تدارکاتيها قمقمههاي خالي از آب را ديده اند، لب تشنه شهيد شدن بچه ها را ديده اند، به همين خاطر وقتي در گرماي جنوب، در خط مقدم، آب خنک، کمپوت، يخ و ... به دست بچه ها مي دادند و آنها با لذت سيراب مي شدند، خدا را شکر مي کردند و با خود مي گفتند: الحمدالله که ما هم توانستيم کاري کنيم. ما تدارکاتي ها کاري با آرپي جي زدن و چيزهاي ديگر نداريم. ما بايد بتوانيم خوب عمليات را تدارک كنيم. جنگ ما جنگ عشاق بود. اگر ما توي اين هشت سال دوام آورديم، اگر مجروحين صعب العلاج ما در آسايشگاه ها، منازل و بيمارستان ها دوام آوردند، اگر خانواده معظم شهدا صبر مي کنند، همه از عشق به خدا و امام حسين(ع) است. کسي که به جبهه مي رود بايد عاشق باشد وگرنه تخصص و غيره به تنهايي سودي ندارد.
از وصاياي آن جانباز شهيد:
برادران عزيزم! در انجام همه کارها اول خود پيش قدم باشيد و بعد افراد خود و بسيجيان را پشت سر خود بخواهيد.
در استفاده از امکانات اول ديگران را مقدم بدانيد و بعد خود استفاده کنيد.
خاطرات رزمندگان را به صورت کتاب حفظ کنيد و بخوانيد تا ببينيد، بچه ها در زمان جنگ چه کردند. مسئول بودن و مسئوليت داشتن يعني پايبندي به وظايف تا مرز شهادت.
از ريا دوري کنيد و از ته قلب و با عشق کار کنيد. به ماموريت وابسته نباشيد.
به استخوان خردکرده ها، اين کساني که ياران و رفقايشان جلوي چشمانشان تکه تکه و شهيد شدند و آرزويشان آن بود که کاشکي آن موقع ما هم رفته بوديم، احترام بگذاريد و حرمت آنها را نگه داريد.
سفارش حضرت امام (ره) را فراموش نکيند که فرمودند: «نگذاريد پيشکسوتان جهاد و شهادت در پيچ و خم زندگي مادي به فراموشي سپرده شوند».
از خانواده هاي شهدا، جانبازان ديدن کنيد، نگذاريد گرد فراموشي بر چهره آنها بنشيند.
هميشه هدف اوليه مان را از پيوستن به سپاه در نظر داشته باشيم. هدف ما عشق بود، دوست دارم بچههايي که وارد سپاه مي شوند با همان عشق بچه قديمي ها بيايند، خاطرات آنان را بخوانند به ظواهر بها ندهند و هميشه حاضر به جانفشاني عاشقانه در راه انقلاب و رهبر باشند.
والعاقبه للمتقين ـ منوچهر مدق 18/4/79
مروري بر زندگي شهيد منوچهر مُدِق
شهيد سيد منوچهر مدق، فرزند محمد، در روز سي و يکم خرداد ماه سال 1335 در تهران دنيا آمد.
پس از طي دوران طفوليت در سن 7 سالگي به مدرسه رفت.او تا سال دوم دبيرستان ادامه تحصيل داد و با توجه به علاقه اي که نسبت به امور فني خودرو و مکانيکي داشت، ترک تحصيل کرد و مشغول به کار شد.
منوچهر در اوايل بهار سال 1354 به خدمت سربازي اعزام شد.در بحبوحه مبارزات مردمي منجر به پيروزي انقلاب، همانند هزاران جوان انقلابي وارد عرصه فعاليت هاي سياسي شد.
از جمله اقدامات روزمره او در اواخر سال 1357 مي توان به امور ذيل اشاره کرد:
«پخش اعلاميه، شرکت در تظاهرات، آب رساني به مردم، پناه دادن مبارزين در منزل خود و جمع آوري دارو جهت مداواي مجروحين».
او در روز هاي تاريخي و سرنوشت ساز 21 و 22 بهمن سال 1357 به همراه تني چند از همرزمانش؛ بقاياي عناصر رژيم طاغوتي را از دانشکده پليس پاکسازي نمود.
منوچهر در سال 1359 ازدواج کرد و سالها بعد صاحب دو فرزند به نام هاي علي و بنت الهدي شد.
او در سال 1359 به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد و با آغاز جنگ تحميلي، پس از طي دوره هاي آموزشي به لشگر 27 محمد رسول الله(ص) پيوست.
مسئوليت هاي شهيد منوچهر مدق در جبهه عبارت بود از:
مسئول تدارکات گروهان، مسئول تدارکات گردان، مسئول تامين لشگر.
از جمله همرزمان شهيد او مي توان از؛ شهيد حاج محمد عباديان، شهيد ميرنوراللهي، شهيد فريدوني، شهيد عطري نام برد.
جانباز شهيد منوچهر مدق در عمليات فتح المبين، بيت المقدس، کربلاي پنج و والفجر هشت شرکت داشت.
او در منطقه عملياتي مهران در جنوب غرب کشور روز اول ارديبهشت ماه سال 1361 با مصدوميت شيمايي روبرو گرديد.
پس از پايان جنگ تحميلي و دفع دشمن متجاوز از ميهن؛ در پادگان دوکوهه و مقرهاي لشگر27 محمد رسول الله(ص) ادامه خدمت داد.
او به تدريج با بروز علائم مصدوميت شيمايي( هفتاد درصدي) ، در تهران بستري و تحت درمان قرار گرفت.
چندين بار مورد عمل جراحي ريه قرار گرفت و سرانجام پس از سالها تحمل رنج بيماري در روز دوم آذرماه سال 1379 در بيمارستان ساسان به شهادت رسيد.