قرار بود بعد از آموزش جواد به تفریح برویم اما...

کد خبر: ۱۲۹۷۲۹
تاریخ انتشار: ۳۱ فروردين ۱۳۹۰ - ۰۵:۴۴ - 20April 2011
موضوع مدتي مسكوت ماند تا وقتي كه تحصيلات شهيد فكوري در آمريكا تمام شد و اين بار خودش به خواستگاري آمد،‌ براي ازدواج خيلي بزرگ نشده بودم ولي از او خوشم آمد، ‌خانواده هم وقتي رضايت مرا ديدند،‌ چاره‌اي جز موافقت نداشتند. مهريه 50 هزار توماني تعيين شد. سال 42 بود و مراسمي انجام گرفت و بعد از يك ماه نامزدي من به خانه شهيد فكوري رفتم. 6 ماه بعد زندگي سيال ما شروع شد. 6 ماه در فرودگاه مهرآباد، سه سال در پايگاه شاهرخي همدان،‌ 3 سال در تهران، 8 سال هم در شيراز و ... سپری شد و همينطور زندگي‌مان در جاهاي مختلف مي‌‌گذشت.
انوش و آيدا به فاصله يك سال در همدان به دنيا آمدند و علي پسر كوچكم در شيراز. تا قبل از تولد بچه‌ها اغلب وقتها كه جواد ماموريت داشت، ‌من هم با او مي‌رفتم ولي بعد از آن،‌ وقتي كه براي ادامه تحصيل دوباره‌ بورسيه آمريكا گرفت، تنها ماندم. سال 56 كه بايست دوره ستاد را در آمريكا مي‌گذراند، ‌من و بچه‌ها هم با او رفتيم.

حجم زياد كار به او اجازه استفاده از مرخصي نداده بود. براي همين درخواست 3 ماه مرخصي داد. قرار بود بعد از اتمام دوره، مدتي براي تفريح به سفر برويم. ولي با وقوع انقلاب، روز بعد از تمام شدن دوره به ايران برگشتيم. اسفند 57 بود. خانه و زندگي‌مان در شيراز بود ولي بعد از سه ماه به تبريز منتقل شد.
در تبريز درگيري با حزب خلق مسلمان آغاز شده بود و جواد یکی از فرماندهان  مقابله با آنها بود.
البته 48 ساعت او را گروگان گرفته بودند كه با وساطت يك درجه‌دار نيروي زميني كه او را نشناختيم، آزاد شد.‌ وقتي برگشت، تمام تنش كبود بود.‌ زخمهاي عميقي در پايش به وجود آمده بود. او در تبريز ماند و من و بچه‌ها در خانه‌ عمه‌ام در تهران مستقر شديم.
بعد از ماموريت تبريز و سركوب حزب خلق مسلمان به فرماندهي پايگاه يكم فرودگاه مهرآباد منصوب شد. بعد از يك ماه فرمانده نيروي هوايي شد و ما نيز با او به دوشان تپه منتقل شديم. با شروع جنگ،‌ 20 روز خانه نيامد.
يك سال بعد از فرماندهي با حفظ سمت وزير دفاع شد و يك سال و چند ماه وزير بود و بعد مشاور عالي ستاد مشترك ارتش شد و بالاخره در 7 مهرماه سال 60 در راه برگشت از جبهه بر اثر سقوط هواپيما شهيد شد.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار