در اين مقاله بر آنيم تا نقش بزرگترين سازمان ملل متحد که نقش اصلي در کنترل منازعات و مناقشات غير متعارف ميان کشورهاي عضو اين سازمان ايفا مي کند را در صوص جنگ ايران و عراق مورد بررسي و مداقه قرار دهيم تا مشخص گردد که اين سازمان در کنترل و مهار تجاوز بي رحمانه ارتش عراق و حاميانش _ که با حمايت کثر کشورهاي تاثير گذار عضو سازمان ملل متحد انجام گرفت _تا چه حد منطقي ،بي طرفانه و موفق عمل کرده است .
مطابق پروتکل شوراي امنيت سازمان ملل متحد در خصوص نحوه ي صدور قطعنامه هاي مربوط به منازعه ميان کشورهاي عضو ،اين شورا بايستي شرايط زير را در مورد دور قطعنامه ها مد نظر قرار دهد :
1 _ قطعنامه صادر شده بايستي بي طرفانه باشد و يا در صورت مشخص بودن و اثبات متجاوز ،در جهت محکوم نمودن متجاوز و حمايت از طرف مظلوم باشد .
2 _ به موقع و در سريعترين زمان ممکن براي کنترل اوضاع صادر گردد .
3 _ قاطعيت ، جامعيت و بازدارنگي لازم راجهت کنترل اوضاع داشته باشد .
4_منطقي و قابل اجرا بوده و از تحميل تعهدات غير منطقي و غير ضروري به طرفين خود داري شده باشد .
5 _ تمهيدات و ساز و کارهاي لازم براي اجراي دقيق مفاد قطعنامه از سوي سازمان تدارک ديده شده باشد .
در طول 8 سال جنگ تحميلي عراق عليه ايران مجموعا 10 قطعنامه بين المللي از سوي شوراي امنيت سازمان ملل متحد در اين خصوص صادر شد که مضمون همه ن ها تا حدودي در جهت کنترل و مهار جنگ بوده است . در ذيل شرايط زماني صدور اين قطعنامه آورده شده و سعي گرديده است تا اوضاع جبهه ي جنگ در جناح عراق ايران در زمان قبل و بعد از صدور هر قطعنامه براي خوانندگان محترم تبيين گردد و بدين ترتيب در خصوص رعايت تمام شرايط لازم را براي صدور قطعنامه _ مطابق روتکل تدوين شده شوراي امنيت _ از سوي اعضاي وقت شورا بحث خواهد شد .
قطعنامه اول 497 در تاريخ 6/7/59
اولين قطعنامه شورا در مورد جنگ تحميلي ( شماره ي 497 ) در تاريخ 6/7/59 يعني يک هفته پس از آغاز تجاوز همه جانبه عراق به داخل مرزهاي ايران صادر گرديد .
مضمون اين قطعنامه توصيه به آتش بس دو طرفه .......
در همان زمان ، تجاوز و ورود ارتش عراق به داخل مرزهاي ايران و پيشروي در داخل خاک ايران کاملا محرز و آشکار بوده است و هزاران کيلومتر مربع از خاک جمهوري سلامي در اشغال رژيم بعث عراق بوده است . از طرفي با نگاهي به حوادث قبل از آغاز تجاوز همه جانبه عراق ،من جمله تجاوزات گاه و بيگاه هواپيما ها و نيرو هاي ميني و دريايي ارتش عراق و از طرفي پاره نمودن قطعنامه 1975 الجزاير توسط صدام حسين در مقابل دوربين هاي خبر نگاران و اعلان جنگ تمام عيار اين رژيم عليه يران ، از همان ابتدا متجاوز معلوم بوده است . از اين رو با اينکه اولين قطعنامه تقريبا به موقع بوده است ليکن در متن آن هيچ اشاره اي به متجاوز و محکوميت تجاوز و مايت از مظلوم نگرديده و از طرفي قاطعيت لازم را براي جلوگيري از ادامه ي تجاوز نداشته و هيچ ساز و کار لازم نيز براي ملزم نمودن متجاوز براي قطع تجاوز انديشيده شده بود . به عبارت ديگر شوراي امنيت با توصيه طرفين به آتش بس ، با بي تفاوتي کامل ،تنها از خود رفع تکليف نموده است و اين مي توانست حتي چراغ سبزي راي ادامه ي تجاوز ارتش عراق از سوي رزيم بعث تلقي شود .
