به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، غروب پنجشنبه است و با نزدیک شدن به ساعت شروع مراسم جمعیتی که به رسم هر هفته سری به گلزار شهدای بهشت زهرای تهران میزنند به سمت محل یادبود لشگر ۲۷ محمد رسول الله واقع در قطعه ۴۰ بهشت زهرا میروند.
همه چیز برای برگزاری یادواره عملیات والفجر ۱ و بزرگداشت شهید چراغی آماده است. هنوز هم میشود رزمندگان دیروز را با وجود گرد سپیدی که بر موهایشان نشسته است شناخت. اکثر جمعیتی که برای مراسم امروز دعوت شدهاند همان رزمندگان دوران دفاع مقدس هستند که یا شهید چراغی را از نزدیک میشناختند یا غیر مستقیم از او شنیدهاند. رزمندگان دیروز که زیر پرچم یا حسین برای جنگ علیه باطل به میدان نبرد رفتند و امروز در کنار مزار همرزمان و دوستانشان تلخ و شیرین جبههها را به یاد میآورند.
مراسم با قرائت قرآن و نواختن سرود ملی توسط گروهی از پاسداران آغاز شد. پس از آن عباس برقی از رزمندگان دوران دفاع مقدس و مسئول روایتگری سپاه محمد رسول الله با اشاره به زندگی شهید چراغی گفت: پس از انقلاب رضا چراغی عضو سپاه پاسداران شد و به روانسر کرمانشاه رفت و پس از آن نیز به پاوه اعزام شد.
این رزمنده ۸ سال دفاع مقدس با بیان خاطراتی از جنگ تحمیلی گفت: تا دی ماه سال ۶۰ با حاج رضا چرغی و حاج احمد متوسلیان در مریوان بودیم. بعد از عملیات محمد رسول الله دستور داده شد تا حاج احمد متوسلیان، حاج همت و شهید شهبازی به دوکوهه بیایند و تیپ حضرت رسول را تشکیل دهند.
وی در خصوص تشکیل گردان حمزه گفت: با تشکیل تیپ، گردانهای سلمان و حمزه نیز تشکیل شدند و رضا چراغی نیز فرمانده گردان حمزه شد.
این راوی دفاع مقدس ادامه داد: بعدها شهید چراغی در عملیات والفجر ۱ به خیل همرزمان شهیدش پیوست و جامه شهادت را برتن کرد.
سردار برقی در بخش دیگری از سخنانش با بیان خاطرهای از شهید چراغی اظهار کرد: در عملیات والفجر ۱ قبل از شهادت شهید چراغی با وی تماس تلفنی داشتم. اول بچهها به ارتفاعات زدند و پیش روی کردند و نقاط را فتح کردند. آن زمان من در تیپ ذوالفقار بودم. شهید چراغی دستور داد گروهانی از گردان آر پی جی به ارتفاعات بروند و در کانالها مستقر شوند.
وی افزود: عراقیها آمدند و ارتفاعات را دور زدند و با بچههایی که در گردان بودند درگیر شدند. اگر عراقیها وارد گردان میشدند گروهان دیگر قتل عام میشد. فرمانده گروهان آر پی جی شهید محمد بختیاری بود. در بیسیم صدا کرد: محسن، محسن، محسن. گفتم محمد جان به گوشم. گفت اجازه میدهید به عقب برگردیم؟ تلفات بالاست.
سردار برقی ادامه داد: گفتم بگذار از چراغی بپرسم. بیسیم زدم اما اپراتور لشگر گفت: آقا رضا در جلسه است. ناراحت شدم گفتم: بچهها در حال قتل عام هستند. به ناچار آقا رضا را خبر کرد.
برای چراغی تعریف کردم که بچهها دارند قتل عام میشوند اجازه بدهید به عقب برگردند. گفت که به بچهها بگو مقاومت کنند نمیتوان به عقب برگشت. احساس کردم شهید چراغی دارد گریه میکند پرسیدم چرا گریه میکنی؟ گفت: چیزی نیست. اصرار کردم که باید بگویی. گفت: تانک عراقیها آمده و با تیر مستقیم کانال را میزند.
هلیکوپتری هم بچهها را میزند. جنازهها زیر پای من است و من در کانال که میروم احساس میکنم پایم را روی سینه بچههایی که شهید شدهاند میگذارم.
با پایان مراسم و ذکر مصیبت سالار شهیدان توسط مداحل اهل بیت جمعیت حاضر در مراسم به سمت مزار شهید در قطعه ۲۹ بهشت زهرا رفتند.
شهید رضا چراغی، پس از ماهها مجاهدت و مبارزه با دشمنان اسلام و انقلاب، سرانجام در عمیلات والفجر۱ که در منطقة عمومی فکه انجام میگرفت در حالی که فرماندهی لشگر را نیز بر عهده داشت به شهادت رسید. گفته شده که این شهید بزرگوار ۱۱بار زخمی شده و برای بار دوازدهم به درجه رفیع شهادت نائل میشوند.