ميل به تجلي و مورد توجه واقع شدن خصيصهاي ذاتي است. هر انساني كه تفكر ميكند و آرزوي اصلاح جامعه بشري را دارد، با چنين تمنايي از درون و بيرون مواجه است؛ به همين دليل است كه تفكر اوج مييابد، كتابها نوشته و شعرها سروده ميشوند، حماسهها شكل ميگيرند، اجتماعات پديد ميآيند، مجامع بينالملي موضوعيت مييابند، قدرت و زيبايي ستايش ميگردد و عدالت واژهاي جاويد باقي ميماند؛ و اساساً يكي از مهمترين انگيزههاي مردان و زنان بزرگي كه جامعه بشري از سرچشمه دانش و معرفت خود بهرهمند كردهاند ـ از منزويترين و فردگرايانهترين مكاتب فكري و فلسفي تا اجتماعيترين و مردميترين آنها ـ از همين ميل سرچشمه ميگيرد. بدون اين تمنا هيچ كوشش فردي مؤثر شكل نميگيرد تا چه رسد به انقلابهاي عظيم اجتماعي نظير انقلاب اسلامي ايران، البته هر چه اين تمايل از فرديت به جمعيت و از جمعيت به جهاني شدن ميل ميكند، با موانع بيشتري روبرو ميشود و اوج اين تقابل وقتي است كه انقلابي نظير انقلاب اسلامي ايران با چنين تمنايي از درون و بيرون براي جهاني كردن آرمانها و ارزشهاي انقلاب خود روبرو ميشود. و بدينسان بزرگترين تقابل سياسي، نظامي، اقتصادي، فرهنگي تبليغي در تاريخ بشر براي مهار شكست آن در سطح جهاني به وقوع ميپيوندد.
جستجو براي شناسايي دلايل اين تقابل كه حتي در نظام دو قطبي ـ توسط دو بلوك رقيب ـ شاهد آن نبودهايم، دليل اجماع دو قطب قدرت براي شكست و نابودي انقلاب اسلامي، و اينكه چرا روح حماسي انقلاب اسلامي همچنان رو به عروج و عزت باقي مانده و تمناي صدور آن از درون و بيرون پا برجاست، به اضافه تهاجم جديدي كه عليه انقلاب اسلاميتوسط دوستان نادان و دشمنان دانا آغاز گرديده است، انگيزه نوشتن اين سطور ميباشند. بحث صدور انقلاب اسلامي از لحظه ورود حضرت امام (ره) به پاريس و اوجگيري نهضت مقدس مردم ايران در كانون توجهات جامعه جهاني قرار گرفت و اولين پرسشها در اين باب توسط نهادهاي سياسي غرب و قبل از پيروزي انقلاب اسلامي مطرح گرديدهاند؛ دلايل امر نيز روشن بوده است. زيرا انقلاب اسلامي ايران يكبار ديگر پس از جنگهاي صليبي، اسلام و ارزشهاي متعالي آن را مبناي هويت و حركت مجدد مسلمانها قرار ميداد و اگر جنگهاي صليبي با آزادسازي سرزمينهاي غصب شده عملاً خاتمه يافت، انقلاب اسلامي به دليل وقوع در استراتژيكترين منطقه جهان و در مهمترين كشور اين منطقه و با شورانگيزترين شعائر و وحدت بخشترين ايدئولوژي و با بيشمارترين مخاطبين و در گستردهترين جغرافيا و با شديدترين تمنا و تمايل براي توسعه و صدور ـ از درون و بيرون ـ براي تغيير مباني نظام بين الملل و بالتبع تغيير ساختار آن ـ نظام دو قطبي ـ مواجه بود، به همين دليل موج مقابله با مقوله صدور انقلاب اسلامي قبل از پيروزي نهايي آن در 22 بهمن 1357 آغاز گرديد. البته پاسخ حضرت امام(ره) نيز روشن و صريح بود: «نهضت مقدس ايران نهضت اسلامي است و از اين جهت بديهي است كه همه مسلمين جهان تحت تأثير آن قرار ميگيرند.» (1)
با پيروزي انقلاب اسلامي و تشكيل دولت، بحث صدور انقلاب به يكي از اصليترين و جذابترين موضوعات جامعه انقلابي ايران تبديل گرديد. برداشتهاي اوليه نزد دوستان و دشمنان يكسان بود، انقلاب اسلامي همچون ساير انقلابهاي دنيا بايد يكي از سه ديدگاه ذيل را انتخاب نمايد:
الف ـ ديدگاه راديكال: در اين ديدگاه منافع ملي با منافع آرماني يكسان فرض ميشود و هر نوع نرمش در برابر نظام بينالمللي مطرود و براندازي نظامهاي مخالف در اولويت خط حماسي صدور انقلاب قرار ميگيرد.
