، شكيبايي و ... ثانياً براي تحقق موارد فوق مديريت بخش فرهنگ را بايد روز به روز كارآمد تر و عمليتر نمود تا بتوان بازخوردهاي واقعي را در زمان مناسب و به موقع دريافت نمود. بدين منظور و در راستاي پرهيز از خطر سطحي گرايي و روزمرگي در فعاليتهاي فرهنگي مرتبط با فرهنگ عمومي، مراكز عالي فرهنگي ميبايست همچون كوه يخ، در وراي ستادهاي اجرايي خود، كميتهها و مراكز پژوهشي متعدد تخصصي را به دنبال بكشند و اين مراكز را نيز به موسساتي فعال و جامعه گرا با جهت گيري كاربردي تبديل نمايند.
نتيجه:
ارزشهاي دفاع مقدس در جامعه اسلامي ما نوعي ارزش اجتماعي تلقي ميشوند كه در يك مقطع زماني به سطح ارزش ملي- مردمي رسيدهاند. نگراني براي حفظ اين ارزشها هم اكنون يك مساله اجتماعي است. حاملان اين ارزشها و برنامهريزان فرهنگي به منظور برخورد مناسب با اين مساله اجتماعي نخست ميبايست با ساز و كار نظام فرهنگي دقيقاً آشنا و مسلط شوند. انتقال فرهنگ عين حيات فرهنگ و مقوم تعريف آن است بنابراين حاملان اين ارزشها بدون اينكه خود را دست كم بگيرند بايد با جريان«اشاعه فرهنگي» به نحو فعال برخورد كنند و وارد مزايده و مناقصه كالاهاي فرهنگي بشوند و مطمئن باشند در صورت برخورداري از يك چارچوب شفاف و پرهيز از ابزارهاي غير فرهنگي، برنده اين ميدان خواهند بود.
راهكارهاي ديگر مطرح شده براي حرست از ارزشهاي دفاع مقدس عبارت بود از:
1- پرهيز از آغاز و يا تشديد روند معكوس ارتقا ارزشها و تنزل اين ارزشها از سطح ملي مردمي به سطح ارزشهاي گروهي(گروه رزمندگان) از طريق عدم طرح انحصاري ارزشها
2- زمينه سازي براي اهميت يافتن اين ارزشها از طريق تبيين مباني عقلاني آنها
3- باور پذير كردن ارزشهاي دفاع مقدس و پرهيز از تبليغاتي كردن آنها و توجه به دريافت كننده.
4- استفاده از طراحي نمادهاي بديل از طريق بازآفريني فرهنگي نمادهاي دفاع مقدس در عين حفظ روح كلي نمادها
5- اعطاء نقشهاي فرهنگي بالاتر به ايثارگران بعنوان واسطه مردم و حكومت
6- تقويت و هدايت موثر فرآيند كنترل اجتماعي به سود دفاع از ارزشها.
مجموعه موارد فوق يك چارچوب نظري را سامان ميدهد تا پژوهشگران فرهنگي كشور بتوانند با انجام پژوهشهاي پيمايشي ابعاد كاربرديتر اين «كلان روشها» را موشكافي و تبيين نمايند.
غلام رضا ذاكر صالحي