قطعنامه ي دوم (514) در تاريخ21/4/61
شوراي امنيت در هنگام اشتغال خرمشهر و تا پايان اشتغال ،هيچ قطعنامه اي در جلوگيري از قتل و تجاوز به شهروندان ايراني وخروج نيروهايعراقي از سرزمينهاي شغالي ايران صادر نکرد تا اينکه ايرانيان با کسب اعتماد به نفس و تجهيز قوا با چهار عمليات بزرگ ثامن الئمه (شروع در تاريخ5/7/60)،طريق القدس (تارخ8/9/60)،فتح لمبين (تاريخ2/1/61)و سرانجام بيت المقدس(تاريخ10/2/61)موفق به آزادي خرمشهر در سوم خرداد 1361گرديدند (در پايان عمليات از مجموع13600کيلومتر مربع که در غاز سال دوم جنگ تحت اشتغال دشمن بود 8600کيلومتر مربع آزاد و 2500کيلومتر مربع تخليه گرديد آزادي خرمشهر نقطه عطفي در تحولات جنگ بود و از اين تاريخ بود ه ايران توانايي باز دارندگي و حفظ استقلال خود را به جهانيان اثبات نمود و قدرت مردمي و نظامي خود را به رخ حاميان اشغال کشيد . در اين زمان بود که قطعنامه ي وم (514)شوراي امنيت در تاريخ21/4/61صادر شد که در آن طرفين توصيه به آتش بس و عقب نشيني به مرزهاي بين المللي شدند . که اين قصعنامه علاوه بر بي خاصيت بودن با تاخير و سرفا براي رفع تکليف صادر شده است .
قطعنامه سوم (522) در تاريخ 12/7/61
پس از آزادي خرمشهر،با توجه به افزايش روحيه ي نيروهاي ايراني فکر تنبيه متجاور در ايرانيان قوت گرفت تا با توجه به اينکه سازمانهاي بين المللي هيچ اقدام باز ارندگي را بعمل نياورده اند پس بايد خود ايران اسلامي نسبت به تنبيه متجاوز و از کار انداختن ماشين جنگي رژيم عراق اقدام نموده تا در آتي از جانب هر متجاوزي از مله تجاوز مجدد عراق در امان باشد .از اين رو قواي ايران در تاريخ 23/4/61 يعني 50روز پي از آزاد سازي خرمشهر ،عمليات رمضان را آغاز کرد که هدف آن عقب راندن يروهاي ارتش عراق و تهديد بصره بود و اين ترس خود بخود براي متجاوز و سازمانهاي بين المللي بوجود آمد که ممکن است نيروهاي ايراني بخواهند وارد خاک عراق شده و در آن پيشروي نمايند لذا به مرور و با پيروزي هايي که ايرانيان بدست آوردند نگراني حاميان رژيم بعث عراق از احتمال سقوط اين رزيم و شکست آن بيشتر شد .
لذا ضمن اقدام عملي کمک بسيار به ارتش از هم پاشيده عراق و حضور فيزيکينيروي انساني و تجهيزاتي و اطلاعاتي و فني و مستشاري از سوي آمريکا ، روسيه . فرانسه ، مصر و ساير همقطاران شوراي امنيت نيز در تاريخ 12/7/61يعني کمتر از 3 ماه پس از قطعنامه ي دوم،سومين قطعنامه (522)را صادر کرد که در آن طرفين را به آتش بس فوري و عقب نشيني به مرزهاي بين المللي فرا خواند . که خود بخود اين موضوع متبادر مي شود که قطعنامه مذبور براي بازدارندگي موفقيتهاي آتي ايران صادر شده است .