ب ـ ديدگاه فرصتطلبانه: طرفداران اين ديدگاه منافع ملي را اصل و منافع آرماني را فرع بر آن ميدانند. تكيه گاه اصلي را بر بازسازي ملي و كوشش براي صدور انقلاب را غير منطقي و مؤكول به اقتضاء شرايط بينالملي ميدانند.
ج ـ ديدگاه محافظهكارانه: اين گروه منافع آرماني را فاقد وجاهت بينالمللي دانسته و تنها منافع ملي را به رسميت ميشناسند. اين ديدگاه هر گونه فعاليتي را براي صدور انقلاب عملي نادرست و موجب برانگيختن حساسيت منفي جامعه جهاني بر عليه منافع ملي ميداند. لكن بنيانگذار جمهوري اسلامي در ايران، عليرغم تأكيد دائمي بر خدشهناپذير بودن اصل صدور انقلاب به نفي و طرد هر سه ديدگاه پرداختهاند. دلايل حضرت امام را ميتوان به شرح ذيل دسته بندي نمود:
الف ـ دلايل مكتبي: هر سه ديدگاه از صدور انقلاب كسب قدرت را هدف دارند، حال آنكه در باور حضرت امام هدف از صدور انقلاب انجام تكليف براي ترويج اسلام است نه كسب قدرت.
ب ـ دلايل جامعهشناختي: از ديد حضرت امام صدور انقلاب بايد نتيجه كار مشترك و مؤكول به خواست توأم با كوشش خود مردم باشد. در صورتي كه هر سه ديدگاه حركتهاي زورمدارانه كه مستلزم اخذ تصميم و اقدام بجاي ملتها است را در دستور كار دارند.
ج ـ دلايل سياسي: هر سه ديدگاه به صدور انقلاب نگاه ابزاري دارند، حال آنكه حضرت امام آن را يكي از اصول سياست خارجي در اسلام ميدانند.
مزيد بر دلايل فوق بايد توجه داشت كه حضرت امام در زمان نفي و طرد هر يك از سه ديدگاه مطروحه لحن و نحوه استدلال بخصوصي داشتهاند كه مبين دقت و توجه ايشان به جبهه خودي و بيگانه نيز ميباشد. ايشان در پاسخ به گروه اول ـ ديدگاه راديكال ـ كه توجيه قدرتمند خود را از عبارت زيباي ايشان اسلام مرزي نميشناسد (2) گرفته بودند، با لحني آمرانه و ارشادي ميفرمايند: «ما كه ميگوييم بايد انقلاب به همه جا صادر بشود، اين معني غلط را از او برداشت نكنند كه ما ميخواهيم كشورگشايي كنيم. ما همه كشورهاي اسلامي را از خودمان ميدانيم. همه كشورها بايد در جاي خودشان باشند.» (3) علت طرد اين ديدگاه توسط حضرت امام(ره) آن است كه طرفداران اين نظريه به دليل روح حماسي، قدرت دشمن را ناديده و يا كم ارزيابي ميكنند و به دليل عدم موفقيت به ماجراجويي و نهايتاً به شكست تن خواهند داد. لحن ايشان در نفي و طرد ديدگاه دوم ـ فرصتطلبانه ـ هشدار دهنده است: «مسائل اقتصادي و مادي اگر لحظهاي مسئولين را از وظيفهاي كه برعهده دارند منصرف كند، خطري بزرگ و خيانتي سهمگين را به دنبال دارد. بايد دولت اسلامي تمام سعي و توان خود را در اداره هرچه بهتر مردم بنمايد، ولي اين بدان معني نيست كه آنها را از اهداف عظيم انقلاب كه ايجاد حكومت جهاني است منصرف كند.» (4) به باور حضرت امام طرفداران اين ديدگاه با اضافه ارزيابي نمودن نظام سلطه، فرصتطلبي را مشي سياست خود قرار خواهند داد و استفاده از زور ـ قدرت ظالمانه ـ را براي حفظ دستاوردهاي محدود و مقطعي ـ اگر دستاوردي را تصور كنيم ـ مجاز خواهند دانست و در نهايت يا شكست خورده يا بدتر از شكست به همان قدرتي تبديل ميشوند كه براي براندازي آن قيام كرده بودند.
لكن لحن پاسخ ايشان به گروه سوم ـ ديدگاه محافظهكارانه ـ قاطع و كوبنده است: «ما انقلابمان را به تمام جهان صادر ميكنيم.»(5) از منظر امام اين ديدگاه كه خاستگاهي مليگرايانه ـ ناسيوناليستي ـ دارد ضمن آنكه از فضاي پيراموني غافل و موجبات محاصره و اضمحلال انقلاب را فراهم مينمايد، اساسا ديدگاهي ضد (غير) اسلامي است زيرا نسبت به اولين وظيفه دولت اسلامي يا هر فرد مسلمان كه نشر و تبليغ اسلام در جهان است موضعي منفي دارد، وظيفه اي كه مسلمانان در ضعيفترين شرايط سياسي و اجتماعي خود و در زمان دور بودن از قدرت از آن دست نكشيدند، و جهاد مستمر حضرت امام در اين رابطه نزديك به هفتاد سال قدمت دارد.
آنچه از بررسي مواضع حضرت امام در نفي و طرد سه ديدگاه فوق مسلم است، تلاش ايشان براي بنيانگذاري روش و شيوه جديدي براي صدور انقلاب (اسلامي) است. زيرا شكست هر سه ديدگاه، مبين وجود روشهاي مقابله با آنها در ادبيات سياسي غرب و نظامهاي استعماري پيشرفته و سازمانهاي جاسوسي با سابقهاش ميباشد و امام با طرد آنها و جايگزيني روش جديدي براي صدور انقلاب، نيروي بازدارندگي غرب در اين مقوله را زمينگير، سردرگم و ناتوان ساخت. به گونهاي كه يكي از مناديان ديدگاه سوم كه هم سابقه زندگي طولاني در غرب و هم ارتباطات وسيعي با محافل اين كشورها دارد، به شكل ناشيانهاي ضمن منحوس دانستن واژه «صدور انقلاب» (6) در محاوره بينالمللي دلايل مخالفت خود و جريان همفكرش را با صدور انقلاب چنين بيان ميكند: «انقلاب كالا نيست كه در كولهپشتيهاي انقلابيهاي ايران بشود به دنيا صادرش كرد». (7) ترديدي نيست كه انديشه صدور انقلاب در كوله پشتي متعلق به هيچيك از مسئولين و انقلابيون جمهوري اسلامي ايران نبوده و نيست. زيرا كساني كه فكر ميكنند انقلاب كالايي است كه در كوله پشتي قابل صدور باشد، همان اندازه احمقاند كه كساني بخواهند با همين انگ و برچسب از صدور انقلاب جلوگيري كنند. عليايحال از ديدگاه حضرت امام اعتقاد به اسلام و ارزشهاي متعالي آن مترادف با احساس مسئوليت دائمي نسبت به سرنوشت كليه انسانهاست.