قطعنامه ي چهارم (540) در تاريخ 9/8/62
از زمان آغاز جنگ يعني ديماه 1359 ، رژيم عراق بارها به مناطق مسکوني و شهرهاي ايران حمله و تاسيسات زير بنايي کشور را تخريب نموده بود از طرفي از همان ابتداي جنگ ، جنگ دريايي در مناطقي از خليج فارس را آغاز کرده و کشتي هاي تجاري و نفتي ايران را مورد حمله قرار داده بود بطوريکه براي مدتي صدور نفت ايران متوقف گرديد . پس از فتح خرمشهر و قدرت گرفتن نيروهاي ايراني ،ايران تهديد کرد که در صورت ادامه حملات عراق ، ايران تنگه ي هرمز را خواهد بست. با توجه به اينکه تنگه ي هرمز يکي از مناطق استراتژيک اقتصادي جهان درحد فاصلدرياي عمان و خليج فارس بود و روزانه دهها کشتي تجاري و نفتکش متعلق به کشورهاي مختلف از آن عبور و مرور مي کردند ،اين تهديد براي حاميان عراق بسيار جدي و غير قابل تحمل مي نمود . شوراي امنيت که تا پيش از اين تاريخ ، حمله به مناطق
مسکوني و زير بنايي و کشتي هاي تجاري ايران را محکوم نکرده بود در تاريخ 9/8/62 و پس از عمليات هاي والفجر مقدماتي و والفجر 1و2و3و4 از سوي قواي ايراني و پس از آنکه ايران نيز با چند موشک مناطقي از عراق را مورد حمله قرار داد قطعنامه ي چهارم (540)را صادر کرد که در آن طرفين توصيه به توقف فوري جنگ گرديده و حمله به منطق مسکوني و کشتي هاي تجاري محکوم شده بود
قطعنامه ي پنجم(552)در تاريخ 11/3/63
از اردبيهشت ماه سال 63جنگ کشتي ها در خليج فارس بطور آشکار آغاز شد و با توجه به تداوم تهديد ايران به بستن تنگه هرمز _ در صورت ادامه حملات عراق به کشتي هاي ايراني و حمايت غرب از عراق و مشخص شدن جديت ايران در دفاع و احتمالا بستن تنگه هرمز ، در اين صورت بود که قطعنامه ي پنجم(552)شوراي امنيت در تاريخ صادر شد که در آن حفظ آزادي کشتيراني و محکوميت حمله به کشتي هاي تجاري مورد تاکيد قرار گرفته بود
قطعنامه ي ششم (582)در تاريخ 5/12/64
از مهر ماه سال 63تا مهر ماه سال 64،سال فروکشي موقث آتش جنگ و آغاز اقدامات سياسي از سوي ايران براي پايان جنگ بوده است . اقدامات سياسي ايران در اين سال چندان نتيجه بخش نبود . شوراي امنيت هم در اين دوران هيچ قطعنامه اي در حمايت از اقدامات ايران براي توقف جنگ صادر نکرد . تا اينکه در تاريخ 20/11/64قواي ايران پس از نا اميدي از تلاش سياستمداران خود براي توقف جنگ ،دست به اجراي عمليات والفجر 8 نمود که در آن موفق به فتح فاو و اسارت تعداد زيادي از نيروهاي عراق گرديد .پس از موفقيت قواي ايران قطعنامه ي ششم (582)شوراي امنيت در صادر شد که در آن طرفين توصيه به آتش بس فوري و عقب نشيني به مرزهاي بين الملل شدند . در اين قطعنامه مبادله ي اسرا نيز از طرفين در خواست شده بود .