در اين ديدگاه همانگونه كه ناديده انگاشتن مرزها نتيجهاي جز ماجراجويي و شكست در پي ندارد، بستن مرزها و اسير شدن در قيوداتي نظير رشد و توسعه ملي بدون توجه به سرنوشت ساير ملتها كاري عبث و بيهوده است و نميتوان الگوي مناسبي براي ملتها گرديد، مگر آنكه در قبال مسائل و معضلات آنها احساس مسئوليت دائمي داشت و به نداي مظلوميت آنها پاسخ داد. به بارو حضرت امام اشاعه پيام رهاييبخش و عزتآفرين انقلاب اسلامي در عصر ارتباطات مؤكول به اجازه نشر از جانب مخالفان نيست، بويژه اگر اين انقلاب بر عليه درد و رنج مشترك همه انسانها باشد. حضرت امام، انقلاب اسلامي را الگوي ارزشهاي مطلوب مردم تحت ستم ميدانستند و معتقد بودند انقلاب اسلامي از آن جهت كه معرف آرمانهاي مردم محروم و مسلمانان مظلوم است، مورد پذيرش آنان قرار خواهد گرفت و مشي خود را بر نفي ظلم و ظلمپذيري، نفي سلطه و سلطهگري و نفي سكوت و برخورد انفعالي قرار دادند. ايشان بدينسان انقلاب اسلامي را نه به عنوان يك آرمان و آرزوي دست نيافتني بلكه به عنوان يك امر عملي و تحققپذير به دنيا صادر كردند. بهتر آن است كه خاتمه اين فصل را مزين به كلمات هميشه جاويد آن حضرت كنيم و شاهد كوشش خستگيناپذير ايشان از قبل از پيروزي انقلاب اسلامي تا آخرين روزهاي حيات مباركشان درباره همين تكليف الهي ـ صدور انقلاب ـ باشيم. و در اين رابطه، مخاطبين انقلاب اسلامي و مفاهيم قابل صدور آن را به شمارهاي ديگر واگذار نماييم.
«نهضت مقدس ايران، نهضت اسلامي است. از اين جهت بديهي است كه همه مسلمين جهان تحت تأثير آن قرار ميگيرند.» (8) (10/10/1357)
«ما انقلابمان را به جهان صادر ميكنيم. چرا كه انقلاب ما اسلامي است. و تا بانگ لا اله الا الله و محمد رسول الله(ص) بر تمام جهان طنين نيفكند، مبارزه هست و تا مبارزه در هر كجاي جهان عليه مستكبرين هست، ما هستيم.» (9) (22/11/58) «ما بايد در صدور انقلابمان به جهان كوشش كنيم و تفكر اينكه ما انقلابمان را صادر نميكنيم كنار بگذاريم، زيرا اسلام بين كشورهاي مسلمان فرقي قائل نميباشد و پشتيبان تمام مستضعفين جهان است. از طرفي ديگر تمام قدرتها و ابرقدرتها كمر به نابوديمان بستهاند و اگر ما در بسته بمانيم قطعاً با شكست مواجه خواهيم شد. ما بايد حسابمان را صريحاً با قدرتها و ابرقدرتها يكسره كنيم و به آنها نشان دهيم كه با تمام گرفتاريهاي مشقت باري كه داريم با جهان برخورد مكتبي مينماييم.» (10) (1/1/59) «ما امروز دورنماي صدور انقلاب اسلامي را در جهان مستضعفان و مظلومان بيش از پيش ميبينيم.» (11) (15/2/62) «اسلام صادر شد در سرتاسر دنيا، از اين سياههاي عزيزي كه در امريكا هستند و تا افريقا و تا شوروي و همه جا، نور اسلام تابيده است و توجه مردم به اسلام شده است. و مقصود ما از صدور انقلاب همين بود و تحقق پيدا كرد و انشاءالله اسلام در همه جا غلبه بر كفر پيدا خواهد كرد.» (12) (4/2/64)