قطعنامه هفتم(588) تاريخ 16/7/65
در اواخر سال 64 و اوايل سال 65عمليات والفجر 9و کربلاي1 از سوي ايران اجرا گرديد و در اين دوره بود که استراتژي دفاع متحرک عراق به شکست انجاميده بود . پس از اين تحولات در تاريخ 16/7/65قطعنامه هفتم(588)شوراي امنيت صادر گرديد که در آن اجراي قطعنامه ي ششم(582)مورد تاکيد قرار گرفته بود .
قطعنامه هشتم (598) تيرماه 1366
در اواخر سال 65 و اوايل سال66 چندين عمليات کوچک و بزرگ من جمله کربلاي4و5و10 ..و نصر...4توسط نيروهاي ايراني طراحي و اجرا گرديد .در عمليات کربلاي 5 شديدترين درگيريهاي طول جنگ در پشت دروازه هاي شهر بصره و تهديد بصره توسط ايران به وقوع پيوست . در اين دوران موازنه ي قدرت به نفع ايران بود لذا از اسفند 65(دوباره پس از عمليات کربلاي 5 )تلاشي جهاني براي تهيه و تنظيم قطعنامه هشتم شوراي امنيت موسوم به 598آغاز شد و در پايان تير ماه 66 به تصويب شوراي امنيت رسيد . همزمان تلاش آمريکا براي افزايش تحريم اقتصادي و تسليحاتي ايران نيز شدت گرفت . در اين قطعنامه ، تصميم به خاتمه دادن به منازعه ايران و عراق گرفته شد و آتش بس فوري و پيدا کردن يک راه حل جامع و شرافتمندانه و عادلانه و عقب نشيني به مرزهاي بين المللي و اعزام تيم نظارت به مرزهاي دو کشور مورد تاکيد قرار گرفت . و مي توان اذعان نمود که اين قطعنامه تنها قطعنامه اي بود که مي توانست حد اقل خواسته هاي ايران تامين کند و نسبت به ساير قطعنامه هاي صادرشده سازمان ملل منطقي تر جلوه نمايد . ايران بدليل برخي از ملاحظات سياسي و نظامي ابتدا از پذيرش آن سر باز زد و پيش شرطهايي را براي پذيرش عنوان کردتبليغات گسترده جهاني پيرامون قطعنامه 598، جهت تحت فشار قرار دادن ايران آعاز شد، هم زمان ايران با اعزام هياتي، تحت عنوان گروه کار به نيويورک در خصوص مذاکرات فني و کارشناسي، پيرامون آشنائي با طرح اجرايي دبير کل سازمان ملل، تلويحاً موافقت خود را با پيش شرطهائي اعلام کرد. و اين در شرايطي بود که عراق صريحاً طرح اجرايي دبير کل را رد کرده بود ، در اين رابطه يک کارشناس مرکز مطالعات استراتژيک در امريکا چنين گفته بود: ديپلماسي ايران در قالب طرح اجرايي دبير
کل مي بايد به عنوان پايه مناسبي در مذاکرات مربوط به پايان جنگ قرار يگيرد و سازمان ملل بايد ، حق ايران به عنوان قرباني تجاوز را بپذيرد.
قطعنامه نهم 19/2/67
پس از صدور قطعنامه هشتم (598). با ادامه جنگ و تمايل عراق به خاتمه جنگ در تاريخ 19/2/67قطعنامه نهم (612) شوراي امنيت صادر شد که در آن کاربردسلاح هاي شيميايي از سوي عراق مورد تائيد قرار گرفت و اجراي فوري مفاد پروتکل ممنوعيت استفاده از گازهاي شيميايي و محکوميت کاربرد آن ها مورد توجه و تاکيد قرار گرفته بود . که اين وضعيت در حالي بود که تا کنون بارها و بارها در عملياتهاي مختلف ايران مورد حملات و بمبارانهاي وحشتناک شيميائي قرار گرفته بود و آثار زيانبار کاربرد اين سلاح کشتار جمعي هنوز هم در ايران هر از چندي يکي را به کام مرگ مي کشاند . وشهرحلبچه در مورخه 25/12/1366 مورد بمباران شيميائي توسط رژيم عراق قرار گرفته شده بود پس اين توهم بوجود آمد که شايد ايران نيز به توانائي کاربرد سلاح شيميائي دسترسي پيدا نموده و اقدام عملي نمايد . همانند جنگ شهرها . نفتکشها !