«عطر خونهاي پاك شهداي عزيز ما، در تماميجهان پيچيده و اثرات آن را در اقصي نقاط عالم مشاهده ميكنيم. حماسه مردم فلسطين يك پديده تصادفي نيست، آيا دنيا تصور ميكند كه اين حماسه را چه كساني سرودهاند و هم اكنون مردم فلسطين به چه آرماني تكيه كردهاند كه بيمحابا و با دست خالي در برابر حملات وحشيانه صهيونيستها مقاومت ميكنند؟ آيا تنها آواي وطنگرايي است كه از وجود آنان دنيايي از صلابت آفريده است؟ آيا از درخت سياستبازان خود فروخته است كه بر دامن فلسطينيان ميوه استقامت و زيتون نور و اميد ميريزد؟ اگر اين چنين بود، اينها كه سالهاست در كنار فلسطينيان و به نام ملت فلسطين نان خوردهاند! شكي نيست كه اين آواي الله اكبر است، اين همان فرياد ملت ماست كه در ايران شاه را و در بيتالمقدس غاصبين را به نوميدي كشاند. و اين تحقق همان شعار برائت است كه ملت فلسطين در تظاهرات حج، دوشادوش خواهران و برادران ايراني خود فرياد رساي آزادي قدس را سر داد و مرگ بر آمريكا، شوروي و اسرائيل گفت، و بر همان بستر شهادتي كه خون عزيزان ما بر آن ريخته شد، او نيز نثار خون نمود و به رسم شهادت آرميد. آري، فلسطيني راه گم كرده خود را از راه برائت ما يافت و ديديم كه در اين مبارزه چطور حصارهاي آهنين فرو ريخت و چگونه خون بر شمشير و ايمان بر كفر و فرياد بر گلوله پيروز شد و چطور خواب بني اسرائيل در تصرف از نيل تا فرات آشفته گشت، و دوباره كوكب دريه فلسطين از شجره مباركه لاشرقيه و لاغربيه ما برافروخت. و امروز به همانگونه كه فعاليتهاي وسيعي در سراسر جهان براي به سازش كشيدن ما به كفر و شرك در جريان است، براي خاموش كردن شعلههاي خشم ملت مسلمان فلسطين نيز به همان شكل ادامه دارد و اين تنها يك نمونه از پيشرفت انقلاب است. و حال آن كه معتقدين به اصول انقلاب اسلامي ما در سراسر جهان رو به فزوني نهاده است و ما اينها را سرمايههاي بالقوه انقلاب خود تلقي ميكنيم، و هم آنهايي كه با مركب خون طومار حمايت از ما را امضا ميكنند و با سرو جان دعوت انقلاب را لبيك ميگويند و به ياري خداوند كنترل همه جهان را به دست خواهند گرفت.
امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استكبار و جنگ پابرهنهها و مرفهين بيدرد شروع شده است. و من دست و بازوي همه عزيزاني كه در سراسر جهان كولهبار مبارزه را بر دوش گرفتهاند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلاي عزت مسلمين را نمودهاند، ميبوسم و سلام و درودهاي خالصانه خود را به همه غنچههاي آزادي و كمال نثار ميكنم و به ملت عزيز و دلاور ايران هم عرض ميكنم خداوند آثار و بركات معنويت شما را به جهان صادر نموده است، و قلبها و چشمان پر فروغ شما كانون حمايت از محرومان شده است، و شراره كينه انقلابيتان جهانخواران چپ و راست را به وحشت انداخته است.» (13)
نويسنده: فيروز دولتآبادي
فهرست منابع
1. صدور انقلاب از ديدگاه امام خميني ـ تبيان دفتر ششم چاپ اول تابستان 1374 ص 25
2. همان صفحه 13
3. همان ص 59
4. همان ص 47
5. همان ص 34
6و7. مصاحبه دكتر يزدي با مجله آبان شماره 50 و 49
8. صدور انقلاب از ديدگاه امام خميني ـ ص 25
9. همان ص 34
10. همان ص 35و34
11. همان ص 92
12. همان ص 114
13. همان ص 119و118