پس اين قطعنامه با صورت باز دارندگي ايران از بکارگيري توانميديهاي احتمالي اش صادر شد . و البته بايد اعلام نمود که ايران بمباران شهر حلبچه را تهديدي شيميائي عليه شهرهاي خود با تلقي نمود .
قطعنامه ي دهم (620) در تاريخ 4/6/67
در اوايل سال 67 پس از نا اميدي سازمانهاي جهاني از توقف پيشرفتهاي ايران و نگراني از شکست آمريکا در تئوري جنگ بدون برنده ايران و عراق ارتش آمريکا مستقر در خليج فارس دست به تحرکات وسيعي عليه ايران زد که مهمترين آن ها در تير ماه سال 67 بود،ناو وينسنس آمريکا به فرماندهي ويليام راجرز در يک اقدام تامل بر انگيز و با اطلاع کامل از اينکه هواپيماي در حال پرواز . از نوع مسافربري بوده و مقصد و مبدا آن مشخص است با شليک يک فروند موشک از خليج فارس 290 مسافر ايراني را که تمامي آنان غير نظامي بودند به شهادت رساند . اين تحرکات و نيز تحرکات ارتش عراق در جبهه جنوب،شرايط جديدي را پيش آورد که بدنبال آن جمهوري اسلامي قطعنامه ي 598 را به رغم عدم تامين پيش شرطهاي خود پذيرفت . بدنبال آن پس از اعلام آتش بس در تاريخ 4/6/67 و با فشار ديپلماسي جمهوري اسلامي ،قطعنامه ي دهم (620)شوراي امنيت صادر شد که در آن نيز مجددا استفاده از سلاحهاي شيميايي محکوم شده و کاربرد اين سلاح ها عليه ايران مورد تاييد شورا قرار گرفته بود .
عراق پس از برقراري آتش بس و عقب نشيني از خاک ايران ،مناطقي از مرز که وسعت آن به2500 کيلومتر مربع مي رسيد را تا استانه تجاوز به کويت در اختيار داشت .
طي اين مدت نه تنها سازمان ملل براي عقب راندن عراق از مناطق ايراني تحت اشغال ارتش عراق اقدامي نکرد بلکه تا قبل از حمله عراق به کويت حاضر نشد تجاوز عراق به ايران را تاييد کند .با حمله عراق به کويت در مرداد ماه 69 از |آنجا که اين رژيم نمي خواست همزمان در دو جبهه درگير باشد از مناطق اشغالي ايران خارج شد، اسيران ايراني را آزاد کرد و پايبندي خود به قرار داد 1975 الجزاير را اعلام نمود .
با نگاهي به 10 قطعنامه ي صادر شده از سوي شوراي امنيت سازمان ملل متحد و بررسي حوادث قبل و بعد از صدور اين قطعنامه ها مشخص مي گردد که در هيچ کدام از اين قطعنامه ها تمامي شرايط مدون صدور قطعنامه توسط اين شورا لحاظ نشده و تمهيدات لازم براي اجراي کامل آنها انديشيده نشده بود . از طرفي با توجه به شرايط زماني صدور اين قطعنامه ها ، همگي آنان در زماني صادر مي شد که ايران در عرصه نبرد پيشرفت هايي بدست مي آورد يا موازنه به نفع ايران رقم مي خورد . لذا صدور اين قطعنامه ها در آن زمان ها نه تنها کمکي به ايران و خاتمه جنگ نمي کرد ، بلکه در جهت تضعيف طرف مظلوم جنگ و محدود کردن اقدامات دفاعي آن و حمايت و پشتيباني تلويحي از متجاوز بوده است .